قراباغ در گذر تاریخ و مبنای حقوقی استقلال جمهوری قراباغ
نویسنده: آنوشیک ملکی
پس از اشغال منطقه قفقاز و اعلام حکومت کمونیستی در ۲۷ آوریل ۱۹۲۰م، توسط قوای نظامی. دولت آذربایجان شوروی اعلامی هایی منتشر ساخت مبنی بر اینکه سه منطقۀ قراباغ کوهستانی، نخجوان و زانگزور، که از قدیم الایام جزو کشور ارمنستان بودند، به کشور آذربایجان تعلق دارند. سه ماه و نیم پس انتشار این اعلامیه دولتهای خارجی از جمله ترکیه و روسیۀ شوروی با حیله و توطئه گری نخجوان را نیز از ارمنستان جدا کردند و آن را به عنوان منطقه ای خود مختار به کشور آذربایجان شوروی بخشیدند (پیمان مسکو، ۱۹۲۱م).
مدتی بعد و پس از تماسهای پنهانی آذربایجان با مسکو و دخالت و تحریک ترکیه، آذربایجان ادعای مالکیت منطقۀ قراباغ کوهستانی را نیز مطرح کرد. در پی این ادعا ساکنان منطقه به مخالفت برخاستند. در اول ژوئیۀ ۱۹۲۱م، حزب کمونیست (بلشویک) کشورهای قفقاز، در نشستی مخصوص، مشکلات ایجاد شده در منطقه را به شور و مشورت گذاشت و در ۴ ژوئیه طی نظرخواهی ای شفاف، تصمیم گرفته شد که منطقۀ قراباغ کوهستانی به ارمنستان برگردانده شود لیکن در پایان همان روز نریمانُف، رهبر حزب کمونیست آذربایجان شوروی، در خواست کرد که به دلیل اهمیت موضوع تصمیم نهایی به روز بعد موکول شود. درست یک روز بعد، بنابر تمایل شخصی استالین و بدون در نظر گرفتن رأی شورای حزب کمونیست قفقاز، با شرط خودمختاری ملی، منطقۀ قراباغ به آذربایجان شوروی واگذار شد.پس از قراباغ کوهستانی بخشهای کاملاً ارمنی نشینی از نواحی شرق و جنوب منطقه مخصوصاً منطقۀ شاهومیان و خانلر، که در دشوارترین دوران تاریخ همواره متعلق به قراباغ و جزئی از ملوک خمسه بودند، نیز جدا و به حدود مرزی کشور آذربایجان شوروی متصل شدند. مرکز قراباغ کوهستانی واراراکن (استپاناکِرت کنونی) انتخاب شد.
از نیمه های۱۹۸۰م زمزمه های اصلاحات جدید نه تنها در کل اتحاد جماهیر شوروی بلکه در ارمنستان و قراباغ کوهستانی نیز موجب خیزش مردم شد. نمایندگانی از سوی مردم قراباغ به مسکو رفتند و تقاضای خود را مبنی بر احیای حقوق و اختیارات پایمال شده در شورای مرکزی حزب کمونیست شوروی مطرح کردند. در ۱۳فوریۀ ۱۹۸۸م هزاران تن از اهالی منطقه در استپاناکرت تجمع کردند و از مسئولان حزب کمونیست جدایی منطقه را از آذربایجان شوروی و الحاق آن را به ارمنستان خواستار شدند. در ۲۰ فوریه، نمایندگان مجلس مردمی منطقۀ قراباغ طی نشستی فوق العاده به صورت یکپارچه تصمیم گرفتند:
“با توجه به درخواست مردم رنجدیدۀ قراباغ کوهستانی از شورای مرکزی آذربایجان شوروی و ارمنستان تقاضا میشود با درک احساسات عمیق و حقوق پایمال شدۀ مردم در طی سالیان گذشته جدایی از کشور آذربایجان شوروی و الحاق مجدد به کشور مادری، ارمنستان، تحقق بخشیده شود”.
این درخواست به حق مردم قراباغ بازتاب گستردهای یافت و با استقبال پرشور و بینظیر ارمنیان ارمنستان و کل جهان رو به رو شد اما حزب کمونسیت مسکو آن را توطئۀ عدهای ملیگرای افراطی عنوان کرد. این تصمیم شتابزده و بی اساس مسکو سبب خشم، انزجار و اعتراض گستردۀ ارمنیان شد و به موجب آن مردم دست به اعتصابها و مخالفتهای سراسری و گسترده زدند.
در ۲۸ فوریه، میخائیل گورباچوف، رئیس وقت حزب کمونسیت اتحاد جماهیر شوروی، طی بیانیهای خطاب به مردم ارمنستان و آذربایجان اعلام کرد که در منطقۀ کوهستانی طی سالیان متمادی مشکلات، مسائل فراوان و نواقص بسیاری بر روی هم انباشته شده و باعث بروز مشکلات فعلی شده. به این ترتیب، برای نخستین بار، رهبران اتحاد جماهیر شوروی به موضوع قراباغ پرداختند. گورباچوف مردم دو کشور را به آرامش و بلوغ سیاسی و برگشت به زندگی عادی دعوت کرد.
