رمز و راز پرونده اطلاعاتی بریتانیا در مورد استالین
ترجمه: ایساک یونانسیان
زمانی که آژانس خبری بلومبرگ، گزارش داد که آرشیو ملی بریتانیا پرونده سرّی« جوزف استالین» را منتشر کرده است، مورخان هیجان زده شدند و بیکباره سؤالات بسیاری مطرح شد. چرا سازمان اطلاعاتی بریتانیا، تصمیم گرفت اطلاعات مربوط به استالین را از صندوق اسرار خارج نماید؟ آیا این مبتنی بر یک انگیزه صادقانه برای کمک به محققان است؟ یا ما در مورد چیز دیگری صحبت می کنیم، زیرا انتشار اطلاعات مخفی در یک برهه زمانی خاص یک فوریت سیاسی و دارای معانی بسیاری می باشد.
سازمان های اطلاعاتی غرب، به دقت اطلاعات مربوط به حزب کمونیست و فعالیتهای سیاسی استالین را جمعآوری و سعی میکردند روابط نخبگان حاکم را شناسایی کرده و تصمیمات و انگیزههای نیروهای سیاسی و اقتصادی حزب کمونیست را درک کنند.از این رو در مورد جوزف استالین نیز پرونده ای چندجلدی تهیه شد. پس از مرگ استالین در سال ۱۹۵۳، این پرونده توسط « آلواری گاسکوئین»، سفیر بریتانیا در اتحاد جماهیر شوروی، به وزارت امور خارجه بریتانیا منتقل شد.در سالهای پس از جنگ، استالین به دلیل سیاست های اتخاذی حود در قبال جنگ سرد، دشمنان بیشتری نسبت به دوست پیدا کرد، اما او برای نزدیک به سی سال نقش برجستهای در صحنه جهانی ایفا کرد که ناشی از پشتکار و استحکام فوق العاده شخصیت، واقع گرایی دقیق، بینش و عقل سلیم وی بود. همین ویژگی ها سبب شد که وی بتواند روسیه را از یک کشور کم سواد عقب مانده به یک کشور نظامی-صنعتی با اهمیت تبدیل کند.در سال ۱۹۲۰، پرونده ای در مورد استالین در لندن گشوده شد. ابتدا از او فقط به عنوان یک «واعظ انقلابی» یاد می شد و در اوایل دهه ۱۹۲۰، وی در «رده دوم» حزب قرار داشت. اگرچه او از سال ۱۹۱۲،عضو کمیته مرکزی و از سال ۱۹۱۹،عضو دفتر سیاسی بود، اما فقط در سمت کمیسر خلق ملت ها فعالیت می کرد. وی در اوایل دهه ۱۹۲۰، به عضویت شورای کمیسرهای خلق اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی درآمد.
اما استالین در ماوراء قفقاز هیچ طرفداری نداشت. «ایسیدور رامیشویلی»،رهبر منشویک های گرجستان، از «ژولیوس مارتوف» رهبر منشویکها در حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه، خواست که استالین را که در آن زمان از او بعنوان معمار اصلی سیاست های مسکو در قفقاز نام می بردند متوقف کند.مابین سال های ۱۹۱۸-۱۹۲۰، در تفلیس، آنها حتی در مورد تثلیث حاکم بلشویک،( لنین – تروتسکی – استالین) صحبت می کردند و «رامیشویلی» در این رابطه، به «ژولیوس مارتوف»، قول داد که علیه استالین مدارک لازم را فراهم کند که به گذشته انقلابی او در ماورای قفقاز و به شکایت مارتوف از استالین در بهار ۱۹۱۸ بازمی گشت.دادگاه انقلاب مسکو، از مارتوف درخواست ارائه مدرک نمود. مارتوف نیز به دوستان گرجی خود مأموریت داد تا این مدارک را جمع آوری نمایند. با این حال، «چخیدزه»، «گگچکور» و «اِردن» رهبران منشویک های گرجستان پاسخی ندادند. و استالین کمی بعد در ژوئن ۱۹۱۸، به عنوان کمیسر جبهه جنوبی منصوب شد که سرپرستی ماوراء قفقاز را نیز شامل می شد.
