نسل کشی آشوری ها در ترکیه عثمانی و مناطق ترک نشین همجوار آن
نویسنده : آناهیت خسرو یوا کارشناس ارشد تاریخ
مترجم:آرا آوانسیان
در طی جنگ جهانی اول در ترکیۀ عثمانی و منلطق همجوار آن حدود یک میلیون آشوری زندگی می کردند که از نقطه نظر موازین و تعاریف بین المللی نسل کشی واقعی در مورد آنها انجام شده است.
ترکیۀ عثمانی و دول بزرگ قدرتمند همچنان که در مورد ارمنیان، در مورد کشتار خونین آشوریان نیز مقصرند.
در شرایط چشم پوشی مقصرانه دول بزرگ و با سوء استفاده از وضعیتی که متعاقب شروع جنگ جهانی اول ایجاد شده بود ترکیه مرتکب سنگین ترین جرم بر علیه بشریت یعنی نسل کشی می شود و شمار آشوریان قتل عام شده در طی آن،در سال های جنگ ۱۹۱۸-۱۹۱۴ به ۲۵۰،۰۰۰ نفر می رسد.
در همان دوران، در نوامبر ۱۹۱۹ نشریۀ«آسیای فرانسوی» خاطر نشان کرد:
«کشتار آشوریان یاد آور نسل کشی ارمنیان است.از آن جایی که در بارۀ این قوم که ۲۵۰ هزار قربانی داده کمتر سخن گفته شده لذا باید جهانیان دراین باره آگاهی یابند».
بنا به اعلامیۀ « ج.کوِرک دِکِربورانی» دبیر مجمع ملی آشوریان طبق محاسبات اولیۀ سال ۱۹۲۲ تعداد قربانیان ملت وی بیش از ۲۷۰ هزار تن بوده است.
در سال های پس از آن، با شروع تحقیق و تعیین تعداد کشته شدگان جنگ جهانی اول و کشتارهایی که در طی تبعید و کوچ های اجباری رخ داده بود تعداد قربانیان آشوری ۵۰۰هزار و حتی ۷۵۰هزار تن برآورد شد. ابعاد جنایات بسیار بزرگ بود،و امروز نیز این تفکر وجود دارد که آشوریان در این مقطع زمانی، دو سوم ملت خود را از دست داده اند.آشوریان پس از جنگ جهانی اول با درد و اندوه خاطرنشان می کردند که قوم آنها در شُرف نابودی است و شمار آشوریان پراکنده در جهان به۷۰هزار نفر تقلیل یافته است.
«ر. استافورد» واقعیت را به درستی دریافته است:«این پیروزی بزرگی برای ترک ها می بود چنان چه می توانستند نشان دهند که جدا از مسئله ای که برای ارمنیان رخ داده ، اقلیت مسیحی دیگری نیز در ترکیه ساکن است ( منظور آشوریان است) که کاملا از سرنوشت خود راضی است».
اما سرنوشت آن ها چگونه بود؟پاسخ این سؤال در سطوح پیشین بطور وضوح داده شده است.
در همان اوایل، یعنی در نوامبر ۱۹۱۶ «نیویورک تایمز» مقالۀ «دکتر و. راکِول» را تحت عنوان «تعداد ارمنیان و آشوریان قربانی شده» چاپ کرد که نویسندۀ آن با سخن گفتن دربارۀ کشتارهای ارمنیان در ترکیه اضافه کرده بود:
«فقط ارمنیان تیره بخت نیستند،آشوریان را نیز به همین نحو از بین بردند واز هر ده تن یک نفر را درو کردند…بسیاری از نمایندگان این ملت معدوم شدند،ولی کسی نمی داند چند نفر؟…».
نشریۀ آمریکایی دیگری به نام «آتلانتیک مونتلی»(ماهنامۀ آتلانتیک)نوشت:
«در عرض شش ماه ترک های جوان کاری را انجام دادند که ترک های پیشین در طی شش قرن موفق به انجام آن نشده بودند… هزاران آشوری ازپهنۀ زمین نابود شده اند».
در سال ۱۹۱۸ گروهی از مهاجرین آشوری نجات یافته از تیغ ترک ها به شهر«بعقوبۀ»عراق و گروهی دیگر که تعدادشان همراه ارمنیان به ۶۰-۵۰ هزار نفر می رسید به بغداد رسیده و در اردوگاه هایی که ارتش بریتانیا ساخته بود اسکان یافته و در شرایط چادر نشینی به سر می بردند.
