واقعه کشتار ارامنه در شهر سومگاییت جمهوری آذربایجان (فوریه ۱۹۸۸)
بر اساس گزارشات خبرنگاران روس و شاهدان عینی
کشتار جمعی ارمنیان، در روز روشن، در برابر چشم کسانی که در خیابان ها وگذرگاه ها حاضر بودند، در شهر سومگاییت رخ داد. سومگاییت در بیست کیلومتری باکو قرار دارد و با اتومبیل می شود فاصله بین این دو شهر را درکم تر از نیم ساعت پیمود. فاجعه ای که آذری ها عامل آن بودند، در روزهای ۲۷ تا ۲۹ ژانویه ۱۹۸۸، با قساوت و بربریت بی سابقه ای به وقوع پیوست و دردآور این که قبل از جنایات مذکور، یک سلسله راه پیمایی ها و تظاهرات ضدانسانی، با شعارهای تحریک آمیز و نژادپرستانه، سراسر آذربایجان را فرا گرفته بود.
به گفته کاتوزیف، معاون دادیار اتحاد جماهیر شوروی (ایزوستیا دیلی، ۲۰ اوت ۱۹۸۸)، شهری با ۲۵۰۰۰۰ نفر جمعیت، یک سره عرصه ضرب و شتم و شکنجه و تجاوز و کشتار ارمنیان شده بود و بدبختانه برای متوقف کردن آن جنایات، هیچ اقدامی نمی شد. مهاجمان فهرست هایی داشتند که نام ساکنان همه خانه ها در آن ها درج شده بود و به راحتی می توانستند اهالی ارمنی و آذری را از یک دیگر تفکیک کنند. مهاجم ها میله آهنی، سنگ پاره، تبر، چاقو، بطری، و ظرف های بنزین با خود داشتند و آن طور که شاهدان عینی گفته اند، درگروه های ۵۰ تا ۸۰ نفری به منازل ارمنی ها یورش می بردند و گروه های بزرگ تر، که حدود یک صد نفر عضو داشتند، در خیابان ها ماجراجویی می کردند.
اگرچه شمار دقیق قربانیان ارمنی مشخص نیست و تا امروز اطلاعات قطعی و نهایی منتشر نشده است، با وصف این، گفته می شود دست کم ۵۳ نفر ارمنی، به ناروا کشته شده اند؛ یا به عبارت صحیح تر زجرکش شده اند؛ چرا که ابتدا به سختی کتک خورده اند، مجروح شده اند، درد کشیده اند، و سرانجام پیکر رنجورشان را زنده زنده به میان شعله های آتش افکنده اند.
صدها نفر در اثر ضرب و شتم، دچار نقص عضو شدند و کارآیی بخشی از اندامشان را برای همیشه از دست دادند. زنان بسیاری، که شامل دختران نوجوان نیز می شدند. مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند و آسیب های روانی و جسمانی غیر قابل جبرانی دیدند. بیش از ۲۰۰ خانه به وسیله اشرار ویران شدند و ده ها اتوموبیل ارمنی ها در کام آتش سوختند. میزان خساراتی که به مغازه ها و کارگاه ها وارد شده بیش از حد تصور است و هزاران ارمنی ای که از خانه و کاشانه شان رانده شدند، هیچ گاه فریادرسی نیافتند.
افسوس که این ها فقط گوشه هایی از بی داد و ظلم گسترده ای است که در سومگاییت نسبت به ارمنیان روا داشته شد. آن هم درسال های پایانی قرن بیستم میلادی، که آزادی خواهان وبشر دوستان گمان نمی کردند انسان های بی گناه هم چنان طعمه نیات پلید نژادپرستان و قربانی اهداف شوم عاملان پاک سازی های قومی شوند.
محکومیت کشتار:
احزاب سیاسی، سازمان های حمایت از حقوق بشر، شخصیت های معروف سیاسی و اجتماعی، و حتی مجالس قانون گزاری برخی کشورها، این واقعه ننگین را به شدت محکوم کردند و با ارمنیان ابراز هم دردی کردند.
قطع نامه مجلس اروپا، مصوب ۷ ژوییه ۱۹۸۸
با توجه به این که:
– منطقه قره باغ کوهستانی، به گواهی تاریخ، همواره بخشی از ارمنستان بوده است…
– در حال حاضر ۸۰% اهالی آن ارمنی هستند…
– منطقه قره باغ در سال ۱۹۲۳ به آذربایجان اضافه شده است…
– در فوریه ۱۹۸۸ ارمنیان قربانی یک کشتار جمعی در شهر آذری سومگاییت شده اند…
– و با توجه به این شرایط سیاسی ای که منجر به کشتار جمعی ارمنی ها در سومگاییت و بروز اغتشاش در باکور شد، روز به روز وخیم تر می شود و زندگی ارمنیان ساکن آذربایجان امری مخاطره آمیز شده است…
– بدین وسیله خشونت های و محدودیت های راکه علیه تظاهرات ارمنیان صورت گرفته اند، محکوم می کنیم.
