از نسل کشی ارامنه چه می دانید؟
پایگاه خبری فرهنگ انقلاب اسلامی
۹۴/۱/۲۵
دولت عثمانی و ترک های جوان در خلال سال های ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۳ مبادرت به یک نسل کشی فجیع نمودند که در آن یک میلیون و پانصد هزار ارمنی به فجیع ترین اشکال ممکن کشته شدند.
گروه بین الملل فرهنگ نیوز: صحبت از نسل کشی ارامنه در خلال جنگ جهانی اول در قلمرو امپراطوری عثمانی همچنان یکی از مناقشه هایی لاینحل جامعه بین المللی است، مناقشه ای که هر از گاهی و به ویژه در سالگرد این واقعه بر تنش های منطقه ای و بین المللی میان دولت ترکیه و دولت ارمنستان در کنار متحدینشان می افزاید.
در جدیدترین این تنش ها و در آستانه سالروز آنچه کشتار ارامنه در عثمانی خوانده می شود (۴ اردیبهشت) پاپ فرانسیس رهبر کاتولیک های جهان به اظهار نظر در این رابطه پرداخته است، صحبت هایی که بلافاصله با واکنش مقامات آنکارا مواجه شده و احتمالا آغازگر دور جدیدی از یک بحران منطقه ای میان ترک ها و ارامنه خواهد بود.
سه تراژدی عظیم
پاپ فرانسیس رهبر مسیحیان کاتولیک جهان در آستانه یادبود صدمین سالگرد کشتار ارمنیها این رویداد را «نخستین نسلکشی قرن بیستم» توصیف کرد.
پاپ فرانسیس که از روزهای نخستین سکونتش در آرژانتین، ارتباطات مستحکمی با جامعه ارمنیان داشته است از گفته های پیشینش در این باره دفاع کرده و بیان داشته است که این وظیفه اوست که یاد مردان، زنان، کودکان، روحانیون و کشیشهایی را که بی دلیل به دست ترکهای عثمانی کشته شدند، گرامی بدارد.رهبر کاتولیکهای جهان افزوده است که «پردهپوشی و کتمان پلیدی مثل این است که یک زخم خونین را بدون مرهم نهادن بر آن به حال خود رها کنیم». پاپ این گفتهها را در آغاز نیایش روز یکشنبه در کلیسای سن پیتر و در مراسم یادبودی که ارمنیهای کاتولیک به این مناسبت تدارک دیده بودند، بر زبان آورد.
پاپ در این مراسم گفت که بشریت در قرن گذشته سه تراژدی عظیم و بی سابقه را پشت سر گذشته است. وی نسلکشی ارامنه را اولین آن تراژدی ها خواند و از جنایات مرتکب شده توسط نازی ها و استالین به عنوان دیگر تراژدی های عظیم قرن پیش نام برد و گفت که نسل کشی های دیگری پس از آنها در کامبوج، رواندا، بروندای و بوسنی روی داده است.
سرژ سرکیسیان رئیس جمهور ارمنستان از این اظهارات استقبال کرد و گفت سخنان پاپ حامل پیامی موثر برای جامعه جهانی است.
خشم میراث بران مرد بیمار اروپا
مقامات ترکیه امروزی از زمان فروپاشی امپراطوری عثمانی تا به امروز همواره خود را میراث بر این مرد بیمار اروپا (لقب عثمانی) دانسته اند و نسبت به موضع گیری سایر دول و جوامع نسبت به آن امپراطوری با حساسیت برخورد نموده اند، به ویژه اگر صحبت از وقایع سال های پایانی عثمانی، اقدامات ترکان جوان و نسل کشی ارامنه در میان باشد.
