گزارش سمینار بزرگ علمی مرزهای جغرافیایی قفقاز در گذر تاریخ – بخش چهارم
نقش و سیاست ایران در منطقه قفقاز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی
روابط عمومی موسسه ترجمه و تحقیق هور
سمینار علمی مرزهای جغرافیایی قفقاز در گذرتاریخ که مورخ ۲۷ آبان ماه ۱۳۹۳ با همکاری موسسه ترجمه و تحقیق هور،موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) و بنیاد مطالعات قفقاز برگزار گردید در بخش چهارم خود به موضوع نقش و سیاست جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پرداخت. سخنران این بخش دکتر محمد شوری مدیر گروه مطالعات اوراسیای مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند که گزیده ای از سخنان ایشان به همراه نقطه نظرات و پرسشهای کارشناسان حضورتان تقدیم می گردد.
دکتر محمد شوری
با عرض سلام و تشکر از برگزار کنندگان این سمینار من برای دومین بار است که این افتخار نصیبم شده تا در جمع هموطنان ارمنی سخنرانی کنم و از این بابت بسیار خوشحال هستم.در ارتباط با نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز و برای آن که بدانیم جمهوری اسلامی ایران چگونه در منطقه عمل می کند باید ویژگی های این منطقه را بررسی کنیم.از اینرو من سه ویژگی عمده در این منطقه را که دوست ارجمندم دکتر کرمی نیز به آن اشاره کردند مورد بازبینی قرار می دهم.
اولین ویژگی:منطقه قفقاز به لحاظ جغرافیایی منطقه ای بزرگ محسوب نمی شود و در سطح نظام بین الملل نقش عمده ای ندارد. اما به لحاظ منطقه ای و بحث انرژی کاملا محل تلاقی قدرتهای جهانی چه در گذشته و چه در حال می باشد.
دومین ویژگی: منازعه قراباغ است که بر پیچیده تر شدن اوضاع منطقه افزوده و باعث شده پای قدرتهای منطقه ای و فرا منطقه ای به این منطقه باز شود و در حال حاضر نیز بمانند آتش زیر خاکستر عمل می کند.
سومین ویژگی:هر سه کشور قفقاز(ارمنستان،گرجستان،آذربایجان)کشورهایی آسیب پذیر از لحاظ امنیتی و وابسته به قدرتهای بزرگ جهانی می باشند که بر پیچیده تر شدن مسائل قفقاز افزوده است.
اما نقش ایران در منطقه :
توجه ایران زمانی به منطقه قفقاز جلب شد که در دهه اول پس از پیروزی انقلاب قرار داشت و تازه جنگ تحمیلی را پشت سر گذاشته بود و می خواست وارد مقطعی جدید از تاریخ سیاسی خود شده و نقش قدرت تاثیر گذار در منطقه را ایفا نمایدکه منطقه قفقاز در این زمینه اولین تجربه سیاست خارجی ایران محسوب می شود.
در همان زمان و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال کشورهای قفقاز ایران با سیل تقاضاهایی از سوی مردم جمهوری آذربایجان جهت ورود به ایران و مراوده با خویشاوندان هم زبان خود در این سوی رود ارس مواجه می شود.واز طرفی نیز جنگ قراباغ آغاز و کار ایران را بسیار سخت می کند زیرا یک طرف منازعه جمهوری آذربایجان قرار دارد که مردمش هم زبان با مردم آذربایجان ایران هستند و علاوه بر آن از لحاظ مذهبی نیز مشترکات فراوانی دارند و طرف دیگر جمهوری ارمنستان قرار داردکه در طول تاریخ همواره با آنها روابط مثبت سیاسی و تاریخی داشته است.
از اینرو شاید انتظار از ایران بر این بود که با توجه به ایدئولوژی خود می بایست از آذربایجان حمایت کند.اما رهبران ایران با یک انتخاب بسیار سنجیده سعی کردند بجای آنکه وارد درگیری شوند با استفاده از ارتباطات فرهنگی با دو طرف درگیر بیشتر نقش میانجی را ایفا کنند و همانطور که شاهد بودیم اولین آتش بس این منازعه در حضور ایران انجام گرفت.همه این موارد در حالیست که در همان مقطع ترکیه و روسیه به گونه ای دیگر عمل کردندو نقش میانجیگری ایران با دخالت های آنها هرگز میسر نشد.