رهبران اتحاد جماهیر شوروی، برای شناسایی مجریان و طراحان فاجعه ای که در اواخر فوریه ۱۹۸۸ در شهر سومگاییت رخ داد، هیچ گاه اقدام مفیدی نکردند و سازمان دهندگان و جانیان از تنبیهات سیاسی و حقوقی گریختند و حتی نامشان در مجامع رسمی و بین المللی اعلام نشد. جلسات دادرسی، نمایشی و فرمایشی بودند. تحقیقات جامع و اصولی نبودند و مسئولان به اصلاح دادرسی، با تقسیم و تفکیک جنایات انجام شده، کاری کردند که هویت ستم گران افشا نشود و قتل و غارت وسیع جان و مال ارمنیان، در دادگاه به صورت شرارت های معمولی جلوه داده شد. از این ها گذشته، سهل انگاری و بی کفایتی تعمدی مقامات دولی و حزبی جمهوری آذربایجان نیز، نه محکوم، و نه تقبیح شد. در صورتی که بر پایه مستندات کتبی، ملاحضات عینی، و شهادهای شفاهی، امروزه محرز شده است که کشتار و تاراج سومگاییت، طبق توافقات مافیای مقامات حزبی و حکومتی آذربایجان شوروی و گروه های ملی گرای آذری، انجام شده است.
ژرژ سوروس، در نشریه «ژورنال مسکو زنامیا» شماره ۶، سال ۱۹۸۹ م.، اعلام کرده است که نخستین کشتار ارمنیان درآذربایجان، در اثر تحریکات نژادپرستان محلی، و باموافقت حیدر علی اف – دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی در آن زمان، و رئیس جمهور بعدی جمهوری آذربایجان – صورت گرفته استو
در روزهای ۱۸ اکتبر تا ۱۸ نوامبر ۱۹۸۸، دادگاه عالی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، که برای یکی از جرایم نوزده گانه سومگایت تشکیل شده بود، افراد زیادی را در جای گاه شهود نشاند و پس از آن که شاهدان درباره سنگ دلی های برنامه ریزی شده جنایت کاران شهادت دادند، … دادگاه حکم خود را صادر کرد و درآن حکم، بر «دخالت صدها نفر با ملیت آذربایجانی» انگشت نهاد.
مهاجمان غضب ناک، اثاث منازل ارمنی ها را از پنجره ها به خیابان می انداختند و صندلی، مبل، یخچال، تخت خواب، و هر شئ دیگر را به آتش می کشیدند. ارمنی های بی پناه را با آلات قتاله می زدند و به درون شراره های آتش هول می دادند. یک شاهد عینی، به نام آ. آرکی پوف، گفته است:
«او هنوز از پا در نیامده ود و می کوشید از میان شعله ها بیرون برود، ولی پنج نفر که میله های آهنی داشتند، او را مجدداً به دل آتش انداختند».
افراد پلیس تماشاگر بی رحمی آذری ها بودند و دست از دست تکان نمی دادند؛ چنان که شاهد بعدی، س. قلی اف، گفته است:
«مهاجمان، در مجاورت مرکز پلیس، یک ارمنی را کتک می زدند و هیچ ماموری مانعشان نمی شد. چرا که افراد پلیس مخصوصاً از شهر بیرون رفته بودند و با این کار، دست مهاجمان را باز گذاشته بودند. آن روز، هیچ یک از ماموران پلیس را ندیدم».
فرزند یک افسر پلیس، به اسم و ضربعلی اف، گواهی داده است:
«پلیس از همه چیز خبر داشت».
آرسن آراکلیان مدعی شد که کلیه خطوط تلفن ارمنی ها را قطع کرده بودند و او بارها سعی کرده با تلفن آشنایان غیر ارمنی اش، با پلیس تماس بگیرد، ولی هچ پاسخی نگرفته است. آراکلیان می خواسته ماموران پلیس به کمک مادرشان بشتابند و او را از جنگ جنایت کاران نجات دهند. اما پلیس ها همگی ناپدید شده بودند. مادر آراکلیان، آسیا، پس از آن که به سخنی مضروب می شود، به ماین آتش انداخته می شود، لیکن به طرزی معجزه آسا زنده می ماند، چون غارت گران می پندارند او مرده است و سراغ قربانی بعدی می روند.
آرسن آراکلیان، در دادگاه، از خباثت پزشکان آمبولانس ها نیز گلایه کرد و گفت آن ها از کنار زنی که استخوان هایش خرد شده بود، ضربه مغزی خورده بود، و چند جای بدنش سوخته بود، بی اعتنا گذشتند و حتی اجازه ندادند او زن نگون بخت را داخل بیمارستان ببرد.