دولت عثمانی از زمان آغاز (۱۴۵۳ میلادی) تا پایان حیاتش همواره توسط ترک ها اداره شده و بر عمده قلمرو خاورمیانه و شرق اروپا استیلا داشته است. اوج قدرت نمایی سلاطین عثمانی به سال های حکمرانی شاهانی چون سلطان سلیمان قانونی و سلطلان سلیم باز می گردد که در آن عثمانی ها تا دروازه های وین و در آستانه فتح رم پیش رفتند. علاوه بر متصرفات عثمانی ها در شرق اروپا که شامل سرزمین هایی نظیر بالکان امروزی می شود، آنها قاطبه شمال آفریقا، حجاز، شامات و مناطقی از قفقاز را نیز تحت سیطره خویش داشتند. گذر زمان موجب تضعیف روزافزون عثمانی ها و از دست رفتن بخشی عمده ای از قلمرو این امپراطوری شد. بنابر آن چه در تاریخ نگارش شده است، دول استعمارگر غربی به ویژه بریتانیا و فرانسه در کنار روس ها همواره عثمانی را بسان رقیبی قدرتمند تلقی کرده و در تلاش برای تضعیف آن گام برداشته اند، امری که نهایتا و در ابتدای قرن بیستم محقق شده و این امپراطوری رو به زوال را در خلال جنگ جهانی اول از هم پاشاند. فروپاشی عثمانی موجب ایجاد نظم نوینی بر مبنای خواسته های فاتحان جنگ اول جهانی در منطقه خاورمیانه شد، نظمی که زمینه شکل گیری کشورهای جدیدی را فراهم ساخت.
نکته حائز اهمیت در این باره آن که در طول یک سده پایانی حکومت عثمانی، دشمنان این امپراطوری سرمایه گذاری بالایی را بر قومیت های دینی و نژادی آن گماردند تا به واسطه حمایت از آن ها زمینه استیصال ترک های حاکم بر سراسر این امپراطوری را فراهم آورند. آشوری ها، ارمنی ها، عرب های مسلمان، یهودی ها، کردها، یونانی ها، علوی ها و سایر اقوام موجود در این امپراطوری در طول قرن ها از قدرت به دور مانده و زیر سایه ترک های حاکم قرار داشته اند. قدرتمندان گینی با طرح پیشنهاداتی مبنی بر ارائه استقلال به این اقلیت ها و قومیت ها پس از فروپاشی احتمالی عثمانی توانستند زمینه نظر مساعد آنها در این باره را جلب نمایند، کما این که یهودیان در سال های پایانی عثمانی و در خلال جنگ جهانی اول به مقابله با عثمانی پرداخته و مزد کار خویش را در کمتر سه دهه پس از آن با تاسیس رژیم صهیونیستی و با حمایت رژیم سلطنتی بریتانیا دریافتند.
فارغ از مطامع بیگانگان، ترک ها با قبضه قدرت در طول قرن ها عملا زمینه تبعیض و ناعدالتی را در سطح جامعه فراهم آوردند که این امر زمینه گسست در جامعه را فراهم آورد. ارمنی ها به عنوان بخش بزرگی از جامعه عثمانی همواره نسبت به سیاست های رژیم حاکم معترض بوده و به مقابله با آن پرداخته اند، که نهایتا و در سال های پایانی حکمرانی عثمانی و ابتدای شکل گیری حکومت ترکان جوان به جنگ خونینی میان ترک ها و ارمنی ها منجر شد.
غارت و ویرانی شهر ارمنی نشین آدنا یک سال پس از به قدرت رسیدن ترک های جوان
رهبران امروزین ترکیه به ویژه حزب حاکم عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان که رویای احیای این امپراطوری را در سر می پروراند نسبت به هرگونه موضع گیری در رابطه با سیاست خشونت آمیز عثمانی در قبال ارمنی ها در آن واقعه حساس بوده و بلافاصله نسبت به آن واکنش نشان می دهند، واکنش هایی که گاها به قطع روابط آنکارا با برخی از دول منجر شده است.
اظهارات پاپ و استفاده از واژه نسل کشی در خصوص کشتار ارامنه، آنکارا و دولت اردوغان را یک صد سال پس از گذشت این رویداد شوکه کرده است. ترکیه در اولین اقدام سفیر واتیکان در آنکارا را احضار کرده و سفیر خود را از رم فراخوانده است.
وزیر خارجه ترکیه در این باره گفته است که از این اظهارات احساس یاس و غم می کند و گفت باعث مشکل اعتماد میان آنها خواهد شد. مولود چاوش اغلو در پیامی در توییتر نوشت: «بیانیه پاپ، که فاصله زیادی از واقعیت تاریخی و حقوقی دارد، قابل قبول نیست». او اضافه کرد: «مقام های مذهبی نباید براساس ادعاهای بی پایه به تشویق انزجار و نفرت بپردازند.»