در ۷ نوامبر ۱۹۱۸، نیروهای انگلیسی به فرماندهی ژنرال تامسون از طریق ایران و دریای خزر وارد باکو شدند. در نوامبر-دسامبر ۱۹۱۸، انگلیسی ها نقاط مهم ماوراء قفقاز را اشغال کردند: باکو، تفلیس، باتومی. در پایان دسامبر، حدود ۲۵۰۰۰ سرباز انگلیسی در گرجستان و ۶۰۰۰۰ در کل ماوراء قفقاز حضور داشتند.در ۶ دسامبر ۱۹۱۸، کاپیتان «وبستر»، و نماینده اطلاعات بریتانیا در منطقه نیز وارد باتومی شدند. «دیومید توپوریدزه»، نماینده دولت گرجستان در باتومی، بعداً گزارش داد که «وبستر به تدریج برای من توضیح داد که بریتانیا، در قفقاز منافع زیادی دارد، و اجازه نخواهد داد هیچ کشور دیگری در قفقاز نفوذ داشته باشد. در محاسبات بریتانیا،روسیه هیچ نقشی در ماوراء قفقاز به ویژه در گرجستان نمی داشت. این مورد باعث شد تا گرجستان از هر دو طرف مورد تهدید واقع گردد.
«نوئه ژوردانیا »، نخست وزیر گرجستان، توجه لندن را به شخصیت استالین جلب کرد. به عبارت دقیقتر، او تحت نظارت اطلاعات بریتانیا قرار گرفت. نکته حائز اهمیت در آن زمان این بود که «لنین» در مورد گرجستان مردد بود و با شوروی شدن آن مخالف بود. امروزه از لحاظ تاریخی تأیید شده است که در آوریل ۱۹۲۰، مسکو مذاکرات بسته ای با دولت گرجستان (نوئه ژوردانیا و اِردن)، انجام داد که بر اساس آن اتحاد جماهیر شوروی، استقلال گرجستان، را در ازای قانونی شدن سازمان های بلشویکی در این کشور با الزام عدم دخالت دولت های خارجی به رسمیت شناخت.
«اِردن» نوشت: «کمونیست های بلشویک، به ویژه قفقازی ها (معروف به استالین)، از تصمیمی که در مسکو گرفته شد، گیج و نگران بودند. آنها تا زمانی که این تصمیم به طور رسمی توسط دولت گرجستان اعلام نشد، از مذاکرات اطلاعی نداشتند. من نقش میانجی بین تفلیس و مسکو را بر عهده گرفتم تا انتقادات شدید ضد بلشویکی در اروپا را فرو بنشانم.»
«کارل کائوتسکی» نظریهپرداز و فیلسوف مارکسیست آلمانی، و از رهبران حزب سوسیال دموکرات آلمان، که در سال ۱۹۲۰، از گرجستان دیدن کرد نیز به این اقدام پیوست. او خود را در جنبش سوسیالیست اروپا به عنوان یکی از تئوریسین های «سوسیال دموکراسی» معرفی کرد، کودتای اکتبر ۱۹۱۷،را ستود، اما روش های حکومت بلشویکی را محکوم کرد، که به گفته او به استقرار دیکتاتوری تک حزبی منجر می شد.او پیشنهاد فرستادن «بلشویک-گرجستانی» را از مسکو به تفلیس برای تقویت دستگاه دولتی گرجستان داد که قطعاً استالین به عنوان رئیس به اصطلاح «جناح قفقازی» رهبری حزب در میان آنها قرار می گرفت. اِردن قصد نداشت این اجازه را بدهد و به مسکو سیگنال فرستاد که استالین با گاردهای تزاری همکاری کرده است و نمی توان او را ساکت کرد.بدنبال تصرف باکو توسط بریتانیا در ۱۹۱۸، تروتسکی نیز اعلام کرد که استالین از کمون باکو حمایت مناسب و لازم را انجام نمی دهد. و به استالین دستور داد تا فوراً لشکر «ژنرال پتروف» را به باکو ارسال نماید. اما استالین، طبق ادعای تروتسکی، لشکر را به مسیری کاملاً متفاوت فرستاد.