در آن زمان جمهوری اسلامی ایران علاوه بر نقش میانجیگری روند دیگری نیز در پی گرفت و آن بحث کمک های انسان دوستانه به طرفین درگیر خصوصا جمهوری آذربایجان بود که در این راه و پس از پایان جنگ متاسفانه دوستان آذربایجانی ما این خدمات ایران را نادیده انگاشتند و ناسپاسی کردند.این ناسپاسی ها به چندین صورت از سوی جمهوری آذربایجان نمود پیدا کرد.
جبه خلق آذربایجان از ابتدای تشکیل و پس از پایان جنگ همواره رویکردهای ناسیونالیستی خود را پنهان نکرده و قوت بخشید و به انواع مختلف سعی در تحریک افکار عمومی مردم آذربایجان ایران نمود.کنار گذاشتن ایران در بحث سرمایه گذاریهای نفتی حوزه دریای خزر تحت فشارهای کشورهای غربی و ورود غربی ها در این حوزه که ایران به شدت نگران آن بود و باعث اختلافات بسیار در حوزه دریای خزر شد.کنار گذاشتن ایران علیرغم تاثیر آن و سابقه روابط حسنه با جمهوری آذربایجان از فرایند میانجیگری گروه مینسک.
حال و با توجه به این رویدادها رفتار و پاسخ ایجابی ایران به این موارد چگونه می توانست باشد را می توان از چند منظر مورد بررسی قرار داد:
– تلاش برای برقراری رابطه متوازن بین ارمنستان و آذربایجان
– کمک به همکاریهای ترانزیتی و اقتصادی به هر دو کشور
– پیشنهاد تشکیل سازمان همکاریهای مشترک دریای خزر که متاسفانه این مورد هم از سوی آذربایجان جدی گرفته نشد.
– پیشنهاد گسترش اعضای اکو در منطقه و پیشنهاد ورود آذربایجان
– ادامه فعالیت های انسان دوستانه به جمهوری آذربایجان علیرغم ناسپاسی ها
ایران پس از گذر از این مقطع و موارد یاد شده با موج دیگری از ناسپاسی ها روبرو شد.
– کنار گذاشتن ایران از خطوط ژئوپلیتیک قفقاز که به اذعان بسیاری از کارشناسان بهترین راه انتقال انرژی از ایران بود اما آنها خط لوله باکو-جیحان-تفلیس را جایگزین کردند.
– تلاش های روز افزون در سالیان اخیر برای ایجاد تنشهای قومی در ایران
در خصوص این مورد هیچ کس نمی تواند انکار کند که در جمهوری آذربایجان مجموعه ای از نشریات ضد ایرانی برای تحریک افکار عمومی مردم آذربایجان ایران منتشر می شود و علاوه بر آن کنگره های مختلفی نیز در راستای تجزیه ایران در آن کشور برگزار می شود که عملا فشارهای مضاعفی بر کشور ما وارد می کند.از طرف دیگر و در سالیان اخیر ایران بحث مقابله با تهدید ها را نیز داشته است و همانطور که همه می دانند پهبادی که سال گذشته در ایران و نزدیک قم سقوط کرد از طرف نخجوان به پرواز در آمده بود و همچنین گروه های تروریستی که دانشمندان اتمی ایران را ترور کردند در آذربایجان مستقر و سازماندهی شده بودند.در کنار همه این موارد می توان به نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان نیز اشاره کرد.
با همه این تعاریف و به نظر بنده سیاست اصلی ایران در منطقه قفقاز از ابتدا تا کنون بحث ثبات سازی در منطقه بوده است و ایران به هیچ وجه از ابزار مناقشه قراباغ برای اهداف خود در منطقه استفاده نکرده زیرا جمهوری اسلامی ایران دارای ابزارهای دیگری نیز بود که می توانست در صورت لزوم فشارهایی بر آذربایجان و ارمنستان داشته باشدو ایران بیشتر سعی کرده در بخش ترانزیتی و استفاده از موقعیت ژئوپلیتیکی خود در منطقه نفوذ داشته باشد.
