نقش «عوامل خارجی» در تحولات سیاسی داخلی جمهوری آذربایجان ( در زمینۀ مناقشۀ قراباغ )
نویسنده: لیا اوویان کارشناس ترکیه و قفقاز
مترجم:آرا آوانسیان
بخش دوم
در جوابیۀ علی اکبر ولایتی به ویژه تأکید شده بود :
«عنصر خطرناک برای منطقه جمهوری اسلامی نیست بلکه آمریکا است و ایران طرفدار روابط صلح آمیز ملل و اقوام است و من با این هدف طرح موافقت نامۀ آشتی و پایان دادن به مناقشۀ قراباغ را همراه خود آورده ام که ارمنستان و قراباغ موافق با امضاء آن هستند ».البته امضاء این طرح پس از وقایع خوجالو دیگر صورت نگرفت.
پس از استعفای مطلب اُف ادارۀ موقت امور کشور طبق قانون اساسی به عهدۀ یاکوب مامداُف [یعقوب محمداُف ] رئیس شورای عالی سپرده شد که طرفدار روسیه بود. ایلچی بیگ در مقام رهبری جبهۀ خلق آذربایجان که منتظر فرصت مغتنم برای احراز قدرت بود به تظاهرات مخالفت آمیز خود علیه دولت ادامه داد.
در نهم ماه مه ۱۹۹۲ شهر «شوشی» آخرین پایگاه مهم تحت اختیار آذربایجانی ها در قراباغ توسط نیروهای ارمنی آزاد شد و دست آویزی برای تغییرات جدید در صحنۀ سیاست داخلی آذربایجان به دست مخالفان داد. مامِداُف بلافاصله قاضی یف وزیر دفاع آذربایجان را به ناتوانی در دفاع از شهر شوشی و تحویل دادن آن به ارمنی ها محکوم نموده و او را خائن در حق ملت اعلام کرد.در چهاردهم ماه مه شورای عالی جمهوری برای استماع گزارش کمیسیون تحقیق در وقایع خوجالو تشکیل جلسه داد.
کمیسیون بی گناهی مطلب اُف را در سقوط خوجالو اعلام کرد و با رأی اکثریت اعضای شورای عالی مطلب اُف در مقام ریاست جمهوری آذربایجان باقی ماند و فوراً در باکو وضعیت فوق العاده اعلام کردو دستور منع فعالیت کلیه سازمان های سیاسی- اجتماعی را صادر نمود. روز بعد، در پانزدهم ماه مه،جبهۀ خلق آذربایجان قطعنامه ای را تسلیم رئیس جمهور نمود و از او خواست که دستورات روز قبل خود را الغاء کند. چند ساعت پس از آن نیروهای جبهۀ خلق آذربایجان به سرکردگی ای.حمیداُف دست به کودتای نظامی زده و ایاز مطلب اُف به مسکو فرار کرد
سقوط شهر شوشی،همانند سقوط خوجالو به طور واضح توسط نیروهای خاصی مورد بهره برداری قرار گرفتند.زیرا در نتیجۀ وضعیتی که در نتیجۀ سقوط شوشی در آذربایجان به وجود آمده بود جبهۀ خلق با رهبری ایلچی بیگ” به قدرت رسید. این تغییر به سود ترکیه و پشتیبان وی یعنی ایالات متحدۀ آمریکا بود.