به گفته س. قلی اف، نیروهای نظامی روز ۲۹ فوریه وارد سومگاییت شدند، ولی به جای مقابله با ماجراجویان، موضع دفاعی گرفتند و مهاجم ها با گستاخی تمام، به طرف نیروهای نظامی سنگ پرتاب می کردند و با آن که نظامی ها در مجاورت ساختمان بلوک آ مستقر بودند، اراذل و اوباش وارد ساختمان می شدند و هر ظلم و جوری مرتکب می شدند و هرچه قربانیان ارمنی استغاثه می کردند. نظامی های شانه بالا می انداختند و می گفتند:
«ما اجازه ورود به عمارت ها را نداریم».
بسرای آن که بدانیم بی دادگری های سومگاییت، حرکاتی از پیش طراحی شده بودند. دلایل متعددی می توان ارائه کرد. تظاهرات روزهی ۲۶ تا ۲۹ فوریه، که تظاهرکنندگان علناً از قتل عام ارمنیان سخن می گفتند، و هم کاری و هم فکری مقامات حکومتی و پلیس محلی، یکی از همین دلایل است. دلیل دیگر این که افسران محلی وزارت کشور و امنیت ملی، مجال ندادند بازجویی های لازم انجام شود و مرتکبین جنایت ها شناسایی شوند. حتی گزارش های موجود، حاکی از آن هستند که مسولان رده بالای حکومتی ترتیبی داده اند تا جانیان به اماکن امن منتقل شوند و از دست گیری و محاکمه در امان بمانند.
کلیه میله های آهنی و چاقو ها و سایر آلات کشنده، مدت ها قبل در کارخانه ها و کارگاه های سومگاییت تولید شده بودند.
چند روز مانده به تهاجم، مقادیر معتنابهی سنگ و کلوخ در خیابان های منتهی به قتل گاه، انباشته شده بود.
تهیه فهرست اسامی اهالی ارمنی سومگاییت.
قطع تلفن های شهروندان ارمنی سومگاییت.
قطع برق ساختمان های مسکونی ارمنیان سومگاییت.
بستن راه های ورود و خروج به شهر سومگاییت.
نظم و ترتیب جانیان و مهاجمان، رعایت سلسله مراتب از سوی آنان، و حوصله و درنگی که درمراحل گوناگون یورش و کشتار به خرج می دادند، همگی حکایت از آن دارند که اقدام رذیلانه ایشان نه تنها اقدامی خودجوش و ناگهانی نبوده، بلکه یک شرارت ضد بشری و تشکیلاتی بوده و بس.
روز اول مارس ۱۹۸۸، ج. سیدوف، رئیس شورای وزیران آذربایجان، در راس یک هیئت دولتی، وارد سومگاییت شد و به دستور او و گانیفایف، عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان، اموال پراکنده ارمنیان را از خیابان ها جمع کردند. زباله های ناشی از خراب کاری ها و آتش افروزی های مهاجمان را از مقابل مجتمع های مسکونی ارامنه زدودند و ویرانی های آپارتمان ها و بناهای تاراج شده را به سرعت ترمیم کردند، تا حتی الامکان جرایم سنگین خود را انکار کنند. از همین رو، اجساد اکثر قربانیان را از سومگاییت به نقاط دیگر انتقال دادند و مدت ها بعد برخی از آن ها در سردخانه های باکو و بقیه شهرها کشف شدند.
روز ۲۱ مه ۱۹۸۸، در نشست عمومی کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان، د. مسلم زاده، دبیر سابق کمیته حزبی سومگاییت، به صراحت دولت مرکزی آذربایجان را مسئول وقوع اغتشاشات خونین سومگاییت دانست و در نشست دفتر کمیته مرکزی، هنگامی که درباره مسئولیت هایش بحث می کردند، دلایل خود را برشمرد و درحقیقت افشاگری کرد.
بنابراین، بدیهی است که حوادث سومگاییت، از قبل برنامه ریزی شده بود و مقامات حکومت آذری می خواستند با نابودی ارمنیان سومگاییت، و ایجاد رعب و هراس در دل ارمنیان ساکن آذربایجان، آنان را پاک سازی قومی کنند.
ادامه قتل عام در باکو، کیروف آباد، و نخجوان:
سهل انگاری جوامع حقوقی بین المللی، و بی اعتنایی مقامات دولتی و قضایی اتحاد جماهیر شوروی به کشتار و چپاول ارمنیان سومگاییت، موجب شد عاملان آن نامردمی ها از مجازات های کیفری مصون بمانند و بی شرمانه به تکرار جنایاتشان بیاندیشند. بخصوص در روز ۹ ژانویه، صدها ارمنی بی دفاع و بی گناه، قربانی ارمنی ستیزی جنون آمیز ملی گرایان آذری شدند.
در ماه مه ۱۹۸۸، مقامات ارشد حزب کمونیست محلی شهر شوشی، ارمنیان بومی را از محل کار و اقامتشان بیرون راندند. در سپتامبر همان سال، ارمنی های بسیاری در خوجالی قره باغ علیا کشته و مجروح شدند. درماههای نوامبر و دسامبر ۱۹۸۸، کشتار ارمنیان در سراسر آذربایجان فراگیر شد و شهرهای باکو، کیروف آباد (گنجه) شماخی، شمخور، مینگچور و نخجوان صحنه قتل و غارت ارمنی ها شدند.