کشتار سفید
نسلکشی عبارت است از هرگونه اقدام و مبادرت جهت نابودی و حذف فیزیکی بخش یا کلیت گروهی نژادی، قومی، ملی، مذهبی، ایدئولوژیکی. اولین تعریف قانونی این عمل در بیانیه سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸ حول « جلوگیری و مجازات جرم نسل کشی » شکل گرفت.
بند دوم این بیانیه تصریح میکرد که هرگونه اقدام به نابودی کل یک گروه نژادی، ملی، مذهبی مانند کشتار دسته جمعی یک گروه خاص، ایجاد لطمات روانی و جسمانی بر یک گروه خاص، ضربه زدن تعمدی به افراد یک گروه خاص، تحمیل معیارهایی برای جلوگیری از تولد فرزندان آنها، جا به جایی اجباری فرزندان گروهها به یکدیگر، طرح ریزی برای آسیب رساندن به گروهی خاص و … همه از مصداقهای بارز نسل کشی میباشند.
نسل کشی ارمنی ها که گاها از آن به عنوان هلوکاست ارامنه یاد می شود به نابودی عمدی و از پیش برنامهریزی شده جمعیت ارمنی ساکن سرزمینهای تحت کنترل امپراتوری عثمانی در خلال و درست پس از جنگ جهانی اول (۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷ میلادی) توسط دولتمردان عثمانی و رهبران قیام ترکان جوان اطلاق میشود. عملیات های فوق در قالب کشتارهای دستهجمعی و نیز تبعیدهای اجباری در شرایطی که موجبات مرگ تبعیدشدگان را فراهم آورد، انجام میپذیرفت، از این سبک کشتار امروزه به عنوان کشتار سفید نام برده می شود.
امروزه تعداد کل قربانیان نسلکشی ارمنیان به طور عام بین یک تا یک و نیم میلیون نفر برآورد شدهاست. در طی این دوران دیگر گروههای قومی منطقه، از جمله آشوریان و یونانیان، نیز به طریقی مشابه مورد حمله ترکان عثمانی قرار گرفتند به گونهای که برخی از محققان این رویدادها را نیز بخشی از همان سیاست نابودسازی قومی دولتمردان ترک دانستهاند. امروزه این رویداد به طور گسترده به عنوان یکی از اولین نسلکشیهای قرن بیستم شناخته میشود.
محل اقامت آوارگان ارمنی تبعید شده به سوریه
در این رخداد هولناک علاوه بر دستگیری و اعدام ارمنیها، جمعیت بسیار زیادی از مردان، زنان و کودکان ارمنی از خانه و کاشانه خود تبعید، بدون هیچ دسترسی به آب و غذا به قصد مرگ وادار به راهپیمایی در مسیرهای طولانی و بیابانی شدند. تجاوز و آزار و اذیت جنسی قربانیان توسط نیروهای متخاصم در طول تبعید به دفعات گزارش شدهاست.
سیاست حاکمان ترکیه با رهبری مصطفی کمال پاشا (آتا تورک) در ابتدای قرن با گرایشهای پان ترکیسم گره خورده بود و رویای امپراتوری بزرگی در سرزمینهای ترک نشین و برتری جویی مذهبی و قومی در بین مقامات امپراطوری عثمانی به وفور قابل مشاهده بود. فرصتی که به دلیل جنگ جهانی اول ایجاد شده بود زمینه کشتاری برنامه ریزی برعلیه ارامنه در سال ۱۹۱۵ شد .کشتاری به روایتی به قتل و عام یک و نیم میلیون ارمنی و آزار،کوچ اجباری و بیگاری از ارامنه انجامید.