درست است: «مهاجرین از لحاظ تغذیه تأمین شده بودند ولی شرایط زیستی آن ها غیر قابل تحمل بود. یکی از شهود گواهی می داد که:در اوایل تعداد فوت شدگان به طور متوسط روزانه به ۷۰ الی ۸۰ نفر می رسید و اجساد ارمنیان و آشوریان را از بیمارستان مستقیما به قبرستان منتقل می کردند.و از آنجایی که تعداد آشوریان در آن مناطق بیشتر از ارمنیان بود طبیعتا اکثر فوت شدگان نیز آشوری بودند».
پس از انعقاد قرار داد “مودروس” ترکیۀ عثمانی شروع به خارج سازی نیرو های خود از آذربایجان ایران کرد.آشوریان که به انگلستان امید بسته و آمادۀ بازگشت به مناطق سابق خود بودند.
در این وضعیت «اسمیت»کنسول انگلیس در همدان با حضور در جلسۀسران آشوری ها اظهار داشت :«انگلستان حاضر است به جای اسلحۀ قدیمی روسی،آشوری ها را با سلاح جدید انگلیسی مسلح کند-و اضافه کرد:مقامات ایرانی مایل نیستند که آشوری ها به ارومیه برگردند:آن هم به صورت مسلح…در حال حاضر دولت ایران مایل به دوستی با بریتانیای کبیر است و مطلوب است که نماینده ای از آشوریان را در سفارت انگلیس در تهران داشته باشیم،زیرا فقط در این صورت امکان دارد به مسایل بین دولت ایران و آشوریان سروسامان داد». جلسۀ مذکور با پیشنهاد «متفقین» موافقت کرد.
فرماندهی سران آشوری فرمان جمع آوری اسلحه ها را صادر کرد و هیئت ویژه ای مأمور اجرای این کار شد.چندی نگذشته بود که جوخه ای از انگلیسی ها آمدند و اسلحه های جمع آوری شده را تحویل گرفتند.آن ها مهاجرین فراری آشوری را بر اتوموبیل ها سوار کرده و به سوی غرب روانه کرد. “گروه دیگری از آشوری ها در دل کوه ها مخفی شدند.بعدها معلوم شد که اتوموبیل های حامل آشوری ها به بین النهرین رسیده اند. به این صورت آشوریان نجات یافته از مهلکۀ قتل عام عثمانی ، تحت سلطۀ انگلیسی های متفق ظاهر شدند.
در سال ۱۹۳۲ ، پس از اتمام موعد «حمایت» بریتانیا از عراق ، ۷۰ هزار آشوری تقاضا کردند که قطعه زمین هایی در محل اسکان خود به آن ها واگذار شود. اما بغداد با این تقاضای طبیعی و متواضعانۀ آشوری های به اصطلاح«نمک نشناس» برخوردی خصمانه کرد و سختگیری های خود را نسبت به آنها تشدید کرد.انگلیسی ها نیز که دیگر نیازی به خدمات آشوری ها نداشتند آنها را تنها گذاشته و سرنوشت این قوم را به بازی های زمانه و بخت خود سپردند.آنگلیسی ها علاوه بر این که از متحدین سابق خود روی گرداندند،آنها را به دست اقشار ارتجاعی در عراق نیز سپردند.اینها نیز بدون فوت وقت شروع به تسویه حساب نموده دست به کار قتل عام آشوریان شدند.
در ۱۸-جولای ۱۹۳۳ «مارشیمون»(رهبر مذهبی آشوری ها) در عراق عنصر نامطلوب معرفی شد و اجبارا به قبرس رفت و در آن جا فریاد اعتراض علیه بی تفاوتی انگلیسی ها سر داد.انگلیسی ها نیز برای مقابله با این کار او مجددا دست به تفرقه افکنی بین آشوری ها ،کردها و اعراب زده و سعی کردند مسئله آشوریان را با ریشه کن کردن نهایی آن ها حل کنند.
در ماه اگوست ۱۹۳۳، هنگامی که ۱۰۰۰ نفر از آشوریان سعی می کردند خانواده های خود را به سوریۀ تحت الحمایۀ فرانسه منتقل کنند، در ساحل رود دجله با برخورد مسلحانه نیروهای دولت عراق مواجه شدند.