در شهر کیروف آباد (گنجه) یک خانه سالمندان مورد حمله قرار گرفت و ۱۲ نفر زن ومردم کنسال ارمنی، که بعضیهایشان معلول هم بودند به قتل رسیدند.
در زمستان ۱۹۸۸، ارمنیان ساکن دهها روستا، از زادبومشان اخراج شدند.
اهالی بیش از ۴۰ ناحیه ارمنی نشین، در شمال قره باغ علیا، شامل خانلر، داشکسان، شمخور، کتابک، و ۴۰۰۰۰ نفر سکنه ارمنی شهر کیروف آباد (گنجه) از سراجبار خانه و کاشانه شان را ترک کردند.
پس از آن، به جز بخش خودمختار قره باغ علیا منطقه شاهومیان و چهار روستای منطقه خانلر (گتاشن، مارتوناشن، آزاد و کامو) ارمنیان مقیم آذربایجان بسیار کاهش یافتند. اکثر ارمنی ها در باکو اقامت داشتند و درآن زمان حدود ۵۰۰۰۰ نفر می شدند، در صورتی که درآغاز سال ۱۹۸۸، قریب به ۲۱۵۰۰۰ نفر ارمنی در باکو زندگی می کردند.
ضرب و شتم، کشتار، غارت، و یورش به ارمنی ها در سال ۱۹۸۹ م. هم ادامه یافت و در این زمینه نیز برآورد دقیقی از خسارات جانی و مالی در دست نیست. در ماههای اوت، سپتامبر، و دسامبر ۱۹۸۹، ارمنیان آماج حملات غیر منتظره آذریها شدند و مردم وادار به ترک باکو شدند. کار به جایی رسید که براساس برخی محاسبات، در ژانویه ۱۹۹۰، حدود ۳۰ تا ۳۵ هزار نفر ارمنی در باکو باقی مانده بودند و آنها نیز اکثراً سالمندان و ناتوانانی بودند که راه گریز نداشتند و مجبور بودند اوضاع را تحمل کنند.
روزهای ۱۲ و ۱۳ ژانویه ۱۹۹۰، دور جدید نسل کشی ارمنیان آغاز شد. در روز ۱۳ ژانویه جماعت انبوهی که از یک گردهم آیی در میدان لنین با زمی گشتند و بیش از ۵۰ هزار نفر می شدند ، حدود سعت ۵ بعد ازظهر به چند شاخه تقسیم شدند و به شکلی هدفمند و برنامه ریزی شده پاک سازی خانه به خانه باکو از وجود شهروندان ارمنی را آغاز کردند. کشتارها تا ۱۵ ژانویه ادامه یافتند و طبق اسناد بازمانده از آن غوغا، در سه روز اول ۳۳ نفر کشته شدند. در حالی که این رقم، گویایی واعقیت نیست و طبق گزارش نشریه ایزوستیا دیلی، شماره ۱۶ ژانویه ۱۹۹۰، تحقیقات قضایی ناقص و سطحی بوده اند و بخش اعظم خانه های تاراج شده ارمنی ها، عمدا در شماره نیامده اند.
ایزوستیا خبر داده است که تنها در روز ۱۶ ژانویه به ۶۴ باب خانه ارمنی حمله شده و در روز ۱۸ ژانویه در خبر بعدی نوشته شده است در شهر لنینسکی، حومه باکو، چهار جسد به دست آمده که از فرط سوختگی قابل شناسایی نبوده اند و آذری های افراطی به ۴۵ خانه و خانواده ارمنی تیزه روز دیگر تاخته اند و باز در همان روز شوم، در یکی از خیابانهای مرکزی باکو، خیابان حقانی، اشرار آذری، پس از تجاوز به یک مادر و دختر ۹۰ ساله و ۷۰ ساله ارمنی، آنها را سبعانه کتک زدند.
شواهد فراوانی وجود دارند که بر ددمنشی مهاجمان مهر تایید می زنند و نشان مید هند که قربانیان تهاجم، چه گونه تکه تکه شده اند، در آتش سوخته اند، و به نوشته نشریه سایوز ۱۹ مه ۱۹۹۰، بقایای اجساد شان را در زباله دانی ریخته اند. آنها حتی از دریدن شکم زنان باردار ارمنی نیز ابایی نداشتند و به مردم هم نژاد و هم خون خودشان هم رحم نمی کردند. چنانکه یک زن آذری، شاهد زنج و درد شوهر ارمنی اش بود و کاری از عهده اش بر نمی آماد:
شوهر ارمنی ام فریاد می زد:
من را بکشید
من هم فریاد می زدم
شوهرم را زودتر بکشیند.