این اقدام از سوی ارمنیان با خوشبینی و امید به آینده پذیرفته شد. اعتصابات پایان یافت و مردم به سرکارهای خود بازگشتند و قرار شد خسارات برجای مانده از اعتراضات نیز جبران شوند.اما این بلوغ سیاسی در آذربایجان روندی برعکس داشت.
آذریهای ماورای ارس طی روزهای ۲۷ ـ ۲۹ فوریه قتل عام ساکنان سومگائیت را پیریزی کردند و در نتیجه تعداد زیادی از مردم بیگناه شهر قربانی این اقدام جنایتکارانه شدند. پس از واقعۀ سومگائیت، مهاجرت اجباری یا به بیان بهتر فرار ارمنیان از دیگر شهرهای آذربایجان شروع و پس از مدت کوتاهی به مهاجرت دسته جمعی تبدیل شد. هدف آذربایجان از این اقدام نشان دادن عواقب ماجرا در مورد خواسته های به حق ارمنیان قراباغ بود.
در ۱۸ ژوئیۀ ۱۹۸۸م، دولت اتحاد جماهیر شوروی طی نشستی با مسئولان آذربایجان، ارمنستان و قراباغ به این نکته اشاره کرد که مطابق قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی تغییر مرزها امکانپذیر نیست و بدین ترتیب مسئلۀ (حق تعیین سرنوشت ملتها) به (تغییر مرزها) تعبیر شد. در پی این بیانیه تعدادی از مأموران امنیتی مسکو به قراباغ فرستاده شدند ولی اوضاع منطقه همچنان متشنج بود و علاوه بر آن حملاتی نیز از سوی باکو به مردم مناطق مرزی ارمنستان و قراباغ صورت میگرفت.
در روزهای پایانی ۱۹۸۸م، در باکو، گنجه و دیگر مناطق آذربایجان کشتار ارمنیان شروع شد. در ۱۲ ژانویۀ ۱۹۸۹م، مجلس عالی شوروی کلیۀ مسئولان رده بالای قراباغ را از کار برکنار کرد و به جای آنها کمیتۀ مخصوص ادارۀ منطقه را، تحت نظر وولسکین، برعهده گرفت. کمیتۀ مزبور اقداماتی اصلاحاتی در منطقه در پیش گرفت و رفت و آمد به ارمنستان برخلاف گذشته وضع بهتری یافت ولی مسئولان باکو با ایجاد مزاحمت مانع شکلگیری امور منطقه میشدند. بالاخره با دخالتهای مسئولان باکو اختیارات کمیتۀ مخصوص محدود شد. در سپتامبر ۱۹۸۹م، در استپاناکرت، به همت نمایندگان مردم قراباغ، شورای ملی قراباغ شروع به فعالیت کرد. دولت باکو با این شورا به مخالفت برخاست و در ضمن خواستار لغو کامل کمیتۀ مخصوص از حزب مرکزی اتحاد جماهیر شوروی مخصوص شد. باکو راههای ارتباطی بین ارمنستان و قراباغ را محاصره کرد و مانع عبور و مرور وسایل نقلیه و قطار شد. تمام اقدامات آذربایجان کاملاً نشان میداد که به هیچوجه تمایلی به بهبود اوضاع منطقه و خواسته های مردم ندارد و خواهان حل مسئله به روش خود است.
در ۲۸ نوامبر ۱۹۸۹م، کمیتۀ مرکزی اتحاد جماهیر شوروی در نشستی، که در غیاب نمایندگان ارمنستان و قراباغ تشکیل داده بود، کمیتۀ مخصوص را منحل و به جای ناظران و بازرسان آن گماشتههای خود را به منطقه فرستاد و امتیازاتی به نفع آذربایجان تعیین کرد. در اول دسامبر ۱۹۸۹م، شورای عالی ارمنستان در نشستی مشترک با نمایندگان قراباغ تصمیم به اتحاد و پیوستن این دو منطقه با یکدیگر گرفت. مطابق این تصمیم اهالی قراباغ اختیارات شهروندی ارمنستان را دارا میشدند. تدابیری نیز برای احیای وضعیت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ساخت و مرمت بناهای فرهنگی و مذهبی اتخاذ شد.
طی سیزدهم الی نوزدهم ژانویۀ ۱۹۹۰م، اوباش جبهۀ ملی آذربایجان ماورای ارس، با کسب اجازه از مسئولان مملکتی، کشتار اهالی ارمنی آذربایجان را بار دیگر تدارک دیدند. کشتار ارمنیان، مصادرۀ اموال آنها و دیگر اقدامات وحشیانۀ آذربایجان درست در مقابل چشمان نیروهای دولتی، انتظامی و ارتش شوروی و بدون دخالت و ممانعت آنان صورت پذیرفت. مسئولان روسی تنها هنگامی که متوجۀ کودتای آذربایجان شدند نیروهای خود را وارد شهر کرده و حکومت نظامی اعلام کردند. این وضعیت (حکومت نظامی) بدون هیچ دلیل موجهی در قراباغ نیز اعمال شد.