یکی از کودکان گرسنه ارمنی در اردوگاهی در حلب سوریه
پژوهشگران بر این باورند که رهبران ترک های جوان جهت تحقق ایده های خود تصمیم گرفتند که زمینه تبعید و مرگ ۱۷۵۰۰۰۰ هزار ارمنی ساکن در ترکیه امروزی را فراهم آورند، به باور آن ها ارمنی ها نقش بسزایی در ایجاد خدعه و نیرنگ بر علیه ترک ها ایفا نموده اند لذا می بایست زمینه انتقال آنها به بین النهرین و ترکیه امروزی را فراهم آورد. به واقع با خلع سلطان عبد الحمید از قدرت و پیروزی انقلابیون در سرزمین های امپراطوری عثمانی، رهبران انقلاب نسبت به شعار اتحاد و برابری پایبند نمانده و تعبیر خود از این شعار را حل شدن سایر اقوام و نژادها در نژاد ترک دانستند. به همین جهت، راجع به حقوق داخلی – قومی ساکنان غیر ترک به هیچ وجه حاضر به گفتگو نبودند و به عکس، با خشونتی که یادآور اعمال سلطان عبدالحمید (آخرین پادشاه عثمانی) بود شروع به سرکوب اعتراضات مردمی نمودند. آتاتورک رهبر ترکان جوان از همان اوایل ایجاد نظام جمهوری با مهاجرت دادن اتراک بلغار و یوگسلاوی به مرزهای شرقی آناتولی برای تقویت ترکهای آن نواحی پروژه خویش را عملی کرد. وی هزاران ترک را از بلغارستان و یوگسلاوی به منظور ترکی سازی این مناطق در این نواحی اسکان داد تا هم حامی ترکان آن نواحی باشند و هم ضریب امنیتی مرزهای شرقی را در برابر ارمنیان بالا ببرند.
به واقع سیاست ارمنی ستیزی در آناطولی قریب به هشت سال تداوم داشت (۱۹۱۵ تا ۱۹۲۳) و از انتهای سال های حکمرانی پادشاهان عثمانی آغاز گشت و بعدها توسط رهبران ترکیه نوین تداوم یافت. دکتر ناظم عضو کمیته مرکزی حزب اتحاد و ترقی (حزب ترکان جوان) در این باره می گوید: « بگذار عناصر غیر ترک از هر ملیت و دینی که هستند، نابود شوند، این کشور را باید از عناصر غیر ترک پاک کرد. »
بهاءالدین شاکر، یکی از اعضاء کمیته مرکزی ترکان جوان و یکی از سردستگان تشکیلات مخصوصه که نقش بسزایی در وقوع این نسل کشی دارد در نامه ای خطاب به کمال بیگ، نماینده مخصوص اتحاد و ترقی در آدانا چنین می نویسد: « این کمیته همواره برای پاک کردن میهن از این قوم ملعون (یعنی ارمنیان) بدنام آماده است. عزم ما بر این است که دست هایمان را از شر این لکه ننگ که سراسر تاریخ عثمانی را آلوده کرده است، پاک کنیم.»
در ۲۴ آوریل ۱۹۱۵، بین ۲۳۵ تا ۲۷۰ نفر از متفکران، نویسندگان، رهبران، و سیاستمداران ارمنی از جمله دانیل واروژان، سیامانتو و روبن سواک در استانبول دستگیر و پس از انتقال به کشتارگاهها بطرز فجیعی به قتل رسیدند. همچنین در همان روز حدود ۵۰۰۰ نفر از ارمنیهای بی دفاع را در استانبول به کشتارگاه فرستادند که این سرآغاز قتلعام دسته جمعی مردم بی دفاع ارمنی بود به ویژه مردانی که بهعنوان سرباز در پشت جبهه به بیگاری کشیده شده بودند.
در تلگراف طلعت پاشا در سپتامبر ۱۹۱۵ به والی حلب دستور داده شد که همه باید از بین بروند حتی به کودکان نیز نباید رحم بکنند. بچه ها را یا در رودخانه می انداختند یا در خاک دفن می کردند، با قمه زنان آبستن را از بین می بردند. دخترها را یا حراج می کردند و یا می کشتند. ساکنین بی دفاع را زنده زنده در اتاق دربسته به آتش میکشیدند.
نمونه ای از تلگراف های محرمانه طلعت پاشا مبنی بر قتل دسته جمعی ارامنه
برخی محققین در رابطه با چرایی این اقدام سران ترکان جوان دلایل متعددی را ذکر نموده اند. به باور آنها حضور ارمنی ها هم چون دیواری حائل در میان ترکان موجود در آسیای صغیر با ترک های قفقاز و آسیای میانه مانع از اتصال جوامع ترک شده است و این امر دهه ها ذهن رهبران ترک را به خویش مشغول ساخته است. به باور آنها وقوع جنگ جهانی اول و سکوت سایر ملل شرایط مساعدی را برای انقلابیون جوان مهیا ساخت تا به خواسته ی دیرین خویش دست یابند. شماری دیگر از محققان در پی طرح مباحث مذهبی در این رابطه اند و تفاوت دینی طرفین را یکی از دلایل کشتار ارمنی ها توسط ترک ها می پندارند، مبحثی که به دلیل بی تعهدی رهبران انقلاب به امور دینی دور از ذهن به نظر می رسد.
