دکتر الهه کولایی:
موازنه سازی هایی که در سیاست خارجی ارمنستان شکل گرفته می تواند دردسرهایی برای ایران بهمراه داشته باشد
یکشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۱
سخنرانی دکتر الهه کولایی در سمینار «معادلات ژئوپلیتیک قفقاز و نقش آفرینان منطقه ای و فرا منطقه ای»
ما در باره منطقهای صحبت می کنیم که در سال ۱۹۹۱، نگاه حاکم بر مسکو باعث شد این منطقه و مناطق گسترده دیگری که اجزای اتحاد شوروی بودند وارد فاز جدیدی شوند و اصولاً ژئوپلتیک جهان را تغییر دهند. نگاه مسکو به منطقه پیرامون فدراسیون روسیه، تحولی را شکل داد که خیلی سریع با واقعیت های ژئوپلتیکی در تقابل قرار گرفت و آن نگاه و روابط بسیار خوشبینانه نسبت به غرب، جای خودش را به تقابل ها و رویارویی های ژئوپلتیکی داد.
من در واقع میخواهم به نقش عوامل فرامنطقه ای در این منطقه، که در طول تاریخ قفقاز جنوبی عرصه رقابت های قدرت های منطقه ای یا قدرت های جهانی بوده اشاره کنم. فاکتور روسیه در شکل گیری جنگ اول قره باغ، در گسترش آن و سپس در متوقف شدن،و در نهایت جنگ ۲۰۲۰، غیر قابل اغماض است. رویکرد و نقش روسیه در این جنگ اخیر و سکوت آن در برابر اقدامات جمهوری آذربایجان را نمی توان نادیده گرفت که تشکیل دهنده معادلات قدرت در این منطقه شده است.آنچه که در سال ۲۰۱۸ در ایروان اتفاق افتاد و تاثیری که بر رویکردهای ارمنستان در سطح منطقه داشت را ما امروز شاهد هستیم. در تمام سال های بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و در سه دهه پس از فروپاشی اتحاد شوروی در همه این جمهوری ها کم و بیش یک جریان غرب گرا، یا جریان موازنه گرا وجود داشته که ما در نظریه های روابط بین الملل به این رویکرد اهمیت بسیاری می دهیم. درک سازوکارهای حاکم بر روابط بین الملل و روابط منطقه ای، برآورد واقعی از ملاحظات قدرت در منطقه و نقش بازیگران در یک منطقه مفروض که ما اینجا منطقه قفقاز جنوبی را داریم، بحث بسیار مهمی است که در روابط بین الملل بر آن تاکید می شود و این که بازیگران چه برداشتی از این محیط دارند، نقش دیگران را چگونه ارزیابی می کنند و چطور سعی می کنند بین عوامل مختلف موازنه ایجاد کنند.ایجاد موازنه در سطح بین المللی یا در سطح منطقه ای یکی از بحث های بسیار مهمی است که امروز ما در این منطقه شاهد آن هستیم و ما با تغییر در این موازنه ها، آثارش را در صحنه عمل، ودر محیط عملیاتی می بینیم.چه در جمهوری آذربایجان و چه در ارمنستان و حتی در گرجستان ما این تغییر رویکردها را شاهد بوده ایم. همه کشورهایی که از فرو پاشی اتحاد شوروی شکل گرفتن به عنوان کشورهای مستقل این تغییرات را تجربه کرده اند، تغییر نسبت به موقعیت خودشان، تغییر نسبت به تعریف جایگاه خودشان و نسبت با دیگر بازیگران در این منطقه و نقش روسیه.
در جمهوری اسلامی ایران، مسئله امنیت و صلح و ثبات در قفقاز و اثرات جنگ قره باغ بسیار مورد تاکید قرار داشت چرا که جمهوری اسلامی به هر حال به دنبال ایجاد یک فضای مناسب برای تامین منافع خودش بر اساس رویکرد گسترش ارتباطات در سطح منطقه و ایجاد تعامل منطقه ای با تاکید بر منفعت بازیگران منطقه ای بوده است.تلاشی که همواره جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با جنگ قره باغ انجام داده است این بوده که یک نوع موازنه بین این دو بازیگر و بر اساس حقوق بین الملل، بر اساس حفظ سرزمین ها و مرزهای بینالملل و جلوگیری از هر نوع تغییر برقرار نماید. اما این رویکرد از طرف دیگر بازیگران منطقه ای مانند ترکیه که اهداف خود را دنبال می کرد و یا بازیگرانی مانند روسیه که در پی احیای نفوذ منطقه ای خود بود همواره نادیده انگاشته شده است.با پیامدهای جنگ ۲۰۲۰ در واقع ما روسیه را در این منطقه در قالب نیروهای حافظ صلح مشاهده می کنیم که در مرزهای شمالی کشور ما به نوعی ظاهر شدند که در واقع پدیده مثبتی برآورد نمی شود. در واقع این جا هم نقش روسیه پررنگ می باشد.روسیه در برابر اقدام نظامی جمهوری آذربایجان علیه قره باغ به نوعی سکوت همراه با رضایت از خود نشان داد. سپس روسیه در توافق نامه صلح نهم نوامبر بعنوان یکی از طرفین ظاهر شد که پیامدهای این نقش برای جمهوری اسلامی ایران جواب های مثبت و منفی ای ایجاد کرد.