در ۱۹ فوریۀ ۱۹۹۰م، کمیتۀ مرکزی اتحاد جماهیر شوروی از ارمنستان و آذربایجان خواستار رفتار مسالمت آمیز و حل مشکلات از طریق ملاقات مسئولان با یکدیگر شد. از قرار اتحاد جماهیر شوروی در نظر داشت مشکل به وجود آمده را ریشه یابی کند و در پی حل آن برآید. در همان حال، آذربایجان محاصرۀ ارمنستان و قراباغ را با شدت تمام ادامه میداد.
در اوایل ۱۹۹۱م، نمایندگانی از سوی مجلس اروپا، روسیه و ارمنستان آمادگی خود را برای بازدید از مناطق مورد مناقشه اعلام کردند ولی مسئولان باکو مانع ورود آنها به منطقه شدند. در فوریۀ ۱۹۹۱م، به دستور رئیس جمهور وقت آذربایجان، حکم سکونت ساکنان آذربایجان در قراباغ صادر شد و از سوی دیگر شدت حملات آذربایجان به روستاهای قراباغ و اسارت و انتقال اهالی آن به مناطق نامعلوم بیشتر شد. در طی ماههای آوریل و مه، نیروهای آذربایجان با کمک نظامیان شوروی، منطقۀ گِداشِن و تمام نواحی آن را پس از کشتار و کوچاندن اهالی به تصرف خود درآوردند.
در ۳۰ اوت ۱۹۹۱م، دولت آذربایجان با استفاده از حق قانونی خود از شوروی جدا گردید و حاکمیت سالهای ۱۹۱۸-۱۹۲۰ خود را مجددا احیاء کردحاکمیتی که قراباغ شامل آن نبود. سه روز بعد هم جمهوری قراباغ از همین طریق یعنی با استفاده از حق قانونی خود از آذربایجان جدا و در ۱۰ دسامبر همان سال، در پی مراجعه به آرای عمومی و رأی اکثریت قاطع مردم قراباغ، استقلال قراباغ کوهستانی تأیید شد.
ماده ۳ قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی:
“یک جمهوری شوروی که دارای جمهوری های خود مختار ،واحدهای خودمختار و مناطق خود مختار است مستلزم برپایی همه پرسی جداگانه پیرامون مسئله استقلال برای هر یک از واحدهای خود مختار است.ملیت های وابسته به جمهوری های خود مختار مجاز هستند تا مستقلا در مورد ماندن در محدوده یک جمهوری که خواهان خروج از تشکیلات شوروی یا ماندن در این تشکیلات است تصمیم گیری نمایند”
بر این اساس مبنای حقوقی تشکیل جمهوری قراباغ کوهستانی جای هیچ شبه ایی ندارد.
در پی استقلال قراباغ آذربایجان با شروع جنگ رسمی و بمباران منطقه در صدد بازپسگیری آن برآمد. رزمندگان ارمنی قراباغ برای حفظ استقلال خود با کمک نیروهای داوطلب به مقاومت برخاستند و با آزادسازی شوشی به پاکسازی منطقۀ لاچین پرداختند. پس از آزادسازی لاچین و پاکسازی آن دالان ارتباطی میان ارمنستان و قراباغ، که سالیان دراز مسدود بود، باز و بدین ترتیب، ارتباط قراباغ با ارمنستان و بالعکس امکانپذیر شد.
حال مطابق ۱۶۰۰، ابنیه، سنگنبشته ،کتیبه، کلیسا، ،چلیپا سنگ و گورستان مسیحی ثبت شده در منطقه قرا باغ، وجود نقشه های تاریخی بسیار، نوشته های تاریخدانان مشهور مانند استرابون ،ریشه تاتاری و رد ارانی بودن نسل مردم جمهوری آذربایجان ،حاکمیت چند صد ساله ایران به منطقه قفقاز ،تحریف های تاریخی گسترده مقامات جمهوری آذربایجان ،نابود سازی فرهنگی ابنیه موجود در منطقه، و سیاست دروغین و الحاق گرایانه در خصوص دیگر همسایه خود ایران، این موضوع را که قراباغ (آرتساخ) متعلق به جمهوری ارمنستان می باشد و هیچ گاه تحت تابعیت حکومت آذربایجان مستقل واقع نبوده است، از طرف دیگر خودمختاری و تحت تابعیت بودن قراباغ به ارمنستان، با توجه به اینکه تا قبل از سال ۱۹۱۸ م اساسا کشوری بنام آذربایجان وجود نداشته به اثبات می رساند.
اکنون این سوال از ذهن ما متبادر می شود که چنانچه قراباغ متعلق به آذربایجان است و آنها خود را از نسل ارانی ها می دانند به چه دلیل دست به نابودی آثار و ابنیه بیشمار بجا مانده از تاریخ و فرهنگ خود می زنند؟