نابودی ملت ارمنی توسط دولت وقت ترکیه (ترکان جوان) به شکلی دقیق و محرمانه طرح ریزی و اجرا شد. در راس این طرح محمد طلعت پاشا وزیر کشور، اسماعیل انور (انور پاشا) وزیر دفاع و احمد جمال پاشا وزیر دریاداری ترکیه قرارداشتند که از اعضای حزب اتحاد و ترقی بودند. اینان برای پیشبرد هدفهای خود به دولت آلمان وابسته شده بودند.
به هر حال اسناد متعددی وجود دارد که نشان از خشونتی غیر انسانی بر علیه زنان، کودکان و ارامنه بی دفاع دارد و حتی اگر ابعاد این فاجعه را چونان که ارامنه مدعی آن هستند ندانیم حداقل میتوانیم به این باور برسیم که شکلی از خشونت برعلیه بشر آن هم به دلیل قومیت و نژاد توسط حکومت وقت ترکیه اتفاق افتاده است. البته هیچ کس نسل امروز ترکیه یا دولت کنونی ترکیه را عامل این کشتار نمیداند و آنها را سرزنش نمیکند اما متاسفانه این فاجعه انسانی در هیچ شکلی از آن توسط دولت ترکیه تا کنون پذیرفته نشده است و دولت مردان ترکیه چشمان خود را بر یکی از غمانگیرترین فجایع انسانی قرن بیستم بسته اند.
روایت ترکیه
کشتاری که توسط حکومت وقت ترکیه در سال ۱۹۱۵ بر علیه ارامنه صورت گرفت و با وجود مدارک و اسناد فراوان و همچنین تایید آن در سازمان ملل و دهها کشور دنیا تاکنون توسط دولت ترکیه رد شده است. رهبران ترکیه از زمان آتاترک تا اردوغان همگی ضمن رد کامل این نسل کشی صرفا به بیان برخی تعارضات میان اقوام آن سرزمین اشاره می نمانید که به مرگ تعداد زیادی از همه ی اقوام منجر شد.
رهبران امروزی ترکیه و پان ترک ها هم چنان از هلوکاست ارمنی ها به عنوان یک افسانه یاد می کنند و با بزرگ نمایی تنش ها در قره باغ که دهه ها پس از آن واقعه رخ داده در پی متهم نمودن ارمنی ها بر آمده و در پی رد کلی این رخداد هستند. در واقعه قره باغ ارتش ارمنستان با اشغال سرزمین هایی از جمهوری آذربایجان زمینه مرگ شماری از ترک های آذری را فراهم آورد. واقعه فوق در ابتدای دهه نود میلادی قرن بیستم صورت گرفته است. منطقه قره باغ هم چنان در اشغال ارمنی ها می باشد.
طرح موضوع فوق در ترکیه ممنوع بوده و کسانی که در این رابطه اظهار نظر نمایند محکوم به زندان می شوند. اورهان پاموک نویسنده سرشناس ترک به همین دلیل محاکمه شد، وی صراحتا بیان داشته بود که « در ترکیه سی هزار کرد و یک میلیون ارمنی کشته شدهاند در حالی که به غیر از من هیچکس جرئت بیان این مطلب را ندارد. »
حسن جمال (نوهٔ جمال پاشا از طراحان کشتار ارمنیان در ترکیهٔ عثمانی)، که در میزگرد دانشمندان ارمنی و ترک در زالتسبورگ در مقام ناظر حضور یافته بود، طی مصاحبهای با روزنامه ترکیهای رادیکال اعلام کرد «چنانچه ترکیه اصرار دارد که در موضوع کشتار ارمنیان تاریخ را باید به تاریخ دانان واگذاشت در این صورت باید با این موضوع نیز موافقت کند که تمامی تاریخ دانان شرکت داده شوند نه تنها تاریخ دانانی که از طرف دولت نماینده شدهاند و دارای خط فکری هم سو با دولت هستند. ترکیه نباید این حقیقت را انکار کند که نسبت به ارمنیانی که شهروندان ترکیه عثمانی محسوب میشدند بی عدالتی، تسویههای قومی، کشتار و قتل صورت گرفته است. وی با ناراحتی به این موضوع اشاره کرد که تاریخ ترکیه بر دروغ بنا شده است و مخالفان با این اندیشه دشمنان ملت قلمداد میشوند.»