به این ترتیب پس از به قدرت رسیدن ایلچی بیگ بلافاصله باکو رسماً اعلام کرد که: ترکیه متحداصلی استراتژیک وی است. ترکیه و آذربایجان عضو واحدی هستند که به صورت صوری با دوحکومت جداگانه اداره می شوند. شعار «یک ملت،دو حکومت» مسیر اصلی سیاست خارجی آذربایجان را تعیین کرد.دولت آذربایجان به رهبری ایلچی بیگ علنا ً دست به اعمال سیاست طرفداری از ترکیه وغرب زد و روابط آذربایجان با روسیه وایران به صورت قطعی به سردی گرایید. اعلامیه های متعدد ایلچی بیگ دربارۀ ضرورت آزادسازی آذربایجان «جنوبی» ازحکومت ایران و «الحاق مجدد» آن به جمهوری آذربایجان باعث ایجاد تشنج در روابط آن جمهوری با ایران شد.ایلچی بیگ سعی کرد هرگونه رابطۀ سیاسی،نظامی و حتی اقتصادی کشورش را با روسیه قطع کند. در ۱۲ اکتبر ۱۹۹۲ مجلس ملی آذربایجان با ادامۀ عضویت آذربایجان در پیمان همکاری کشور های مستقل مشترک المنافع مخالفت کرد و ایلچی بیگ نیز با تأیید این تصمیم اعلام کردکه حاضر به عضویت کشورش در این پیمان نیست زیرا آن را فاقد چشم اندازی مثبت برای آیندۀ آذربایجان نمی بیند.طبیعتاً در شرایط مناقشۀ قراباغ ترکیه در وحلۀ اول به پشتیبانی همه جانبۀ نظامی از آذربایجان پرداخته بود.
ترکیه در سال های ۱۹۹۲-۱۹۹۱ به صورت محرمانه تکنولوژی نظامی به آذربایجان تخصیص داد.و علاوه بر آن حدود ۱۵۰ نظامی بلند پایۀ ارتش ترکیه از جمله ۱۰ ژنرال در سال ۱۹۹۲ به برنامه ریزی و تنظیم عملیات نظامی و تجدید آمادگی کادر های ارتش آذربایجان پرداختند. در ماه های مارس-آپریل ۱۹۹۲ ۴۵۰ داوطلب آذربایجانی در وزارت کشور توسط نظامیان ترکیه تربیت شده[۱] و تشکیل«گردان دانشگاهیان» تحت فرماندهی اعتبار احمداُف را دادندکه کلیۀ اعضاء آن دانشجویان رشتۀ تاریخ دانشگاه باکو بودند. مشاور نظامی ایلچی بیگ نیز ژنرال «یاشاردمیربولاغ» اهل ترکیه بود.[۲]
ترکیه در شرایط بین المللی حاکم قادر به کمک مستقیم به آذربایجان نبود،لذا سعی کرد این کار را توسط «آل.تورکش» رهبر حزب افراطی «جنبش ملی گرایان» به انجام رساند. در این رابطه بین تورکش و ایلچی بیگ چند ملاقات انجام گرفت و آن دو تصمیم گرفتند گروهی قوی متشکل از۲۰۰۰-۱۵۰۰ نظامی وفادار به ایلچی بیگ را آماده سازند تا در آینده هستۀ اصلی ارتش را تشکیل داده و امنیت حکومت ایلچی بیگ را تأمین کنند.در این راستا «ای.اوزجان» رئیس سابق سازمان«کانون های ملی گرا» در ترکیه و«آتیلا کایان» رئیس وقت این سازمان اردوگاه «گرگ های خاکستری» را با ریاست تورکش و همکاری«نوروز حسن اوغلو» عامل سازمان اطلاعات ترکیه(ام.آی.تی.) در آذربایجان سازمان دادند و گویا به پیشنهاد تورکش «روزگر»(باد،به ترکی استامبولی) نامیده شد.[۳]
در سال ۱۹۹۶،پس از واقعۀ جنجالی «سوسورلوک» معلوم شد که طرح اولیۀ ایجاد این اردوگاه بخ هیچ وجه به تورکش ربط نداشته بلکه کار«اِم.آی.تی» و حزب «راه حقیقی»که ارتباط نزدیکی با اِم.آی.تی.داشت بوده است. حتی موضوع تخصیص بودجهای هنگفت توسط «تانسو چیلر» نخست وزیر وقت ترکیه به حزب «جنبش ملی گرایان» برای پیشبرد فعالیت های بعدی در آذربایجان نیز فاش شد.