به هر حال بعد از مباحثی که بعد از جنگ قره باغ پیش آمد،« کابن بنت» امریکایی مسئله ارضی را مطرح کرده بود که طبیعتاً به نتیجه نرسید و امروز بعد از جنگ ۲۰۲۰، ما شاهد تحقق پیدا کردن این ایده هستیم که یک نوع معاوضه ارضی بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان شکل می گیرد که اینجا طبیعتاً منافع جمهوری اسلامی ایران با توجه به اهمیتی که روابطش با ارمنستان داشته و در واقع جزء معدود روابطی است که در طول سال های گذشته به شکل پایدار و با کمترین تنش همراه بوده در تضاد قرار می گیرد.کوتاه کردن دست ایران، بستن مسیر دسترسی ایران، تغییر در ژئوپلتیک منطقه،که از سوی ایالات متحده آمریکا و گاه همراهی کشورهای اروپایی و به اشکال گوناگون صورت گرفته دغدغه بسیار مهمی برای ایران بشمار می رود.
بحث این کریدور میانی یا دالان یا راهرو، که هرکدام بار معنایی خودش را به همراه دارد و دقت نظر جدی می طلبد می تواند به همراه خودش پیامدهایی را در روابط خارجی ایران به همراه داشته باشد. مباحثی که امروز در مورد کنترل جمهوری آذربایجان بر کریدور لاچین و کنترل ارمنستان بر کریدور دوم صورت می گیرد در واقع میراث دوگانه اتحاد جماهیر شوروی در ازای دولت سازی قومی در این منطقه است که همچنان بعنوان ابزاری در اختیار مسکو قرار دارد. اینکه تلاش بشود تا آنچه در کریدور لاچین اتفاق می افتد را در کریدور زنگزور به شکل پایاپای و متقابل پیاده کرد برای جمهوری اسلامی ایران بسیار حائز اهمیت می باشد. چون ایران منافع ملی و در واقع منافع امنیتی و ملاحظات ژئوپلتیکی خود را دارد و بطور طبیعی این یک دغدغه ای است که هم در سطح اجتماعی و هم در سطح سیاسی باید مورد توجه قرار بگیرد.پروژه محروم سازی ایران از منافعش در منطقه در تمام سه دهه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی چه در دریای خزر و چه در منطقه قفقاز تداوم پیدا کرده که باز متناسب با ساز وکارهای بازی قدرت در نظام بین الملل و روابطی است که بین روسیه و آمریکا تعریف می شود.
سناریوهای مختلفی در خصوص واکنش های ایران مطرح می شود. همانطور که قبلا گفتم تلاش جمهوری اسلامی در مورد جنگ قره باغ در واقع تلاشی مبتنی بر تاکید بر حقوق بین الملل، پایداری مرزها، و یکپارچگی سرزمینی بوده است که به اشکال مختلفی این مسئله مورد تاکید قرار گرفته است.در معادلات جدید منطقه ای که با محوریت جمهوری آذربایجان،ترکیه و اسرائیل، شکل گرفته و با توجه به مسائل موجود بین ایران و اسرائیل و سیاست های دو دهه اخیر ترکیه که در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه روی داده و همچنین سیاست های چین برای (یک کمربند یک راه ) باز تلاشی برای محروم کردن ایران از فرصت های طبیعی ژئوپلتیکی خودش خواهد بود.ما در دوره اول پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نقش برجسته و آشکار ایالات متحده را در منطقه شاهد بودیم اما در دوره های بعدی در واقع در دهه های دوم و سوم بیشتر شاهد نقش آفرینی بازیگران منطقه ای مانند ترکیه و اسرائیل هستیم که ما آثار این محور و حضور را در ابعاد مختلف جنگ ۲۰۲۰ بصورت همکاری های نظامی و تسلیحاتی شاهد بودیم که نقشی بسیار تعیین کننده ای در پیروزی جمهوری آذربایجان داشت.البته چرخ سیاسی این نوع همکاری ها که در قفقاز شکل گرفته به سطح بین المللی و در روابط روسیه با امریکا و اروپا و در واقع جنگ اوکراین نیز شاهدیم و ما اینها را نمیتوانیم از هم جدا ارزیابی کنیم. در واقع ایجاد این نوع موازنه سازی ها برای ایران در سطح منطقه بسیار اهمیت دارد.