«طاقت نداشتم بیش از آن شاهد زجر و شکنجه اش باشم. به نظرم می رسید مرگ او را از تحمل آن همه قساوت وتوحش نجات می دهد».
تعداد دقیق جان باختگان ارمنی تاکنون معلوم نشده و منابع آگاه، آن ها را بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ نفر تخمین زده اند. علاوه بر اینان، جمعی از رانده شدگان، در اثر جراحت ها و در اثر ضربات روحی و روانی، طولی نکشید که ازپا در آمدند و جان به جان آفرین تسلیم کردند.هرج و مرج و آشوب تا روز .۲ ژانویه ادامه پیدا کرد تا این که نیروهای مسلح وارد باکو شدند. باکو در ظرف یک هفته از ۱۳ تا ۲۰ ژانویه به طور کامل از عناصر ارمنی آزاد سازی شده بود و تنها حدود یک صد تا دویست تن ارمنیانی که دورگه بودند، و یا با آذری ها ازدواج کرده بودند، باقی ماندند. همین ها هم، بعد از آغاز عملیات نظامی در قره باغ علیا، از اقامت گاه هایشان اخرج شدند تا با زندانیان جنیگ آذری مبادله شوند.
بدبختانه بیمارستانها و مراکز درمانی، قرارگاه های پلیس، و همه نهادهای مسئول تامین رفاه و امنیت مردم، در خدمت قانون شکنان بودند. زیرا در حوادث سومگاییت خبره شده بودند و برای پنهان کردن حقایق از هیچ تلاشی روگردان نبودند. بیمارستان ها برای مقتولان گواهی فوت دروغین صادر می کردند و مرگ آنها را ناشی از فشار خون بالا، مرض قند و سکته قلبی جلوه می دادند.ماموران پلیس، به جای دست گیر کردن مهاجمان و حفاظت از جان و مال مردم، اسباب و اثاث ارزش مند ارمنی ها را می دزدیدند و فرشها،تابلوها نقاشی، لوازم صوتی و تصویری، ظروف کریستالی را با خودروهای دولتی می بردند به این سبب، نمی شود میزان قطعی خسارات و لطمات جانی و مالی ارمنیان ستم دیده را مشخص کرد.
سخنان ی. محمد اف، یکی از سران و اعضای هیئت ریئسه جبهه ملی آذربایجان، در یک نشست مطبوعاتی، شنیدنی است:
«به چشم خودم دیدم دو نفر ارمنی در نزدیکی ایستگاه راه آهن به قتل رسیدند و جمعیتی که آنجا بودند، روی اجسادشان نفت ریختند و پیکر بی جانشان را آتش زدند. در صورتی که کمتر از دویست متر آن طرف تر یک قرار گاه پلیس بود و حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر افراد عادی وزارت کشور در آن جا حضور داشتند، ولی هیچ کاری مفیدی نکردند و با خودروهایشان از روی اجساد سوخته ارمنی ها هم گذشتند».
به جز ارمنی ها، چند نفر روسی و غیر ارمنی هم قربانی وحشی گریها شدند. پس از کشتار ارمنیان و رویارویی نیروهای منظم ارتشی با چریک های جبهه مردمی آذربایجان و آشوب گران، بیش از یک صد هزار نفر روسی، ده هزار نفر یهودی، و صدها نفر لزگی و دیگر اقلیت های ساکن باکو، از بیم جان و ناموسشان، باکو را ترک کردند.در روزهایی که بلوای باکو ادامه داشت، گروههای مسلح جبهه مردمی و میلیشیای آذری، با زره پوش، به روستاهای ارمنی نشین شمال قره باغ علیا آزاد کامو گتاشن، در منطقه خانلر، و روستاهای ماناشید، ارکج، بوزلوخ در منطقه شاهومیان، حمله کردند و در همان ایام، منطقه تاریخی و ارمنی نشین نخجوان با آخرین ساکنان ارمنی خود وداع کرد.
فاجعه سومگاییت و حکومت آذری:
فاجعه سومگاییت و تکرار وقایع خونی آن در آذربایجان، در سال ها ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱ م، که با حمله مسلحانه به ارمنیان قره باغ علیا در سال های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۴ م به اوج خود رسید، ریشه های روانی و تاریخی ای دارد که در آذربایجان غیر عادی نیست. درست استکه تحریکات هدف مند یکی نیروی خارجی در این ماجرا دخیل است، لیکن علت زیر بنایی آن جنایات، همانا تعصبات، نفرت ها و کوته فکری های ضد ارمنی است؛ وگرنه چه طورممکن است هزاران نفر آذری تبر و چماق به دست بگیرند و به جای هم سایگان دیرینه شان بیافتند؟
وجود زمینه های روانی، در خاطرات یک نویسنده معروف آذری، به نام ام البنین، که دوران کودکی اش را در باکو سپری کرده، تایید شده است. خاطرات او نشان می دهد که چگونه قتل عام ارمنی ها در سال های ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ م.، روی ذهن و روان یک کودک اثر گذاشته است. ام البنین در کتاب «روزهای قفقاز» درباره بازی های کودکانه رایج در باکو، می نویسد:
«در روزهای تعطیل، سرگرم بازی ام می شدیم که اسمش ارمنی کشان بود و ما آن را به هربازی دیگری ترجیح می دادیم. ما غرق در احساسات ضد ارمنی، دختری را که از مادری ارمنی به دنیا آمده بود و اسمش تامارا بود، قربانی مر کردیم. او را به جرم کشتن مسلمانان به طور نمایشی «به قتل می رساندیم» و این حرکت را بارها و بارها تکرار می کردیم. سپس برای لذت بیش تر، تامارا را قطعه قطعه می کردیم. دست و پایش را جدا می کردیم. سرش را می بریدیم. امعا و احشایش را در می آوردیم و جلوی سگ ها می انداختیم. و با این رفتارها، انزجار بی پایان خودرا نسبت به ارمنی ها ابراز می کردیم».