در اردوگاه «روزگر» غیر از تعلیمات نظامی تاکتیک های خرابکاری (دیورسیون) علیه ارمنی ها و اخلال در خروج آذربایجانی ها از قراباغ تعلیم داده می شد.انفجار بخشی از خط آهن ارمنستان[۴] که توسط آتیلا کایاه.آرپاچیک و یکی از همرزمان آن دو تن صورت گرفت واقعۀ معروفی است .آن ها با عبور از مرز بر ضد ارمنستان دست به خرابکاری زدند.
اما باید خاطر نشان کرد که فعالیت های اردوگاه مذکورتأثیر سازنده و مثبتی در روحیۀ رزمی ارتش آذربایجان نداشت و شکست آن ها از نیروهای نظامی ارمنی ادامه یافت.در ترکیه فکر تشدید اِعمال فشار بر ارمنستان ودر صورت لزوم مداخلۀ نظامی قوت گرفت.[۵]
مطبوعات ترکیه شروع به انتشار مطالبی در این باره نمودند و تورگوت اوزل رئیس جمهور وقت ترکیه هنگام دیدار رسمی از قیرقیزستان تأکید کرد که:
«از بالا و پایین دالان گشودند و این منطقه را عملا به ارمنستان متصل کردند.مسئلۀ قراباغ دیگر در بین نیست بلکه ادعاهای ارمنستان دربارۀ ایجاد ارمنستان بزرگ مطرح است».
با وجود این ترکیه با توجه به افکار عمومی بین المللی به ویژه با ملاحظۀ مواضع قاطع ایالات متحده و روسیه جرأت دخالت نظامی را به خود راه ندادو به محاصرۀ اقتصادی و اقدامات دیپلماتیک بر علیه ارمنستان بسنده کرد.
تنش های بین ترکیه و ارمنستان باعث شد تا ترکیه شروع به ترغیب آذربایجان برای افزایش داوطلبان ملی گرای ترک کند. در بیستم جولای۱۹۹۳ گروه بزرگی از داوطلبان ترکیه وارد باکو شده و فوراً به آقدام فرستاده شدند.
به این ترتیب روابط ترکیه و آذربایجان در زمان حکومت جبهۀ خلق آذربایجان از لحاظ کیفی به وضوح وارد مرحلۀ جدیدی شد.
همکاری با غرب نیز گسترش یافت.روابط ایالات متحده و بریتانیا اساساً مشروط به برقراری توافق در مسئلۀ بهره برداری های نفتی بود.
«مارگارت تچر» به عنوان عضوی از گروه رهبران شرکت بریتانیایی «بریتیش پترولیوم»در سال ۱۹۹۲ به باکو رفت و با ایلچی بیگ ملاقات کرد.و پس از گذشت چند ماه از وی دعوت کرد تا متقابلاً برای حصول توافق بر سر ذخایر نفتی دریای خزر به لندن سفر کند.اما این دعوت بدون جواب ماند.
مسئلۀ بهره برداری از ذخایر نفتی در روابط با ایالات متحده نیز جای مهمی داشت.لذا در آذربایجان دست به کار تهیۀ طرح های همکاری با شرکت های نفتی آمریکایی نظیر«آموکو»، «پِنزاویل»، «یونوکال» و غیره شدند.
به موازات تمام این تعاملات در داخل آذربایجان تنش، تشنج و عدم ثبات سیاسی ادامه داشت.کمک های نظامی ترکیه نمی توانست برای ایجاد تغییرات اساسی در جبهه ها اهمیت اساسی داشته باشد. احتمال تغییر قدرت در رهبری به تدریج قوت می گرفت. تأثیر و نفوذ «صورت حسین اُف» فرمانده یکان «گنجه» روبه فزونی گذاشته بود، زیرا نیروهای ۵۰۰ الی ۸۰۰ نفری تحت رهبری او در مناطق«مارتاکِرت» و «شاهومیان» موفقیت های نظامی شایان توجهی به دست آورده و ایلچی بیگ و نزدیکان او را دچار سردرگمی کرده بودند. آن ها مخصوصاً نگران روابط حاکی از حسن نیت صورت حسین اُف و «شچرباک» فرماندۀ نیروهای نظامی فدراسیون روسیه در گنجه بودند. در ماه مه «کلبجر» توسط نیروهای ارمنی آزاد شد و بهانۀ بی نظیری به دست ایلچی بیگ داد تا تصفیه های مورد نظر خود را در ارتش اجرا کند. در وحلۀ اول قاضی یف وزیر دفاع طرفدار روسیه از سمت خود برکنار شد و صورت حسین اُف نیز به عنوان دشمن ملت معرفی شد و با محروم شدن از درجه و مزایای ارتشی و عنوان قهرمانی فرمان بازداشت خود را دریافت کرد. وی از تحویل دادن اسلحه ها و حضور در باکو امتناع کرد و همراه یگان خود به گنجه رفت، جایی که هنوز یگان های روسی در آن جا مستقر بودند.