از سیاست های دگر جمهوری اسلامی ایران در منطقه بحث عدم تداخل با منافع روسیه است که دارای حقوق تاریخی در این منطقه می باشد و ایران همواره کوشیده در منطقه قفقاز و موضوع دریای خزر کنار آن کشورحرکت کند زیرا تقابل با روسیه تنها می توانست به تشدید درگیریها در منطقه منجرب شده و منافع مارا با خطر روبرو کند.
در بحث سیاست جمهوری اسلامی ایران در تقابل با کشور آذربایجان باید بگویم که ایران همواره با جمهوری آذربایجان از سیاست مدارا پیروی کرده است .برای جمهوری اسلامی ایران دشوار نبود که بخواهد به رفتارهای متقابل دست بزند اما این مقابله ها تنها می توانست توان و انرژی ایران را در یک جای غیر ضروری و بیهوده صرف کند و ایران هموراه سعی کرده از سیاست مدارا استفاده کند و بهمین دلیل است که در این راه ما شاهد فراز و نشیب های بسیاری در روابط با جمهوری آذربایجان بوده ایم که البته در حد نسبتا قابل قبولی قرار دارد.
در انتها فقط می خواهم به این نکته اشاره کنم که برای جمهوری اسلامی ایران هیچوقت همسایگان ضعیف عنصر قابل قبولی تعریف نمی شود و فکر نمیکنم بی ثباتی کشورهای قفقاز کمکی به منافع ملی جمهوری اسلامی ایران کند.از اینرو سیاست های ایران همواره در گسترش همکاریها و توسعه اقتصادی و ثبات سازی در منطقه مطرح است.
دکتر کارن خانلری نماینده ارامنه تهران و شمال کشور و تاریخدان
قبل از هر چیز میخواهم از آنالیز بسیار دقیق شما در خصوص این بحث تشکر کنم و اگر اجازه دهید دو مورد به سخنان شما اضافه و یک پرسش نیز مطرح کنم.
آنچه شما در بحث مربوط به درگیریهای بین آذربایجان و ارمنستان یاد کردید و من قبول دارم که در بحث های سیاسی و محاوره ای این نوع سخن گفتن رایج است اما بنده فکر می کنم این درگیری در ابتدا جنگ آزادی و رهایی بخشی بین مردم قراباغ و دولت مرکزی آذربایجان بود که بعدها گسترده تر شد و ابعاد بین دولتی به خود گرفت. این موضوع با مسئله کوزوو در سنخیت کامل است.زیرا ما هیچ وقت نمی گوییم این جنگ بین صربستان و آلبانیا بوده است بلکه جنگی بود بین مردم کوزوو و دولت صربستان و فکر می کنم اگر این مورد در خصوص قراباغ نیز رعایت شود بهتر است.
مورد دوم بحث میانجیگری ایران است که شما فرمودید بر اثر فشارهای غربی، ایران از گروه مینسک کنار گذاشته شد،و من می خواهم این نکته را اضافه کنم که علاوه بر کشورهای غربی فشارهای عمده از سوی ترکیه و خود جمهوری آذربایجان وارد شد.زیرا ایران همواره در روند میانجیگری بحث صلح پایدار بر اساس عدالت را پیشنهاد می کرد، و این بحث عدالت به شدت کشور آذربایجان را رنج می داد زیرا این کشور هیچ اعتقادی به عنصر عدالت و اصل حق تعیین سرنوشت ملتها بر اساس منشور سازمان ملل متحد را قبول نداشت و نمی توانست در مذاکرات وارد کند.
اما سوالم: با توجه به سوابق قبلی و ناملایمات بوجود آمده از سوی آذربایجان خصوصا نفوذ اسرائیل در آن کشور وبا توجه به دیپلماسی قبلی ایران با دو کشور ارمنستان و آذربایجان که بصورت معادله رابطه کم عرض و پرعمق با ارمنستان و پر عرض و کم عمق با آذربایجان معروف شده بود آیا می توان با توجه به سفر اخیر جناب آقای دکتر روحانی به باکو و توافقات انجام گرفته تغییر زاویه ای از سوی ایران در منطقه قفقاز را شاهد باشیم؟ زیرا احساس می شود این دیپلماسی کمی پررنگ تر از قبل شده است.
