ارامنه پنهان یا کریپتو شهر موش در ترکیه
نویسنده: تاتول هاکوپیان
ترجمه: مریم ترابی (فارغ التحصیل گروه زبان و ادبیات ارمنی، دانشگاه اصفهان)
تاتول هاکوپیان نویسنده و تاریخدان ارمنی طی مسافرتی که به ارمنستان غربی (آناتولی شرقی) داشته، در بازدید خود از استان و شهر موش ترکیه با افرادی دیدار کرد که سالها هویت ارمنی خود را پنهان و پس از نسل کشی سال ۱۹۱۵ میلادی و به واسطه زور و شمشیر عثمانی مجبور به ترک دیانت شده بودند،متن زیر ماحصل گفتگویی است که تاتول هاکوپیان با یکی از اهالی شهر موش بنام نجم الدین آکداش یا آرمن گالوستیان انجام داده است.
نجم الدین آکداش چرمکار ۴۵ ساله، از ارمنیانی است که در شهر موش در ترکیه کنونی با او مواجه شدم، از همه بهتر ارمنی صحبت می کرد.
یکی از غروب های خنک ماه سپتامبر در رستوران «پارک لوکانتاس» واقع در مرکز شهر موش با وی به گفتگو نشستم. نجم الدین آکداشِ ساسونی خود را با نام دوم آرمن گالوستیان معرفی کرد،وی در ابتدای سخنش داستان خاندانش را برای من روایت کرد. گفتگوی ما تازه آغاز شده بود که ، چند ارمنی دیگر نیز به ما نزدیک شدند که از میان آنها بیشترشان زبان ارمنی را نمیدانست یا کلا یک چند کلمه ای بلد بود. آرمن زبان ارمنی را به اندازه کافی خوب حرف میزد و گفت از طریق ماهواره شبکه های تلویزیونی ارمنی را دنبال میکند.
آرمن تعریف کرد:
«من در هفت سالگی فهمیدم ارمنی هستم، تصادفا فهمیدم. در روستای ما مدرسه نبود، به مدرسه روستای مجاور می رفتیم. یک روز در راه مدرسه با یک چوپان کرد درگیر شدم و وی مرا کتک زد و پیش سایر بچه مدرسه ای ها کلمه ارمنی را که ترکها برای تحقیر استفاده می کنند بکار برد. آن روز برای اولین بار کلمه ای «ارمنی» را شنیدم. با برگشتن به خانه بلافاصله از پدرم پرسیدم: پدر، من کرد هستم یا ارمنی؟ من فکر میکردم که کرد هستم. پدرم برای اولین بار گفت که ما ارمنی هستیم و از آن پس همه چیز را تعریف کرد. من از هفت سالگی با کمک پدرم یادگیری زبان ارمنی را شروع کردم. پدرم به من گفت که وقتی بزرگ شوی به ارمنستان،دشت آرارات،کلیسای خور ویراب، کلیسای اجمیادزین و معبد باستانی گارنی و … خواهی رفت. پس از استقلال ارمنستان، من به ارمنستان آمدم و به همه آن مکانها که او گفته بود، رفتم.
به جز آرمن و هایگ پسر هجده ساله اش ، سایر اهالی موش زبان ارمنی را تقریبا نمیدانستند. صاحب رستوران «پارک لوکانتاس» داییِ آرمن موسوم به عبو یا عبد الرحمان و اصالتا ارمنی بود اما زبان ارمنی را نمیدانست و مسلمانی متعصب بود. نجمالدین آکداش داستان اجدادش؛ خانواده گالوستیان را ادامه داد که اصالتا از روستای “سِمال” ساسون هستند. پدرش در روزهای سخت و طاقت فرسای نسل کشی ارمنیان گریخته و توانسته بود نجات پیدا کند و یک زن کرد وی را پناه داده بود.بعدها به تیگراناگرت، (دیاربکر کنونی) و روستای “گومارِ” موش نقل مکان کرده است.
همینطور که او داستانش را ادامه میداد، ارامنه دیگری دورمان جمع میشدند و مکالمه ای که برایشان زبانی بیگانه داشت، دنبال میکردند.
آرمن هفت فرزند دارد؛ سه دختر و چهار پسر. وی گفت که در خانه عمدتا به زبان کردی صحبت میکنند. وقتی پرسیدم آیا همچون داییات مسلمان هستی، آرمن پاسخ داد: «بگذار این مسأله در درون خودم بماند».