نسل های پیاپی، زنان و مردان آذری، با چنین تفکراتی رشد کرده اند و مسلم است که کینه و سنگ دلی ای که در سال های ۱۹۱۸تا ۱۹۲۱ م، و ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱ م. بروز کرد، ریشه در همان تفکرات و تلقی ها دارد. البته در عصر برقراری اتحاد جماهیر شوروی، در ظاهر کسی فرصت کینه توزی و خون ریزی نیافت و تعصبات نژادی و مذهبی در نهان خانه دل ها پنهان ماندند و در باطن آدم ها رشد کردند.
آذری ها هرگز بابت کشتارها و پاک سازی های قومی احساس شرم نکردند و به قول الیاس اسماعیلف، که در زمان کشتار سومگاییت دادستان کل آذربایجان بود، «مرتکبین جنایت ها کارت عضویت مجلس را به دست آورده و روی صندلی ها مجلس ملی نشسته اند». (زیرکالو، ۲۱ فوریه ۲۰۰۳).
دیگر بر همگان مسلم است که حاکمان دولت آذری، به هیچ وجه در فکر بهروزی اقلیت ملی آذربایجان نیستند و اظهارات مقامات عالی رتبه حکومتی، ایلچی بیک و حیدر علی اف، جای ابهام باقی نگذاشته است. از بین بردن فرهنگ و تمدن ارمنی، طمع ورزی به بخش اعظم سرزمین های تاریخی ارمنستان، و حفظ زمینه های روانی حوادث سومگاییت، مانع هم زیستی مسالمت آمیز ارمنی ها و آذری ها می شود.
هجوم به سومگاییت:
هم زمان با فعالیت های سیاسی صلح آمیز در قره باغ و ایروان، کشتارها از سرگرفته شدند و در ۲۷ فوریه، ترک های متعصب آذری، یک تهاجم سه روزه به شهر صنعتی سومگاییت را آغاز کردند و گروهی از ارمنی ها را کشتند و اموال و دارایی شان را به یغما بردند. مقامات دولت شوروی، جان سپردن ظالمانه ۳۲ نفر ارمنی را تایید کرده اند، ولی ناظران آگاه معتقدند مقتولان چند صد نفر بوده اند.
مارینا بغوسیان یکی از نجات یافتگان از مخمصه سومگاییت، گفته است:
روز جمعه، ۲۶ فوریه یکی از دوستانم هشدار داد که در خانه بمانم. با وجود این، به مهد کودکی که مربی اش بودم، رفتم و ظهر پیاده به خانه برگشتم. بعد از ظهر آن روز، آذری هایی که در مرکز شهر سومگاییت تجمع کرده بودند، روانه مرکز خرید شهر شدند و ویترین های مغازه های ارمنی ها را شکستند و اجناسشان را خرد کردند. اکثر مهاجمان جوان بودند و فریاد می زدند:
«مرگ بر ارمنی!»
«خون در مقابل خون!»
پلیس کاری به کارشان نداشت و دستشان را کاملاً باز گذاشته بود. شب، با صدای نعره های هزاران چماق دار پیراهن سیاه، که پرجم ترکیه را حمل می کردند، از خواب پریدم. عریده می کشیدند و آذری های بی طرف را تحریک می کردند:
«بیایید بیرون! ارمنی ها مردم را می کشند و شما ساکت نشسته اید؟ باید شهرمان را پاک سازی کنیم»
روز بعد به خانه یکی از همسایه ها، در همان مجتمع، رفتیم و در جشن تولد او شرکت کردیم. راجع به دیده هایمان حرف زدیم و به این نتیجه رسیدیم که عده ای جوان احساساتی و شرور عامل ناآرامی های دیشب بوده اند و بعد از این همه چیز عادی خواهد شد. لیکن در همان حال، پسر یکی از همسایه ها رنگ پریده و هراسان وارد شد و گفت:
«مگر نمی دانید چه خبر است؟ دارند دسته دسته ارمنی ها را می زنند و می کشند و به آپارتمان ها حمله می کنند».