دکتر محمد شوری:
در خصوص تذکر شما در خصوص منازعه قراباغ باید بگویم که من وارد بحث های داخلی کشورها نشدم و من مسائل را از دید یک کشور ناظر،همسایه و بیرونی بررسی کردم و از دید ما این منازعه ایست که بین دو کشور رخ داده و ما باید ببینیم نقش ما در حل آن چه می تواند باشد و من سعی کردم از منظر میانجیگری به آن بنگرم.در بحث فشارها نیز باید اضافه کنم که علاوه بر غرب روسیه نیز نقش پررنگی ایفا کرده است.
اما در مورد سفر اخیر دکتر روحانی و توافقات انجام گرفته ابتدا باید ببینیم که آیا می توان به رابطه متوازن رسید، زیرا این توافقات انجام گرفته در بحث خطوط ارتباطی است که بیشتر برای ایران و در بحث ترانزیت کالا با روسیه حائز اهمیت است. و با توجه به سوابقی که ما از دولتمردان آذربایجان سراغ داریم تصور من اینست که هنوز راه طولانی در پیش است تا این توافقات به انجام برسد و من به شخصه زیاد خوشبین نیستم.
اما معتقدم جمهوری اسلامی ایران دارای ابزارهای بسیاری است که می تواند این مسائل را کنترل کند.بعنوان مثال همه می دانند که خط ارتباطی جمهوری آذربایجان با منطقه نخجوان از طریق ایران میسر است و ایران با بستن این مسیر می تواند شرایط را کنترل کند.
دکتر سید جواد طباطبائی: پژوهشگر مسائل تاریخ و سیاست و مدیر گروه فلسفه مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و مولف چندین کتاب و مقاله در حوزه تاریخ و سیاست:
من چند نکته است که می خواهم نظر شما را به آن جلب کنم و اضافه کنم که این موارد نظر و پیشنهاد شخصی بنده بعنوان یک شهروند ایرانی است و نه بعنوان یک سیاستمدار و کسی که در بتن مسائل حضور دارد.
علمای قدیم علم طبیعیات می گفتند عالم از خلاء وحشت دارد و هیچ جائی پیدا نمی شود که خالی از ماده باشد،در حوزه سیاست نیز این قانون صادق است و هر کجا خلاء ای ایجاد شود یک نیروی دیگر آن را پوشش می دهد.و این که ما بگوییم کشورهای غربی و شرکتهای نفتی در منطقه قفقاز نفوذ کردند یک مسئله است ولی اینکه ما این خلاء را با بی اعتنایی خود در منطقه ایجاد کردیم و اجازه ورود به آنها را دادیم مسئله دیگری است.و نظر شخصی بنده به عنوان یک شهروند ایرانی اینست که جمهوری اسلامی ایران در بحث سرمایه گذاری سیاسی نامتوازن عمل کرده است یعنی در جاهایی مانند کشورهای عربی بیش از حد سرمایه گذاری کرده و درجاهایی مثل منطقه قفقاز که فروپاشی در آن اتفاق افتاد بی اعتنایی کامل از خود نشان داده است.این در حالیست که ایران در این منطقه دارای اعتبار تاریخی بود ولی در آنجا نه اعتباری داشت و نه می تواند کسب کند.ایران علاوه بر اینکه منطقه قفقاز را نادیده گرفت کشورهای شرق دریای خزر را نیز از دست داد و من همیشه گفته ام ما این کشورها را برای دومین بار از دست داده ایم. منطق مدیریت حکم می کند که ما در جایی سرمایه گذاری کنیم که بازدهی داشته باشد. و پیشنهاد می کنم که ما در سیاست خارجی خود ارزیابی مجدد داشته باشیم.
نکته دیگری که می خواهم به آن اشاره کنم در خصوص آذربایجان می باشد.من از اینکه مناسبات ما باجمهوری آذربایجان بهتر شود مخالفتی ندارم و باید در این راه سعی و کوشش شود،اما باز تکرار می کنم همانطور که در مورد روسیه اشاره کردم در باره این کشور هم ما باید بدانیم که در جمهوری آذربایجان دشمنان قسم خورده ای داریم.بعنوان مثال من چند وقت پیش موردی در واشنگتن به چشم دیدم که بسیار نگران کنننده بود.همشهریهای آذربایجانی ما به تحریک سفارت باکو پرچمهای آذربایجان بزرگ را می افراشتند و ما امروز دنباله این اقدامات را در دانشگاه ها و حتی اماکن عمومی تبریز و آذربایجان شاهد هستیم،اینکه ما بخواهیم تا حدی محافضه کارانه با مسائل برخورد کنیم خوب است اما مدارا کردن مطلب دیگری است که من می ترسم بگویم آنها دشمنانی هستند که در موقعیت مناسب می توانند از پشت به ما خنجر بزنند.از اینرو دشمنان ما باید بدانند اگر بخواهند در جایی به ما ضربه ای وارد کنند چنان ضربه ای خواهند خورد که بسیار شدیدتر از آن چیزی است که آنها بر ما وارد می کنند.
