تِیسی اَتکینسن شاهد عینی نژاد کشی ارمنیان
ترجمه از: ژیلبرت آقاجانیان
تِیسی اَتکینسون در ۳ ژوئیه ۱۸۷۰ در یک خانواده مسیحی اسکاتلندی در سیلم، نبراسکا (۱) بدنیا آمد. پس از استقلال ایرلند، بهمراه خانواده، به کانزاس (۲) رفت، و تا پایان تحصیلاتش در سطح دبیرستان، در ایندیپندنس، کانزاس (۳) ماند. او تحصیلات خود را در کالج پارک (۴) در پارکویل، میزوری (۵) ادامه داد. پس از یک سال تحصیل، در دانشگاه پارک، او به همراه دوستانش به اورگن (۶) رفت. او به زندگی در این ایالت علاقهمند شد و تصمیم گرفت که آنجا زندگی کند. تیسی، موقعیت مناسبی را برای تحصیل و تدریس در این مقطع تحصیلی، پیدا کرد؛ و در اورگن، تحصیلات خود را ادامه داد، و در نهایت در سن ۲۹ سالگی، از “کالج اقیانوس آرام” (۷) در سال ۱۸۹۹ فارغ التحصیل شد.
وقتی وی سی ساله بود، با بیماری تومور سینه مواجه شد. و برای درمان توده های غیر بدخیم، در جایی که با همسر آینده اش، “هربرت اتکینسون”،(۸) یک کارآموز پزشکی بود، دیدار کرد، به بیمارستان “سان فرانسیسکو” رفت. تیسی، در ۷ ژوئیه ۱۹۰۱، کمی بعد از سالروز سی و یک سالگی خود، در “سن رافائل، کالیفرنیا” با هربرت اتکینسون، ازدواج کرد. خانواده هنری، مبلغ دینی مسیحی بودند. تیسی و هربرت در نهایت به جنبش مبلغین مسیحی پیوسته و در سال ۱۹۰۲ در خلفای امپراتوری عثمانی در “الازیغ” (۹) وارد شدند. اتکینسون تا ۱۹ اگوست، ۱۹۰۸ در الازیغ ماند، زمانی که به ایالات متحده بازگشتند تا برای ساخت یک بیمارستان جدید، پول جمع کنند. آنها در ۲۳ اکتبر ۱۹۰۹ به الازیغ بازگشتند. تیسی در طول اولین سالهای جنگ جهانی اول تا ۱۹۱۷ در الازیغ ماند و پس از پیوستن امریکا به این درگیری نیز، از آنجا خارج نشد. تیسی اتکینسون خاطرات مهر و موم شده خود را تا قبل از ترک خانه اش در سال ۱۹۱۷ مخفی کرد. از آنجا که انتشار این خاطرات، و هر چیزی که در این زمینه نوشته شده باشد، در ترکیه ممنوع بود، آنرا از کشور خارج، و ۹ سال بعد، به امریکا فرستاده شد.
The German, the Turk and the Devil Made a Triple Alliance جلد کتاب
هربرت اتکینسون ، همسر تِیسی اَتکینسون
در طول قتل عام ارامنه که در سال ۱۹۱۵ انجام شد، اتکینسون در الازیغ مستقر بود. جایی که مقر اصلی جنبش مبلغان مسیحی در آنجا بود. با توجه به این واقعیت که هربرت اتکینسون یک مرد محترم در منطقه بود، تیسی اتکینسون، فرصتی بدست آورد تا با شرایط درونی دولت محلی و نحوه رفتار آنها با تبعیدیان ارمنی، آشنا شود. بسیاری از مطالب که او در خاطرات خود نوشت و بعدها منتشر شد، همان مطالبی بود که او در همین دوره نگاشته است. با این حال، اتکینسون تمایلی به توضیح این رویدادها نداشت، زیرا او نگران بود که مقامات ترکیه خاطرات خود را کشف کنند.