در واقع تروتسکی مواضع رهبری استالین در قفقاز را زیر سوال می برد. و جای تردید نیست که چنین اطلاعاتی می توانست در اختیار فرماندهی بریتانیا قرار گرفته باشد. در آن زمان، وزارت دفاع بریتانیا در حال بررسی امکانات جایگزین دفاع در برابر تهاجم احتمالی بلشویک ها به گرجستان بود. اِردن در ۱۴ ژانویه ۱۹۲۰، در جلسه رسمی مجلس مؤسسان گرجستان گفت:
«می دانید که روسیه شوروی به ما پیشنهاد اتحاد نظامی داده است و ما قاطعانه آن را رد کردیم. زیرا در آن صورت ما نیز مانند آن ها می بایست ارتباطمان با اروپا را قطع می کردیم و چشمانمان را به سمت شرق می دوختیم. جایی که آنها به دنبال متحدان جدید هستند. غرب یا شرق؟ ما همیشه غرب را انتخاب می کنیم و اگر بلشویک ها شرق را تصاحب می کنند به این دلیل است که غرب از اتحاد و به رسمیت شناختن آنها امتناع کرده است. جاده های گرجستان و روسیه در اینجا از هم جدا شده اند. جاده ما به اروپا منتهی می شود و جاده روسیه به آسیا. بنابراین باید در اینجا قاطعانه بگویم که امپریالیست های غرب را بر متعصبان شرق ترجیح خواهم داد. پس از شکست محاسبات بلشویسم برای انقلاب سوسیالیستی در غرب، چشم بلشویک های روسیه به جهان اسلام و شرق معطوف شد، جایی که اگرچه خاکی برای انقلاب اجتماعی وجود ندارد، اما مواد قابل اشتعال زیادی وجود دارد که بلشویک ها قصد دارند از آن برای مبارزه با گروه آنتانت استفاده کنند. زمانی که بلشویک ها روی به غرب آوردند به واقعیت مهمی پی بردند که غرب برای آن ها یعنی ارتباط با محافل برجسته ترکیه و جهان اسلام می باشد که عمدتا علیه بریتانیا فعالیت می کنند. گرجستان یک مانع طبیعی است که دو نیروی متخاصم ماوراء قفقاز را از هم جدا می کند.»
با این حال، امید دولت گرجستان به کمک انگلستان توجیه نشد. در ۲۴ فوریه ۱۹۲۰، شورای عالی آنتانت قطعنامه ای را تصویب کرد، که در آن گفته شد:
«شورا به کشورهای پیرامونی توصیه نمی کند که علیه اتحاد جماهیر شوروی وارد جنگ شوند.»
در آغاز ماه مه ۱۹۲۰، زمانی که مذاکرات در مسکو با نماینده دولت اِردن برای امضای معاهده صلحی که منجر به قانونی شدن حزب کمونیست گرجستان می شد، صورت می گرفت «سرگو ارجونیکیدزه»، بلشویک گرجی تبار و عضو پولیتبورو حزب کمونیست اتحاد شوروی با پیشنهاد حمله به گرجستان به کمیته مرکزی حزب مراجعه کرد.
استالین گفت: «کمی صبر کنید. به هر حال تا چند ماه دیگر، گرجستان کمونیستی خواهد شد و راه دیگری برای آن ها وجود ندارد.»
دوره حضور بریتانیا در ماوراء قفقاز، مصادف با روند تشکیل دولت های جدید بود که به دنبال به رسمیت شناختن قدرت های اروپایی بودند. اما همه چیز با تشکیل اتحاد جماهیر شوروی به پایان رسید. اما بازگشایی برخی اسناد مرتبط با استالین در پرونده های اطلاعاتی بریتانیا که به سال ۱۹۲۰ بازمی گردد، تصادفی به نظر نمی رسد. شاید این اشاره ای به ساختار آینده ماوراء قفقاز باشد، زیرا مانند آن زمان، امروز نیز موضوع قفقاز با درک پیچیده ای از وضعیت توسط بریتانیا، دوباره در دستور کار بین المللی قرار گرفته است.
منبع:
https://iarex.ru/articles/115200.html?utm_referrer=rex&utm_source=sidebar-experts