دکتر محمد شوری:
من خودم را در جایگاهی نمی بینم که بخواهم با استاد عزیزم جناب آقای دکتر طباطبائی وارد مجادله شوم و هر چه ایشان گفتند من چشم بسته می پذیرم.
دکتر جهانگیر کرمی:
مسئله ای که می خواهم دوباره به آن اشاره کنم اینست که کشورهای قفقاز و حوزه دریای خزر در اولویت های اولیه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار ندارد و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به گونه ای طراحی شده است که توجه زیادی به محیط پیرامونی و همسایگان خود نمی کند.منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به غیر از یک دوره کوتاه و اولیه همیشه در اولویت های انتهایی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار داشته است و هنگامی که اینگونه می شود ما مجبوریم فقط نظاره گر باشیم که دیگران چه می کنند تا منافع ما به خطر نیوفتد.
من معتقدم اگر ما به این محیط توجه می کردیم، می دیدیم که هر چه در این منطقه اتفاق افتاده به نفع ما بوده است.زیرا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باعث شد مرزهای روسیه از ما دور شود و در یک فاصله مناسب قرار بگیرد. شوروی از افغانستان خارج شد و دولت عراق هم سقوط کرد و همه این موارد به نفع ما تمام شد.اشکال عمده ای که من در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می بینم این نکته است که بجای ما دشمنان ما منافع ملی ما را تعریف می کنند، و به همین دلیل است که در منطقه قفقاز و حوزه دریای خزر سیاست همه چیز منهای ایران تعریف شده است و این سیاست اثری گذاشته که تمام بازارهای آن کشورها بدست چینی ها و غربی ها بیوفتد و ایران در منطقه با هیچکدام از این کشورها شریک اقتصادی مهم تلقی نشود.
دکتر هوشنگ طالع:
من هم بنوبه خود از بیانات آموزنده شما سپاسگذارم و می خواهم نظر خود را در چند جمله منتقل کنم.
شما فرمودید در آغاز دستگاه دیپلماسی ما تجربه نقش آفرینی در منطقه قفقاز را نداشت که من با آن موافقم اما نکته ای نیز وجود دارد که آن عدم آگاهی ما از تاریخ این سرزمین و رابطه تاریخی ما با همسایگان است.در این خصوص به مطلبی می خواهم اشاره کنم.
در تاریخ ایران همواره هموطنان گرجی و ارمنی ما دارای جایگاهی بوده اند که شاید دیگر اقوام از این جایگاه برخوردار نبوده اند.شوخی نیست که در زمانهای گذشته اسقف اعظم کلیسای اچمیازین ارمنستان بیاید و شمشیر پیروزی را بر کمر نادرشاه ببندد و یا هنگامی که فتحعلی شاه قاجار در زمان جنگهای ایران و روس به منطقه اچمیازین ارمنستان می رسد از اسقف آنجا می شنود که روسیه با شخصی بنام ناپلئون در گیر جنگ است و دستور می دهد که یک ارمنی را بعنوان سفیر از سوی ایران جهت مذاکره با ناپلئون به آنجا بفرستند.این موارد را گفتم که بگویم ما از این دیدگاه و سابقه تاریخی می بایست وارد منطقه قفقاز میشدیم و می توانستیم به حق نقش برادر بزرگ را ایفا کنیم.
من هم با دوستان موافقم که بی اعتنایی ما در بعضی موارد می تواند به ضرر ماتمام شود و معلوم است که این بی اعتنایی و مدارا باعث می شود که حاکمان باکو جریح شده و پهباد و تروریست به ایران بفرستندو تبلیغات ضد ایرانی و تحریفات و جعلیات گسترده انجام دهند.