در تاریخ بیست و هشتم ماه مه یگان های روسی گنجه را پیش از موعد ترک کرده و سلاح و تجهیزات نظامی خود را برای افراد مسلح حسین اُف باقی گذاشتند. نیروهای دولتی در چهارم ماه ژون فرصت را غنیمت شمرده و با توپخانه به ستاد حسین اُف حمله بردند .حمله ای که به پیروزی حسین اُف انجامید. افراد مسلح حسین اُف موفق به اسارت گرفتن شیرین اُف دادستان کل شدند و فی الفور به وی دستور داده شد تا حکم دستگیری ایلچی بیگ را امضاء کند.
پس از آن در تاریخ دهم ژوئن نیروهای حسین اُف به سوی باکو حرکت کردند.همزمان با این رویداد خبری در خصوص اعلام موجودیت «جمهوری تالش-مغان» به صورت مستقل و جدا از آذربایجان درمنطقۀ لنکران (که اکثریت ساکنین آن را تالش های ایرانی تبار تشکیل می دهند) شنیده شد[۶]. به موازات این دو رویداد نیروهای آذربایجانی در جبهۀ قراباغ با شکست های پیاپی مواجه شده و در نتیجۀ مجموع این رویداد ها کشور دچار وضعیتی بحرانی می شود.
ایلچی بیگ ناچاراً از حیدر علی یف تقاضا کرد تا به باکو بیاید. همان روز نخست وزیر و عیسی قنبراُف رئیس مجلس ملی نیزاز سمت خود استعفاء دادند. در پانزدهم ماه ژون حیدرعلی یف به ریاست مجلس ملی انتخاب شد و دو روز پس از آن ایلچی بیگ همرزمان خود را ترک کرده به نخجوان عزیمت کرد و به این ترتیب سمت و مسئولیت های ریاست جمهوری را برای حیدرعلی یف به جا نهاد. در نتیجۀ مذاکرات حیدر علی یف و صورت حسین اُف یگان های تحت اختیار وی مواضع باکو را ترک کردند و خود حسین اُف نیز به نخست وزیری منصوب شد.
به این ترتیب بود که صورت حسین اُف و علی اکبر هومباتف با ایجاد اغتشاشات مذکور با هدف ایجاد « کابوس در سیاست داخلی» بر کناری ایلچی بیگ را عملی ساختند.
دو نظریۀ اساسی در بارۀ « تحت الحمایه های خارجیان» یعنی: حسین اُف و هومباتف وجود دارد.نظریۀ رایج تر گویا در بارۀ نفوذ عامل روسی است و بر این اساس شکل گرفته که:
در سال های ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳ به دلیل مواضع به شدت غرب گرایانۀ آذربایجان روابط روسیه با آن کشور به سرعت به سردی گرایید.این امر با منافع روسیه در منطقه سازگار نبود. مخصوصاً در مراحل پایانی روابط دو کشور مذاکرات هیئت های نظامی روسیه و آذربایجان درارتباط با سرنوشت پایگاه «رادیو لوکیشن گابالا» واقع در دویست و پنجاه کیلومتری باکو منجر به بحث و مناظره های تندی شدو در نتیجۀ آن قاضی یف وزیر دفاع آذربایجان موافقت کرد تا گابالا را به شرط امکان استفادۀ مشترک از آن- به مدت بیست سال به روسیه اجاره دهد، اما پس از شکست نیرو های نظامی آذربایجانی در ماه مه در قراباغ «د.رضایف» که به جای قاضی یف در سمت وزارت دفاع منصوب شده بود سعی کرد تا با درخواست تسلیحات از روسیه مسئلۀ گابالا را حل کند. روسیه درخواست وی را رد کرد و متعاقباً مدیر کل سازمان محیط زیست نطقی در مجلس ملی آذربایجان ایراد کرد و دربارۀ مسئلۀ آلودگی های زیست محیطی ناشی از رادیو لوکیشن و تهدید های آن به سلامتی ملت آذربایجان هشدار داد. در نتیجه به روسیه اجازه داده نشد تا مدارک مربوط به وضعیت محیط زیست را مشاهده کند و این مسئله علناً رنگ سیاسی به خود گرفت.