هایگ پسر آرمن با کمک پدر و با استفاده از فرهنگ لغت شروع به یادگیری زبان ارمنی کرده است. آرمن ادامه داد که «من فرهنگ لغات کردی-ارمنی را که خانواده آندرانیگ مارکاریان نخست وزیر فقید و سابق ارمنستان تهیه کرده بود بین ارمنیان پنهان شهرهای تیگراناگرت، وان و ساسون پخش کردهام. عمدتا جوانان هستند که میخواهند زبان ارمنی بیاموزند. اول حتی میترسیدیم که در مورد ارمنی بودنمان صحبت کنیم، حالا دیگر نمیترسیم،.در اطراف موش حدود ۱۵۰ خانوار، اقرار میکنند که ارمنی هستند اگرچه اکثرشان زبان ارمنی نمیدانند.
آرمن ادامه داد: هنگام پختن نان با انگشت روی خمیر صلیب میکشیم. ما با هم پیوندهای محکمی داریم. در غم و شادی با هم هستیم، و به طور ناخودآگاه آداب و رسوم ارمنی را بجا می آوریم اما با یکدیگر به زبان کردی صحبت کرده و به مسجد هم میرویم.
آنها اساسا بین خودشان ازدواج میکنند. آنها گذشته خود را میدانند و به یاد میآورند. در مورد اجدادشان میدانند و سعی میکنند با ترکها یا کردها وصلت نکنند. ما هم همینطور، به دیگران دختر نمی دهیم و از دیگران دختر نمی آوریم.
کارشناسانی که در این موضوع تحقیق میکنند، تاکید دارند که ارامنه پنهان یا کریپتو را چندین قشر از ارامنه ارمنستان غربی شکل داده اند. در میان آنها ارمنیانی هستند که پس از نسل کشی ارمنیان به منظور نجات از ستم ترکها، مجبور به ترک دیانت شده اند. همچنین آنها که ربوده شده اند و به کردها و ترکها شوهر داده شده اند و یا از سوی خانواده های مسلمان به فرزند خواندگی پذیرفته شده اند نیز مسلمان شده اند. بنابراین آنها را ارمنیان پنهان نامیدن آنقدرها هم منصفانه نیست. زیرا تعدادی از آنان دیگر از اقرار به ارمنی بودن خود نمیترسند اگرچه همچنان هویت مسلمانی خود را حمل میکنند، به زبان کردی سخن میگویند و به مسجد میروند. آرمن تعریف کرد که دو مسجد شهر موش در گذشته کلیسا بوده اند، اما چند کلیسای دیگر را بدون واسطه ویران و تخریب کردند.
حالا دیگر از صحبت کردن در این باره نمیترسیم، حالا همه در مورد نسل کشی سال ۱۹۱۵ میلادی صحبت میکنند. اسامی روستاهای ارمنی دهها سال پیش تغییر کردهاند اما تا کنون نیز همه اسامی قدیمی ارمنی را استفاده میکنند. اسمهایی چون نورشِن، گومار، گارمیرخاچ، خوروانک. او اسامی دهها روستای ارمنیِ شهرهای موش و دشت ساسون را برشمرد و گفت کردها تا به امروز هم اسم قدیمی ارمنی را به کار میبرند. آرمن گفت که در سالهای اخیر با ارامنه استانبول روابط خوبی دارند. این روابط از زمان نهضت هراند دینک فقید شروع شد، خدا هراند را بیامرزد، او بسیار میهن پرست بود و ما این شجاعت را از او آموختیم. او بود که در روزنامه اعلان داد و نوشت هر کس ارمنی است، میتواند در این باره به هیئت تحریریه هفته نامه “آگوس” اطلاع دهد. پس از قتل هراند، ارامنه اینجا به طور آشکارتری شروع به حرف زدن درباره ریشه ها و هویت ارمنی خود کردند. وقتی پرسیدم که آیا در پی ایجاد مدارس ارمنی هستند یا خیر،
آرمن پاسخ داد :
هنوز دشوار است در این خصوص صحبت شود، ترکیه کشور آزادی نیست و سالها طول می کشد تا به دموکراسی واقعی برسد.
من نمیدانم آنچه را آرمن میگفت، صادقانه بود و آیا این موارد را در حضور ترکها و کردها نیز تعریف میکرد یاخیر،اما آنچه که در پایان گفتگو با وی مرا متعجب ساخت این جملات آرمن گالوستیان بود:
من این سرزمینها را ارمنستان محسوب میکنم، ما باید این سرزمین ها را پس بگیریم. ارامنه پنج هزار سال اینجا زیسته اند. آنها شهر باستانی “آنی” را از ما گرفته اند، ساسون،موش،خاربرت،دیاربکر،وان،بیتلیس و….. را گم کرده ایم. ریشه های ما، اینجاست. ما باید این خاک ها را بدست آوریم. من نمی خواهم هیچگاه مرز ترکیه با ارمنستان باز شود. زیرا ترکها همان طور که اینجا در موش زمین هایمان را مصادره کره اند در ارمنستان هم همانطور خواهد شد.