با توجه به حوادث ۲۰۱۸ در ارمنستان و تغییرهایی که از منظر موازنه سازی در سیاست خارجه ارمنستان و البته سیاست داخلی ارمنستان شکل می گیرد به طور طبیعی می تواند دغدغه هایی برای تهران ایجاد کند. از طرف دیگر سمت و سوی جدید در روابط خارجی دولت ارمنستان به ویژه در ارتباط با ترکیه و اسرائیل و تلاش هایی که ترکیه و اسرائیل و البته جمهوری آذربایجان انجام می دهند در واقع با هدف منزوی کردن ایران و کوتاه کردن دست ایران از منافع طبیعی، مشروع و قانونی خود متناسب با حقوق بین الملل است که بدون تردید تهران نمی تواند از آن غافل باشد. سیاست های پان ترکی دولت باکو و دولت ترکیه و سوء استفادهایی که در واقع از این فضا به دنبال جنگ و توافقی که با کمک جامعه جهانی و روسیه در این منطقه شکل گرفته می بایست روابط تهران و ایروان را که جزء معدود روابط پایدار در سی سال گذشته بوده را بیشتر به هم نزدیک می کرد.
به هر حال به نظر میرسد که طرح این سناریوها و این دغدغه ها در تهران است و در واقع تلاش برای رسیدن به یک رابطه ای که طرفین بتوانند از آن در جهت تامین منافع خودشان بهره مند شوند اهمیت دارد. رابطه ای که به شکل کاملا طبیعی از ورود ترکیه به این منطقه با تاکید بر کریدور میانی که برای کوتاه کردن دست ایران از منطقه و ضربه زدن به ایران استفاده می شود استفاده کرد.از طرف دیگر و همان طوری که عرض کردم اینجا عاملی به نام اسرائیل وجود دارد که برای جمهوری اسلامی ایران غیر قابل چشم پوشی است. عاملی که فراتر از مسائل منطقه ای است و با مسئله اوکراین ارتباط پیدا می کند. روابط اسرائیل با روسیه و تاثیر جنگ اوکراین بر این روابط از دغدغه هایی است که باید برای تهران مهم باشد. زیرا روابطی است که برای ایران مانعی برای دستیابی به منافعش در قفقاز جنوبی است و این روابط بطور طبیعی تحت تاثیر موازنه سازی ها قرار می گیرد که خارج از منطقه شکل گرفته و آثارش در منطقه دیده می شود.بخشی از این آثار به خود تحولات منطقه ارتباط پیدا می کند، از جمله آنچه که در سال ۲۰۱۸ در ارمنستان اتفاق افتاد که برخی آن را انقلاب رنگی و برخی تحول سیاسی می نامند. مهم نامش نیست مهم سمت و سویی است که بر سیاست دولت ارمنستان تاثیر گذار بوده و جامعه ارمنستان را به بازی میان روسیه و غرب سوق داده است.برقراری روابط و ایجاد موازنه با روسیه و امریکا و اروپا بسیار قابل توجه است و هیچ دولتی در منطقه نمی تواند از این سیاست چشم پوشی کند از طرف دیگر تنظیم روابط و حفظ منافع کشور در این موازنه سازی ها بسیار سخت است. تجربه نشان داده است که کشورهایی که به این موازنه سازی ها روی می آورند در واقع راه های بیشتری را پیش پای خودشان باز می کنند و این سیاستی است که به هر حال در جمهوری اسلامی هم طرفداران بسیاری دارد هرچند که در سطح سیاست عملی و اجرایی ممکن است جایی نداشته باشد.در واقع توجه به این موضوع و این رویکرد است که باید در خصوص هر یک از بازیگران منطقه مورد توجه قرار گیرد. رویکردی که ما تأثیرش را در روابط جمهوری آذربایجان با ترکیه و اسرائیل و روسیه می بینیم.