«سیاست نفتی» مورد نظر جبهۀ خلق آذربایجان خود علت دیگری برای ایجاد تنش بود.دولت آذربایجان با نادیده گرفتن شرکت های نفتی روسی توسط شرکت نفت آن کشورآمادۀ عقد قرارداد با شرکت های نفتی«اماکو»،«یونوکال»،«بریتیش پترولیوم:،«ستاتویل»،«مک درموت»،«پنزویل»،و«تورکیش پترولیوم» پیرامون استخراج و بهره برداری نفت خزر شده بود.باید تأکید کرد که یکی از اهداف اساسی «قدرت های خارجی» برای کسب برتری نفوذ در آذربایجان دست یابی به اجازۀ بهره برداری از نفت و گاز طبیعی حوزۀ دریای خزر بود،لذا روسیه نمی توانست با پروژۀ قرارداد مذکور موافق باشد.پروژه ای که اتفاقاً با برکناری ایلچی بیگ از قدرت امضای آن نیز به تعویق افتاد.
حیدر علی یف در زمانی وظایف ریاست جمهوری را به عهده می گرفت که روابط آذربایجان با شوروی به اندازه ای حاد بود که بسیاری از فعالین و مفسرین سیاسی با استناد به کارنامۀ سیاسی حیدر علی یف تصدی او را به سمت ریاست جمهوری واقعه ای به سود منافع روسیه قلمداد کردند و هم چنین اغتشاشات صورت حسین اُف و علی اکبر هومباتوف را اگرنه ساخته و پرداختۀ روسیه،دستکم اقدامی با تشویق روسیه شمردند. برخی از مفسرین مثلث حسین اُف،هومباتف،قاضی یف را اصطلاحاً اتحادی«پرور وسیه» می نامند.
اما باید خاطر نشان کرد که بر کناری ایلچی بیگ به سود ایران نیز بودکه همچون روسیه در روابط خود با آذربایجان مسایلی جدی داشت. یکی از این مسایل آن بود که رئیس جمهور آذربایجان مدام شعارهایی دربارۀ آزادسازی «آذربایجان جنوبی» و تشکیل «آذربایجان متحد» را سر می داد و در پروژۀ قرارداد نفتی ذکر شده با مشارکت شرکت های نفتی ایرانی مخالفت می کرد. حیدر علی یف زمانی که در نخجوان بود با ایران ارتباط بر قرار کرده بود.در نتیجه ریاست جمهوری حیدر علی یف نسبت به ایلچی بیگ از نظر ایران مطلوب تر بود. ایران قادر بود تا با به کار گیری «عامل طالش» به «کابوس حاکم بر سیاست داخلی» آذربایجان را مشوش تر کند. در نتیجه، وضعیتی که توسط هومباتوف ایجاد شد امکان نتیجه گیری در بارۀ نقش آفرینی غیر مستقیم ایران را در تغییر قدرت سال ۱۹۹۳ به دست می داد.