ایساک یونانسیان پژوهشگر مسائل قفقاز و ترکیه:
من هم به نوبه خود از سخنرانی پربار شما تشکر می کنم ولی بعنوان یک شهروند ایرانی و نه بعنوان یک ارمنی نمی توانم با قسمت انتهایی سخنان شما که مربوط به بحث مدارا و تلف شدن وقت و انرژی جمهوری اسلامی ایران مربوط می شود موافق باشم.زیرا در جلسه صبح دوستان از تحریفات و جعلیات گسترده جمهوری باکو سخن گفتند و شما نیز از ناسپاسی های آن سخن به میان آوردید آیا شما فکر نمی کنید این مدارا کردن ها و وقت نگذاشتن ها روزی فرا می رسد که بمانند مسئله نام خلیج فارس برای ایران عزیز ما مسئله ساز خواهد شد؟
دکتر محمد شوری:
من آنچه گفتم آن چیزی است که تاکنون اتفاق افتاده است و نظر خودم را به شخصه ابراز نکردم.اما موافقم که قطعا می شد بگونه ای دیگر در منطقه عمل کرد که جمهوری اسلامی ایران با قدرت بیشتری ظاهر می شد.اما تصور من اینست که جمهوری اسلامی ایران تا کنون نخواسته در منطقه مسائل را برای خود پیچیده تر کند و به شخصه معتقدم که گاهی مدارای زیاد می تواند مشکل آفرین باشد اما باز اعتقاد دارم جمهوری اسلامی ایران ابزارهایی دارد که در زمان لزوم می تواند شرایط را به نفع خود کنترل کند.
سالار سیف الدینی کارشناس مسائل قفقاز
من هم می خواستم عدم موافقتم را با مسئله سیاست مدارا اعلام کنم که دوستان همه موارد را گفتند.البته شما مسائل را به صورت توصیفی بیان کردید و طبعا نظر شخصی شما نبود. من هم فکر می کنم جمهوری اسلامی ایران چه در زمان استقلال جمهوری آذربایجان از اتحاد جماهیر شوروی و چه قبل از آن در زمان رسول زاده و استقلال مستعجل آن کشور همواره این مدارا را کرده اما آنچه سیاسیون می گویند مدارا با دشمنان مدارا دشمنی با خود مدارا است و این خصومتی که جمهوری آذربایجان با ما دارد خصومتی ساختاری است که حتی در کتابهای درسی آن کشور وارد شده است.بعنوان مثال عرض کنم چندی پیش شخصی بنام رامیز مهدیف از اعضای شورای عالی امنیت ملی آذربایجان به ایران آمد که فردیست با افکار و تئوری ضد ایرانی و در مقاله هایی که در باکو منتشر می کند هیچگاه ایران را به رسمیت نمی شناسد. این شخص اخیرا مقاله ای در مورد سلسله صفویان منتشر کرده که در قسمتی از آن می نویسد:ایران جزئی از امپراطوری صفویان بود که یک دولت آذربایجانی است. نظر شخصی من اینست که ما باید واکاوی کنیم که این سیاست مدارا چگونه وارد سیاست های ما شده است زیرا نادیده انگاشتن پیاپی مسائل باعث می شود که آنها مثل امروز جنبش های قومی مار را تحریک و تقویت کنند و ۱۵ الی ۲۰ میلیون از جمعیت ما را هدف قرار دهند.ازاینرو معتقدم کار ما و شما که تولید فکر می کنید باید این باشد که در این زمینه ها سیاست تولید کنیم و روشهای برخورد را در مواجهه با جمهوری آذربایجان از راه دیپلماسی تغییر دهیم.
دکتر محمد شوری:
فکر می کنم به حد کافی در این مورد صحبت شده است و من همانطور که گفتم ایران نمی خواهد با مسائل تقلیل گرایانه عمل کند. باید قبول کنیم بعضی چیزها وجود داردکه همیشه نچسب است و اینکه آنها چه می کنند و چه می گویند هرگز به دل نمی نشیند و نچسب باقی می ماند.بعضی وقت ها لازم است با کرامت از کنار بعضی آزار و اذیت ها عبور کرد و فکر می کنم به برخی از این مسائل نباید بیش از حد توجه کرد و مته رو خشخاش گذاشت چون این توجه باعث می شود که به آنها هویت بیهوده بدهیم.