کودکان ارمنی یتیم شده در مرزیفون ۱۹۱۸
روایت جامعه جهانی از یک نسل کشی
سازمان ملل متحد و بسیاری از کشورهای دنیا کشتار ارامنه را به رسمیت شناخته و در کشورهای متعددی روزی در یادبود این واقعه وجود دارند و حتی بخشی از روشنفکران ترکیه نیز چنین واقعه ای را تایید کرده اند. اندک کشورهایی نیز که از این واقعه به عنوان یک نسل کشی نام نمی برند به تایید وقوع خشونت های قومی بر علیه ارمنی ها پرداخته اند.
شمار زیادی از صاحب نظران و شاهدان این وقایع از ملل گوناگون به اظهار نظر در این باره و تایید آن پرداخته اند. آرمین وگنر که نظامی آلمانی بوده و مقاطعی به همکاری با ترکیه پرداخته است در کتاب «راه بی برگشت خود» به مسیری اشاره می نماید که در آن به همراه کاروانهای میلیونی رانده شدگان ارمنی از خانه و کاشانه خود قدم برمی داشت و مرگ هزاران کودک و زن و مرد را با چشمان خود میدید. مرگ میلیونها انسان بی گناهی که در راه اجرای اهداف و آرمانهای شوم پانترکیسم صورت میگرفت روح و جان او را آزرده میکرد و این تنها شاهد جنایتها و آدم کشیهای از پیش تدارک دیده و برنامه ریزی شده ترکهای جوان و سربازان و ژاندارمهای ترک، را بر آن میداشت تا اطلاعات دست اول خود را جمعآوری کرده و به خارج از مرزهای کشور ارسال دارد.
کتاب ارمنستان سرزمین تسخیر شده از نخستین نوشته هایی است که به مقوله نسل کشی ارمنی ها پرداخته است. کتاب فوق که در نیویورک به چاپ رسیده است نوشته ی آرورا ماردیگانیان است که از ساکنین ارمنی ترکیه بوده است. وی در چهارده سالگی در حرمسراهای مقامات ترک و مردان قبایل کرد مورد آزار و اذیت قرار میگیرد و والدین، خواهر و سه برادرش را، که با بی رحمی در جلوی چشمانش کشته میشوند، از دست میدهد.
فهرستی از اموال مصادره شده ارمنیان، ارائه شده توسط کمیسیون شهر آدانا
همزمان با قتلعام و اخراج ارمنیان از ارمنستان غربی در منطقهٔ شرق ترکیه فعلی در سال های۱۹۱۵ و۱۹۱۶ م، نه تنها اموال قربانیان به تاراج رفت، بلکه کلیه کلیساها و دیرها، که غیر از بناهای مذهبی، مراکز علمی و فرهنگی ارمنیان به شمار میآمدند و در آنها آثار فرهنگی ارزشمندی وجود داشت، غارت شدند و بیش از بیست هزار نسخه کتابهای دستنویس که قدمتی چندین صدساله و گاهی بیش از هزار سال داشتند نیز از میان رفتند.
مرده های متحرک
محمد علی جمال زاده که از او به عنوان پدر داستان نويسی معاصر ايران ياد می شود، از سال ۱۹۱۵ تا ۱۹۳۰ در برلين به سر برده است. او که در سال ۱۹۱۵ به ايران برگشته بود، پس از يک اقامت شانزده ماهه در اين کشور، دوباره راهی آلمان می شود و بر سرراه خود با کاروان آوارگان ارمنی برخورد می کند.
روزهای مسافرت جمال زاده درست برابر است با تاريخ روزهايی که منابع ارمنی از آن به عنوان ايام کشتار هم ميهنان، هم کيشان و هم نژادان خود به دست نيرو های عثمانی ياد می کنند و روز ۲۴ آوريل آن سال را آغاز اين کشتار ها می دانند.
مطلب زير بخش هايی از روايت محمد علی جمال زاده از سفر خود است که در کتاب سرگذشت و کار جمال زاده چاپ شده است:
بعد از ظهری بود به جايی رسيديم که ژاندارم ها به يک کاروان از اين مرده های متحرک در حدود چهار صد نفری قدری مهلت استراحت داده بودند. مرد و زن هر چه کهنه و کاغذ پاره پيدا کرده بودند با نخ و قاطمه [ريسمان کلفت] و طناب به جای کفش به پا های خود بسته بودند، بطوريکه هر پايی مانند يک طفل قنداقی به نظر می آمد.