با پلیس تماس گرفتیم. خیلی خونسرد گفتند:
«شما تنها نیستید. همانجا که هستید، بمانید. نمی توانیم به شما کمک کنیم».
یک همسایه روسی به ما پناه داد و سه خانواده ارمنی، جمعاً پانزده نفر، شب را در منزل او گذراندیم. موقعی که اراذل و اوباش در خانه ما را کوبیدند، همسایه روسی ها ما از آپارتمانش بیرون رفت و گفت:
«کسی این جا نیست. هفته پیش از این خانه رفته اند».
«در ساعت های بعد، غارت گران باز هم به مجتمع ما آمدند و در خانه های ارمنی ها را شکستند. میزها و صندلی و ظرف ها را از پنجره به بیرون انداختند و تا جایی که می توانستند، خرابی به بار آوردند. امید به زنده بودن نداشتیم و می پنداشتیم دیر یا زود همگی کشته می شویم. عاقبت روز دوشبه، سربازان ارتش و تانک ها از راه رسیدند و ما را به ساختمان کمیته مرکزی حزب کمونیست بردند». (کولن، ۱۹۹۱ م، صص ۶۶ و ۶۷).
مارینا بغوسیان و خانواده اش اجازه گرفتند قبل از گریز به ایروان، پول و اندکی از لوازم شخص شان را با خود ببرند. بسیاری از ارمنیان سومگاییت، به خاطر شجاعت و انسان دوستی همسایه های روسی و آذری شان زنده ماندند و آنها که گریزگاهی نیافتند، سرنوشت غم باری داشتند. اشرار آذری، لولا آواکیان، زن ارمنی سی و هفت ساله ای را که ساکن سومگاییت بود، برهنه کردند وادارش کردند در آن حال بحرانی برقصد. سپس به او تجاوز کردند و در نهایت سینه هایش را بریدند سیگارهایشان را روی بدن او خاموش کردند و جانش را گرفتند.
در ۲ مارس ۱۹۹۳، دفتر دادستانی آذربایجان اعلام کرد برای مجرمان جنایات سومگاییت، از رئیس جمهور ایلچی بیک، تقاضای عفو عمومی کرده است و انتظار داردرئیس جمهور با عفو عمومی موافقت کند. در همان روز، لایحه عفو عمومی در مجلس آذربایجان تدوین شد و قرار شد در تاریخ ۲۸ مه ۱۹۹۳، مصادف با ۷۴-امین سالگرد بنیان گذاری جمهوری ا ول آذربایجان اجرا شود.
گفتگو با یکی از شاهدان فاجعه سومگاییت:
در ۹ مارس ۱۹۸۹، خبرنگار نشریه به سومگاییت رفت و درباره جزییات عملیات پلیس در حین کشتار ارمنیان در سال ۱۹۸۸ م.، با یک میلیشیای آذربایجانی مصاحبه کرد.
منبع: شماره زمستان و بهار ۱۹۸۹ م.، صص ۲۲ و ۲۳٫
«آشوب ها روز شنبه ۲۷ فوریه، حوالی غروب، ساعت ۹ یا ۱۰ شب شروع شد. مغازه ها را غارت کردند و روز بعد، یکشنبه ۲۸ فوریه، از ساعت ۱۱ صبح شراتشان را ادامه دادند. جمعیت حاضر در میدان اصلی شهر، که نمادهایی از جمهوری های تابع حکومت شوروی در آن نصب شده بود، به طرف نماد جمهوری ارمنستان سنگ پراندد و با خشم و هیاهو اتومبیل ها را آتش زدند و واژگون کردند. ابتدا کم تر از هزار نفر بودند، ولی تا غروب افزایش یافتند و اکثرشان نوجوانان ۱۲ تا ۱۷ ساله بودند.»
«روز یکشنبه ۲۸ فوریه، هنگ بالازارسکی وارد شهر شد، ولی آنان هم نتوانستند ماجراجویان را پراکنده کنند. افراد هنگ چماق و باتون داشتند، اما مهاجمان که حدود ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر بودند، باکی از ارتشی ها نداشتند و به سوی آن ها سنگ های درشت می انداختند. سی تا چهل نفر ارتشی مصدوم شدند، لیکن کسی از ایشان کشته نشد».
میلیشیا چگونه عمل می کرد؟
«تقریباً سیصد نفر میلیشیا از باکو آمده بودند، که آن ها هم در کم تر از پنج دقیقه از مقابل جماعت مهاجم گریختند. در حقیقت ارمنی ها را بی کس و بی پناه، به حال خود گذاشتند و از مهلکه فرار کردند. میلیشیا و ارتش کار مفیدی نمی کردند و با یکدیگر هم آهنگ نبودند. غارت گران عربده می کشیدند و همه چیز را آتش می زدند. ارتشی ها و میلیشیا، کلنل ها و امرای خود را تنها نهادند و در مقابل آشوب گران خشم گین عقب نشستند. می دانستند اگر در برابر آنان بایستند، بی درنگ کشته می شوند.»