«چه منظره افتضاحی. مردم را از خانه هایشان بیرون می راندند، درها میخکوب می شدند، و آنها به همراه اسب ها و الاغ ها و بسیاری دیگر از پا افتاده بودند. پلیس ها و ژاندارم های مسلح شده، آنها را همراهی می کردند. دیروز تعداد زیادی از زنان “شبین قرهحصار” (۱۰) وارد شدند اما هیچ مردی همراهشان نبود. همه مردان آنها یا کشته شدند یا در زندان بودند و تمام دخترانشان از بین رفه اند.»
اتکینسون نوشت، پس از آنکه بیشتر مردم بیرون رانده شده و تبعید شدند:
«امروز جمعیت زیادی از شهر رفته اند. به ما گفته شده است که افرادی که روز سه شنبه از شهر اخراج شدند، تنها در عرض دو ساعت به هولاکه (۱۱) تبعید شدند. در آنجا مردان کشته شدند، دختران از بین رفتند و زنان گمشده و رها شدند… ما نمیدانیم چه اتفاقی می افتد. جمعیت زیادی از زنان و کودکان آواره، امروز در حال آمدن به اینجا هستند. من نمیدانم از کجا… و آیا کسانی که اینجا هستند، می میرند، یا زنده می مانند. آنها (سربازان ترک) با جسد مرده ها جشن می گیرند. جابجایی زنان، امروز، بدنبال جمعیت بزرگی از کردها و ژاندارم ها شروع شد. »
تیسی در رابطه با قتل عام ارمنیان معتقد بود که نمی توان بدون یک برنامه ریزی دقیق استراتژیک که توسط دولت ترکیه انجام شده، چنین جنایت بزرگی را انجام داد. دولت ترکیه نمی توانست بدون هماهنگی با قدرتهای دیگر، چنین قتل عام بزرگی را انجام دهد. “همه ما می دانیم که چنین کاری، به خوبی برنامه ریزی شده بود ترک ها با هماهنگی آلمان و شیطان، یک اتحاد سه جانبه ایجاد کردند که با خونسردی کامل جهنم بزرگ و غیرعادلانه ای را برای ارمنی ها مهیا کردند.”
امروزه نام تیسی اتکینسون، در کنار نام شوهرش، مخصوصا برای نجات جان بسیاری از ارامنه شناخته شده است. در یک مورد، در جایی که ارمنی ها به زندان افتاده بودند به صورت قاچاقی به آنها کمک کرد تا بتوانند از زندان فرار کنند و کشته نشوند.
اتکینسون در جای دیگری از یادداشتهای خود، پسر دیگری را که شاهد قتل عام مردان و زنان از جمله مادر خود بود را اینطور توصیف می کند:
“یک پسر نوجوان در شرایط بسیار بدی به شهر آمد، او با جمعیتی از زنان و کودکان روستایی بود که به زندانیان ما پیوستند و در ۲۳ ژوئن به آنجا رفتند. این پسر می گوید که در این حوضه این قسمت از بکیر مدائن (۱۲) ، مردان و زنان همه زخمی شده بودند و بعد از مدتی سر مردان را بریدند. او فرار کرد و به اینجا آمد. مادرش که قبلاً دزدیده شده بود، تکه تکه شده و سپس به آن شلیک کردند. او می گوید که دره بوی تعفن اجساد گرفته است و گذر از آن آزار دهنده است.”
منبع:
Atkinson, Tacy (2000). J. Michael Hagopian, ed. “The German, the Turk and the devil made a triple alliance” :
Harpoot diaries, 1908-1917. Princeton, NJ: Gomidas Institute. ISBN 1903656001.
پانویس:
۱-Salem, Nebraska
۲-Kansas
۳-Independence
۴-Park University
۵-Parkville
۶-Oregon
۷-Pacific University Health Professions Campus
۸-Henry Atkinson
۹- Elâzığ
۱۰- Şebinkarahisar
۱۱- Hulakueh
۱۲- Bakir Maden