دکتر بهمنی قاجار:
در نگاه باکو و ترکیه اصولاً حق حیاتی برای موجودیت ارمنستان در نظر گرفته نمی شود
سخنرانی دکتر محمد علی بهمنی قاجار در سمینار « معادلات ژئوپلیتیک قفقاز و نقش آفرینان منطقه ای و فرا منطقه ای
۱۴ اسفندماه ۱۴۰۱
ما از دیر باز شاهد یک هویت ارمنی یا ارمنستانی در تاریخ باستان هستیم. در این منطقه یعنی از زمان کوروش کبیر، ارمنستان پادشاهی داشته اما در واقع بستر تمدنی ما و ارمنستان یکی بوده است. در شاهنامه فردوسی می بینیم در آن جنگ بزرگی که بین کیخسرو و افراسیاب اتفاق افتاد برخی از سپاهیان کیخسرو ارمنی بودند. بنابراین در یک بستر تمدنی ولی با دو ملت روبرو هستیم.ایران و ارمنستان دارای یک مبانی مدنیت مشترک بوده اند که به اسطوره ها می رسد. در دوره باستان و در دوره کوروش ما تعاملات با ارمنی ها را می بینیم که بعد در دوره اشکانیان خیلی گسترده تر می شود. در ارمنستان نیز یک سلسله پادشاهی اشکانی می بینیم. ارمنستان گاه متحد ما است و گاه نزدیکتر به روم می شود.اگر به دوره صفویه بپردازیم باید گفت که پس از شاه اسماعیل پیوندهای ارمنیان و ایرانیان نزدیکتر می شود. ما فرامین مختلفی را داریم که پادشاهان صفوی در آن بر آزادی ارمنیان تاکید و گفته می شود که هیچکس حق ندارد به زور ارمنیان مسیحی را مسلمان کند. آزادی مطلق مذهبی و احترام به سنن و آداب ارمنیان حتی بعد از شاه عباس کبیر نیز نقطه عطفی می شود.هنگامی که شاه عباس برای آزادی آذربایجان و قفقاز از دست عثمانی ها به تبریز لشکر کشی می کند از آن طرف به سمت نخجوان و جلفا می رود و با ارمنیان دیدار می کند و ارمنیان جلفا نیز استقبال گسترده ای از وی به عمل می آورند. بعد شاه عباس برخی از ارمنیان را از جلفا به اصفهان کوچاند که البته در این کوچ ارمنیان صدماتی نیز دیدند. هدف شاه عباس از این کوچاندن این بود که از ارمنیان برای شکوفایی پایتخت شاهنشناهی خود استفاده نماید. از این رو برای شکوفایی و عظمت اصفهان نقش ارمنیان بسیار مهم است و در اینجا ارمنیان نقش تمدن ساز دارند.
دوستان عزیز در سخنرانی های خود از ظرفیت دیپلماتیک ارمنیان گفتند که در دوره صفویه از این ظرفیت استفاده شد. مثلاً شاه عباس صفوی یعقوب ارمنی را بعنوان سفیر به پروس می فرستد. در واقع ارمنیان پلی بودند که برای پیوند میان ایران و اروپا از آن استفاده می شد.ما همین درایت را کم و بیش در رویکرد نادر شاه هم میبینم. وی در زمان تاجگذاری ارمنیان را برای نشست مغان دعوت می کند و آبراهام خلیفه ارمنیان را نیز از جزیره کرت دعوت می کند و در واقع دو هدف را دنبال می کند نخست این که بوسیله ارمنیان و خلیفه به پادشاهی خود مشروعیت می بخشد. و دوم نشان می دهد که جزیره کرت نیز جزیی از شاهنشاهی ایران است.
در زمان آقا محمد خان نیز ما این مناسبات را می بینیم که اتحاد استراتژیک و ژئوپلتیکی با ارمنیان برقرار می کند. که ما نمونه بارز آن را در اتحاد با ارمنیان قره باغ و ملوک خمسه شاهدیم. حالا با این نوع نگاه تاریخی ما می آییم به دوره حاضر و می توانیم یک نتیجه گیری داشته باشیم. ما می توانیم بگوییم که ایران سه نگاه تاریخی نسبت به ارمنیان داشته است. یکی نگاه امپراطوری است یعنی همان نگاهی که نادر شاه داشت و همان نگاهی است که ما در کتیبه بیستون شاهدیم که ارمنیان از مللی هستند که در امپراطوری بزرگ ایران جای داشته و زندگی می کنند.