مرد و زن مشغول کاوش خاک و شن صحرا بودند تا مگر ريشه خار و علفی به دست آورده سد جوع [رفع گرسنگی] نمايند. زنی به من نزديک شد و دو دختر هيجده نوزده ساله خود را نشان داد که موی سر آن ها را برای اينکه جلب نظر مردان هوسباز را نکند تراشيده بودند و به زبان فرانسه گفت: اين ها دخترهای منند و دارند از گرسنگی تلف می شوند، بيا محض خاطر خدا اين دو دانه الماس را از من بخر و چيزی به ما بده که بخوريم و از گرسنگی نميريم.
خجالت کشيدم و چون آذوقه خود ما هم سخت ته کشيده بود آنچه توانستم دادم و گفتم الماس هايتان مال خودتان.
مرد مسنی نزديک شد و با فرانسه بسيار عالی گفت: من در دانشگاه استانبول معلم رياضيات بودم و حالا پسر ده ساله ام اين جا زير چشمم از گرسنگی می ميرد. ترا به خدا بگو اين جنگ [جنگ جهانی اول] کی به آخر می رسد؟
جوابی نداشتم به او بدهم ولی در دل می دانستم که با اين مردم گرگ صفت که اسم خود را اولاد آدم و اشرف مخلوقات گذاشته اند، هرگز جنگ پايان نخواهد يافت. لقمه نانی به او دادم. دو قسمت کرد يک قسمت را در بغلش پنهان کرد و قسمت ديگر را با ولع شديدی شروع به خوردن نهاد. گفت: تعجب می کنی که اين نان را خودم می خورم و به بچه ام نميدهم ولی خوب می دانم که بچه ام مردنی است و همين يکی دو ساعت ديگر و بلکه زودتر خواهد مرد و در اين صورت فايده ای ندارد که اين نان را به او بدهم و بهتر است برايم خودم نگاه بدارم.
همان روز وقتی به نزديکی آبادی مختصری رسيديم همانجا پياده شديم. آذوقه ما تقريبا تمام شده بود و هر کجا ممکن بود باز هر چه به دست می آورديم می خريديم. آن شب جايی منزل کرده بوديم که باز گروهی از ارامنه را مثل گوسفند در صحرا ول کرده بودند. ما نيز توانستيم از عرب های ساکن آبادی گوسفندی بخريم. همانجا سر بريدند و آتش روشن کرديم که کباب حاضر کنيم. همينکه شکمبه گوسفند را خالی کردند مايعی نيم سفت و سبز رنگ که بخاری از آن بلند می شد، بر زمين ريخت. بلافاصله جمعی از ارمنی ها از زن و مرد خود را به روی آن انداخته با ولع عجيبی به خوردن آن مشغول شدند.
چرایی حساسیت ترکیه؟
سوال مهمی که ممکن است ذهن بسیاری را به خود جلب نماید آن است که با وجود گذشت قریب به یک صد سال از آن واقعه چرا ترکیه نسبت به هرگونه موضع گیری در راستای تایید آن واقعه این گونه برآشفته شده و اقدام به موضع گیری می نماید.
به واقع دو دلیل عمده را می توان برای این حساسیت نام برد. اول آن که به رسمیت شناختن نسل کشی ارامنه، تاریخ قهرمانانه و افتخار آمیز این کشور (ترکیه) پس از جنگ استقلال و همزمان با سقوط دولت عثمانی را زیر سوال می برد. ترک ها حاضر نیستند که مسئولیت رویدادهایی را که در گذشته رخ داده است، بر عهده بگیرند. لازم به ذکر است که مردم ترکیه بسیار ملی گرا هستند.
دلیل دوم آن است که به رسمیت شناختن نسل کشی از نظر قانونی مسئولیت هایی را برای دولت ترکیه در پی خواهد داشت. برای مثال ترک ها ناگزیر به پرداخت غرامت خواهند شد. ترکیه از پیش بر سر مسئله کشتار ارامنه تحت فشار قرار داشت و اظهارات پاپ بر این فشارها خواهد افزود. ماه آوریل سالگرد مراسم کشتار ارامنه است، سال جاری نیز یک صدمین سالگرد کشتار پیروان این اقلیت دینی است.