«مهاجمان تا ساعت یک بعد از نیمه شب به شورش و کشتار ادامه دادند. به حریم خصوصی مردم وارد شدند، درهای ورودی آپارتمان را شکستند، و ساکنان ارمنی خانه ها راکشتند. مردمان منصف و غیرارمنی، هم نوعان ارمنی را در منزل هایشان پناه دادند و در نتیجه خیلی از آنها جان سالم به در بردند و فقط خان و مانشان درب و داغان شد. بعضی از آذربایجانی ها، با هر وسیله ای در دست رس داشتند، خود را مسلح کردند و نگذاشتند مهاجمان زندگی شان را نابود کنند. زنان بی دفاع را پس از تجاوز، شکنجه می کردند و سینه هایشان را می بریدند. خیلی ها برای آن که به وسیله آذری ها زجرکش نشوند، به استقبال مرگ می رفتند و از بالکن ها و پنجره ها بیرون می پریدند. تا این که در آستانه سحر، اندگی اوضاع آرام شد.»
«روز دوشنبه ارمنی های بیش تری جان باختند. گروه های بیست تا سی نفری جلادان به زور وارد آپارتمان های مردم می شدند و آن ها را پس از غارت اموالشان، به قتل می رساندند. با ورود ارتش، دژخیمان عقب نشستند؛ زیرا ارتش برای فرونشاندن آشوب ها، همه نوع آزادی عمل داشت…».
«بعد از آن چه شد؟»
«روز سه شنبه حکومت نظامی برقرار شد. رفت و آمد شبانه ممنوع شد. روزها تا ساعت شش بعد از ظهر، هرگونه تجمع بیش از دو نفر ممنوع بود و از ساعت شش به بعد هم تردد مردم، حتی اعضای میلیشیا، مجاز نبود و قانون شکنی محسوب می شد».
«آیا صحت دارد که تانک ها از روی اجساد مردم عبور کرده اند؟»
«تانک ها به مهاجمان کاری نداشتند. اما بعضی ها را مخصوصاً جلوی تانک ها انداختند. راننده یکی از تانک ها کوشید ترمز کند، لیکن برعکس سرعتش بیش تر شدو در نتیجه چهار نفر را زیر کرد. عجیب این جا بود که تانک ها کوچک ترین چشم زخمی به آشوب گران نرساندند. اگر آن زره پوش سرگردان متوقف نمی شد، بعید نبود چند نفر دیگر را هم له و لورده کند».
«چند نفر دچار نقص عضو شدند؟»
«با احتساب افراد میلیشیا و سربازان ارتش، جمعاً دویست نفر».
«چرا بلوا و ناامنی آغاز شد؟»
«ذهن مهاجمان را شست و شو داده بودند. در ضمن در نظر داشته باشید که جمعی ازجوانان غیر بومی سومگاییت، از شرایط کلی کار و اقامتشان ناراضی اند. حقوقشان کافی نیست و تکافوی زندگی شان را نمی دهد. تفریح و سرگرمی ندارند و مستعد شورش و ایجاد هرج و مرج هستند. هسته اصلی ماجراجویان سومگاییت، یک گروه سی نفری متعلق به شهر کاپان است».
«دقیقاً از چه چیزی ناراضی اند؟»
«مدعی بودند در شهر کاپان، واقع در جمهوری ارمنستان شوروی، آنها را آزار داده اند، به یکی شان تجاوز شده، و یک نفرشان به قتل رسیده. بی تردید ادعایشان واهی بود و با گفتن این قبیل یاوه ها می خواستند مردم عامی را به هیجان بیاورند و تخم کینه رادر دل هایشان بکارند».
«از کجا معلوم که آن ها راست نمی گفتند و واقعاً مظلوم واقع شده بودند؟»
«نمی شود انکار کرد که در ارمنستان تظاهراتی برپا شده بود و این ها ترسیده بودند و به آذربایجان گریخته بودند. اما بقیه گفته هایشان ریاکارانه بود. مثلاً یکی شان که با حرارت از قتل پدر و مادرش به وسیله ارمنی ها سخن می گفت، اندکی بعد، قهقهه سرداد و فراموش کرد که قرار است نقش آدم های ستم دیده و مصیبت دیده را بازی کند. شما باورتان می شود کسی که دو روز قبل پدر و مادرش را کشته اند، آن طور شادمانی کند؟ آن ها حداکثر از تظاهرات ارمنی ها در ارمنستان ترسیده بودند و از آن کشور بیرون زده بودند. همین و همین و حالا می خواستند مردم ساده لوح را بفریبند و خونشان را به جوش بیاورند. همان ها مردم را با نیرنگ و حیله های روانی می فریفتند و به خیابان ها می کشاندند. حالا چه کسی در پس پرده به آن ها فرمان می داد، … می نمی دانم…»