نگاه دیگر، نگاه خویشاوندی است. یعنی ارمنیان هم پیوند و هم تبار ما ایرانیان هستند. نگاه دیگر، نگاه ژئوپلتیکی است مانند آنچه آقا محمد خان قاجار و صفویه نسبت به ارمنیان داشتند.در زمان حاضر و به نظر بنده چند عامل و نگاه دیگر نیز افزوده شده است که یکی خطر پان تورانیسم است. مقابله با پان تورانیسم از ترکیه شروع می شود و تا چین و مغولستان ادامه دارد. ترکیه،آذربایجان، و ۴ کشور از ۵ کشور آسیای مرکزی، تلاش های زیادی کرده اند تا حتی در افغانستان و پاکستان نیز این ایده را گسترش دهند. ما این موضوع را در برگزاری رزمایش ۲ سال پیش پاکستان،آذربایجان و ترکیه، دیدیم. رزمایشی که درست زمانی برگزار شد که طالبان در افغانستان به قدرت می رسیدند. یا کنفرانسی که در شهر سمرقند بعنوان سازمان کشورهای ترک زبان برگزار شد. نتیجه اش این شد که در ۲ سال گذشته کشورهای ترک زبان آسیای مرکزی دیگر از لفظ و اصطلاح آسیای مرکزی استفاده نمی کنند. من حدود ۳ ماه پیش در تاجیکستان بودم و در آن جا واقعاً احساس خطر کردم زیرا در همه کشورهای آسیای مرکزی از لفظ ترکستان استفاده می شد. امروز بقای تاجیکستان به نوعی در معرض خطر است و از سوی دیگر پاکستانی ها نیز بر مبنای سوابق تاریخی و اینکه سلطان محمود غزنوی شبه قاره هند را تصرف کرده از خودشون یک هویت نزدیک به ترک ها ارائه می دهند.
از این رو یک اتحاد ترک در منطقه در حال شکل گیری است که فقط ارمنستان و تاجیکستان مزاحم هستند. به نظر بنده ارمنستان واقعاً در معرض تهدید است و این تهدید بالاتر از بحث قره باغ است. تهدید حیات و زندگی ارمنستان مطرح است. در نگاه باکو و ترکیه اصولاً حق حیاتی برای موجودیت ارمنستان در نظر گرفته نمی شود. نگاه آن ها این است که ایروان باید استانی در جمهوری آذربایجان تعریف شود. اکنون آن ها احساس قدرت می کنند و از این رو است که اصرار به کریدور زنگزور دارند که دیگه مالکیتش تحت حاکمیت ارمنستان اثبات شده و تردیدی در آن نیست و برای ایران هم خط قرمز و مرز حیاتی است و اگر خدایی ناکرده این ها بتوانند این موضوع را عملیاتی کنند برای منافع ملی و تمامیت ارضی و وحدت ایران هم خطرناک است.
نکته آخر این که واقعاً می شود از ظرفیت ارمنستان برای نزدیکی ایران به غرب استفاده کرد. ارمنستان آخرین سرحد مسیحیت در قبال جهان اسلام است که خوشبختانه با ایران نیز در اتحاد است. پس ایران می تواند از ظرفیت ارمنستان برای تنش زدایی و نزدیکی به غرب، خصوصاً فرانسه استفاده کند.نکته آخر این که ما چنانچه بتوانیم ضمن آشتی دادن دو ملت، حاکمیت جمهوری آذربایجان و حق تعیین سرنوشت قره باغ را یکجا داشته باشیم به نظر من غیر ممکن است. بعنوان تئوری می تواند خوب باشد ولی در عمل غیر ممکن است. اگر آذربایجان آنجا حاکمیت بگیرد چنین جمهوری خودمختاری را نمی پذیرد و کارشکنی خواهد کرد کما اینکه امروز ما از طریق مسدود کردن کریدور لاچین شاهد آن هستیم و باکو هیچکدام از قواعد بشر دوستانه را رعایت نمی کند. اما ضرورت صلح یک ضرورت انکار ناپذیر است و این وضعیت قابل دوام نیست به هرحال باید یک مصالحه ای با رعایت منافع طرفین و با رعایت اینکه حق حیات ارمنستان و مردم ارمنی قره باغ و حقوق اولیه آنها به رسمیت شناخته شود ایجاد شود.