آشوری ها نیز مقابلۀ مسلحانه نشان داده و موفق به ورود به خاک سوریه شدند.ارتش عراق انتقام این شکست را از ساکنین آرام روستاهای آشوری نشین گرفت و سران عرب با تحریک انگلیسی ها کشتار جمعی آشوری ها را شروع کردند.نتیجۀ این فتنه قربانی شدن سه هزار آشوری آرام و بی گناه بود. باید در نظر داشت که دولت عراق به هیچ روی مانع این کشتار ها نشد بلکه سازمان دهندۀ کشتار ها نیز به درجۀ ژنرالی ترفیع یافت.آرشیو های عراق نیز که حاوی مدارک این وقایع بودند پس از فوت ملک فیصل اول مهر و موم شدند.
طبق نوشتۀ «ر. استافورد»:«مسئلۀ آشوری به خودی خود یک مسئلۀ سیاسی است».
انگلیسی ها سعی می کردند با فشار وارد آوردن بر این قوم از هر راه ممکن این مسئلۀ سیاسی را حل کنند.
در این مورد که کشتار آشوریان عراق در سال ۱۹۳۳ ساخته و پرداختۀ انگلیسی ها بود تردیدی در بین نیست.«ر. استافورد» در این باره می نویسد: « شکی در این نیست که وقایع ۱۹۳۳ به اعتبار انگلیس در عراق و تمامی شرق ضربه وارد کرد.ملت عراق عادلانه یا ناعادلانه براین باور است که ما به دوستان آشوری خود خیانت کردیم».
وقایع اسفناک سال۱۹۳۳ باعث پراکندگی آشوریان در تمام دنیا شد. آن ها ابتداء در کشور های همجوار ،سپس در کشورهای اروپا،ایالات متحده و استرالیا پراکنده شدند.
با درد و تأسف باید خاطر نشان کرد که آشوریان نیز به نوبۀ خود از تاریخ درس نیاموختند و با فراموش کردن گذشتۀ تلخ خود در ماه های آوریل و مه ۱۹۴۱ به سود بریتانیا وارد در گیری های نظامی شدند.پایگاه هوایی سلطنتی انگلیس[رویال ایرفورس]توسط ۱۵۰۰ آشوری از انهدام نجات یافت.شکست عراق برای تعیین راه حل جنگ در خاورمیانه بر علیه آلمان نازی مهم و واجب بود.
در تاریخ ۷ ماه مه ۱۹۴۵ «مار شیمون» رهبر مذهبی آشوری ها در سخنرانی خود در شورای عالی سازمان ملل متحد سعی کرد تا موافقت دول بزرگ را برای دفاع از حقوق ملت خود جلب نماید ولی تلاش او باز بی نتیجه ماند.
۱- از بدو تأسیس جمهوری ترکیه تاکنون قوانین بین المللی در این کشور نادیده گرفته شده اند.
۲- ترکیه که خود از اعضای سازمان ملل متحد است تصمیم هایی مغایر با اصول مورد قبول خود اتخاذ نموده و به کار می بندد.
۳- ترکیه مسئولیت های خود را که طبق معاهدات بین المللی به وی محول شده انجام نمی دهد.
۴- ترکیه با نادیده گرفتن مصوبۀ سازمان ملل متحد مبتنی بر برابری حقوقی اقوام و ملل و حق تصمیم گیری آزادانۀ آن ها حقوق آشوری های محل را پایمال می کند.
۵- امروز نیز ترکیه سنگین ترین جرم علیه بشریت یعنی «نسل کشی» را در مورد آشوری ها اعمال می کند.
۶- طرد و اخراج آشوری ها که از سوی سازمان ملل به عنوان «جنایت» تعریف شده همچنام ادامه دارد.
۷- سازمان ملل متحد تبعیض قومی را محکوم می نماید،در حالی که ترکیه از سیاست مستحیل سازی اقوام با شعار« یک قوم، یک زبان، یک دین، یک پرچم، یک کشور» که توسط اسلاف وی به کار گرفته می شد پیروی می کند.
۸- سازمان ملل متحد تروریسم را محکوم می کند. اما امروز نیز ترکیه با نابود سازی ارزش های معنوی و مادی متعلق به آشوریان به اِعمال سیاست های تروریستی خود ادامه می دهد.
۹- مواد منشور «اعلامیۀ حقوق بشر» موصب شورای عالی سازمان ملل متحد هیچگاه وارد منطقۀ ترکیه نمی شوند.
قوم آشور امروزه خواهان محکومیت ترکیه توسط مجامع حقوقی بین المللی ،بازپس گیری مناطق تحت سکونت خود و احیای ارزش های مادی نابود شدۀ متعلق به خود در چارچوب ضوابط و نورم های بین المللی می باشد. نباید فراموش کرد که شیوع نسل کشی همواره آیندۀ بشریت را در معرض خطر قرار می دهد.