شرایط آذربایجان و اوضاع ایجاد شده درحول به قدرت رسیدن حیدر علی یف در آن کشور برای کلیۀ جناح های داخلی و قدرت های خارجی مرهون به صرفه بود. حیدر علی یف وجهه،اعتبار و شهرت یک سیاستمدار کارکشته را در آذربایجان داشت.در بارۀ نیروهای خارجی باید گفت که یکایک آن ها حیدرعلی یف را که قول سیاست های متعادل تری را می داد بر ایلچی بیگ ترجیح می دادند.به این دلایل ایران و روسیه نیز به امید توسعۀ روابط دوجانبه با آذربایجان موافق با پشتیبانی از علی یف بودند.
ترکیه با وجود این که محبوب جبهۀ خلق آذربایجان و مورد حمایت این جبهه بود با حیدر علی اف نیز روابط سیاسی تنگاتنگی داشت.حیدر علی اف و سلیمان دمیرل بار اول درسفر سال۱۹۶۷ دمیرل به باکو با هم ملاقات کرده بودند. پس از آن رابطه ای غیر رسمی از طریق تلفن های پیاپی بین آن ها برقرار بود.بنا به قول دمیرل آن ها باهم صمیمی بوده و با هم مشورت می کردند.[۷] قبل از فروپاشی اتحاد شوروی ساختمان پل ایگدیر- نخجوان با کمک ترکیه و در زمان صدارت علی یف در نخجوان انجام گرفت.به گفتۀ دمیرل خود او شخصاً به حیدر علی یف توصیه کرده بود که از نخجوان به باکو برود و ادارۀ امور جمهوری را در دست گیرد. دمیرل همزمان در آنکارا از ایلچی بیگ خواهش کرده بود ادارۀ حکومت را به علی یف واگذار کند. دمیرل در مصاحبۀ خود با «آنس پرس» اشاره کرد بود که ترکیه برای نجات کشور آذربایجان از بحران هر گونه کمکی به حیدر علی یف کرده است .
غرب نیز با نمایندگی ایالات متحده و بریتانیا مایل بود فردی دارای تجربۀ سیاسی، انعطاف و تعادل را در مقام ریاست جمهوری آذربایجان ببیند که مدت مدیدی با آن ها رابطۀ همکاری داشت.
در واقع حیدر علی اف پایه های حکومت خود را بر اساس هم ردیف واقع شدن و همزمانی منافع جناح های داخلی و قدرت های خارجی بنا کرد.
نتایج مذکور را به این صورت می توان جمع بندی نمود:
نخست: پس از فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی،یعنی در مرحلۀ طراحی های ژئوپلیتیکی نوین آذربایجان در نقطۀ تقاطع منافع مراکز بین المللی قدرت، به ویژه غرب، روسیه، ترکیه و ایران قرار ظهور کرده و به نقطۀ هدف گیری نیرو های خارجی تبدیل شده بود.
دوم: نیروهای خارجی با استفاده از مناقشۀ قراباغ مبارزات نیروهای سیاسی محلی آذربایجان در راه احراز قدرت را به کار گرفتند تا تأثیر و نفوذ خود را در آذربایجان برقرارسازند.
سوم: در فاصلۀ سال های ۱۹۹۰ الی ۱۹۹۳ تغییر قدرت در آذربایجان با پشتیبانی نیروهایخارج» صورت گرفت و نتیجۀ نهایی آن که نقش عوامل وابسته به نیروهای خارجی را می توان در آذربایجان به روشنی ملاحظه نمود.
منابع:
[۱] Goltz, “Azerbaijan Diary”, Armonk, New York, 1998, p. 150
[۲] Hayk Demoyan, “Karabagh Drama: Hidden Facts”, Yerevan, 2003, p. 56
[۳] Necdet Pekmezci, Nurşen Büyükyıldız, “ Űlkücüler. Őteki devletin şehitleri”, ۱۹۹۹, s. 186.
[۴] Necdet Pekmezci, Nurşen Büyükyıldız, “ Űlkücüler. Őteki devletin şehitleri”, ۱۹۹۹, s.187
[۶] Goltz, “Azerbaijan Diary”, Armonk, New York, 1998, p. 412
[۷] http://anspress.com/index.php?a=2&lng=ru&nid=118065