قبل از رومئو و ژولیت، خسرو و شیرین وجود داشت.
همه ما تراژدی عشقی شکسپیر،رومئو و ژولیت را شنیدیم و بسیاری از مردم در دنیای غرب هم با “داستان زیبای عشق” که در ادبیات فارسی نوشته شده است آشنا هستند.خسرو و شیرین (همچنین به عنوان شیرین و فرهاد شناخته می شود).
داستان خسرو و شیرین یکی از محبوب ترین داستان های باستانی در خاورمیانه و جهان اسلام است و این داستان غنی از هنرهای عامیانه مانند شعر، آهنگ و نقاشی است.این داستان بر اساس زندگی واقعی شاهزاده ایرانی خسرو و شاهزاده ارمنی به نام شیرین، که در قرن ششم میلادی زندگی می کردند می باشد. شیرین یک شاهزاده ارمنی بود که همسر پادشاه ایرانی ساسانی خسرو پرویز شد.
پس از مرگ هرمز چهارم یعنی پدر خسرو،بهرام چوبین بعد از یک شورش قدرت امپراطوری ایران را به دست گرفت.
خسرو به جای پدرش، هرمز چهارم بر تخت پادشاهی نشست. در آغاز پادشاهی، با شورش بهرام چوبین رویارو شد و پس از شکست از سپاه وی به روم گریخت. اندکی بعد با حمایت سزار روم موریکیوس که یک ارمنی زاده بود و با سپاهی که وی در اختیارش گذاشت به ایران بازگشت، بهرام را شکست داد و تاج و تختش را پس گرفت و در سال ۵۹۰ میلادی، تاج شاهی بر سر نهاد و شیرین ملکه شد.
او از نفوذ جدید خود برای حمایت از اقلیت مسیحی در ایران استفاده کرد، اما وضعیت سیاسی خواستار این شد که او به طرز محسوسی این کار را انجام دهد. گفته می شود که پس از فتح اورشلیم در سال ۶۱۴ میلادی، ایرانی ها صلیب عیسای مسیح را به پایتخت تیسفون آوردند، جایی که شیرین صلیب را به قصر خود برد.
شایان ذکر است که اولین منبع ذکر شده از شیرین،( کتاب تاریخ کلیسا ) به نام “اوگاریوس اسکولاستیکوس” است که در آن به عنوان “سیرا” نامگذاری شده است. این نامه که توسط خسرو دوم به سرگیوس مقدس در الرصافه،سوریه فرستاده شد، ذکر می کند.
نامه به تاریخ ۵۹۲ یا ۵۹۳ میلادی می باشد این گونه نوشته شده است:
“در زمانیکه من (خسرو دوم) در Beramais (منطقه ای در سرزمین آرامی ها در جنوب میان رودان) هستم، از تو می خواهم، که شما به کمک من آیی، “سیرا” معتقد است که تو مقدس هستی،سیرا مسیحی است و من یک زرتشتی هستم؛ قانون ما، ما را به داشتن یک زن مسیحی منع می کند؛ با این وجود، به دلیل احساسات مطلوب من نسبت به تو، من با نادیده گرفتن این قانون به تو احترام می گذارم، از جمله به همسر خود همیشه و به ارزش های او به صورت خاصی احترام می گذارم. “
بنابراین نخستین اشاره از شیرین به او به عنوان سیرا یاد می کنند، که به وضوح از کلمه ارمنی سیرون (به معنی زیبایی) برگرفته است، همانطور که اسامی رایج دختران ارمنی نام های سیران یا سیرانوش نامیده می شود (به معنی دوست داشتنی در زبان ارمنی).
خسرو و عشقش شیرین و فرهاد، شخصیت هایی که بصورت افسانه در آمدند و عاشقانه به هم دیگه عشق می ورزیدند که توسط نظامی گنجوی، شاعر برجسته ایرانی قرن دوازدهم در وصف آنها بسیار نوشته است. این داستان الهام بخش شاعران و هنرمندان در بسیاری از کشورهای مختلف (مسلمان) شد.
افسانه خسرو و شیرین (یا شیرین و فرهاد) پس از نظامی توسط دیگر شاعران بارها بازگویی شدهاست و مورخان زیادی در باب او داستان سراییها کردهاند.شاعران و ادیبانی همچون: ناصرخسرو، مسعود سعد سلمان، انوری، سنایی، قطران تبریزی و محمد فرخی یزدی.
نفوذ افسانه محدود به ادبیات نیست، بلکه تمام فرهنگ ایرانی را شامل می شود، از جمله فولکلور و هنرهای زیبا. سفال های باقی مانده از قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم نشان از محبوبیت گسترده این افسانه است.
سه نقاشی از یک نسخه خطی فارسی از داستان نظامی “خسرو و شیرین” به دست آمده است.
- اولین باری که خسرو دلباخته شیرین می شود لحظه آب تنی شیرین در چشمه ای در طاق بستان بود. خسرو از دهان نقاش دربار که شاپور نام داشت، تعریف شیرین و شبدیز را میشنود و هنوز شیرین را ندیده، دلباختهٔ او میشود. و خسرو، شاپور را به ارمنستان میفرستد تا پیام دلدادگی خسرو را به شیرین برساند. شاپور در ارمنستان، چهرهٔ خسرو را میکشد و بر سر راه شیرین قرار میدهد، شیرین با دیدن نگارهٔ خسرو، دلباختهٔ او میشود. شاپور خودش را در نقش مغان درآورده و نزد شیرین میرود و داستان دلدادگی خسرو را را بیان میکند. شاپور انگشتر خسرو را به شیرین داده و به او میگوید که فردا به عزم شکار، بر شبدیز نشین، اما به تیسپون برو. روز بعد شیرین با کنیزان عزم شکار کرده، اما بیخبر از آنها سوار شبدیز شده و به تیسپون میتازد. شیرین به چشمهای میرسد، رختهایش را از تن برآورده و مشغول شنا و آبتنی میشود. در آن سو خسروپرویز در تیسپون به نام خود سکه میزند که موجب خشم پدر میشود و به ناچار مجبور به ترک تیسپون میشود و به همان چشمهای میرسد که شیرین در آن مشغول آبتنی بود. خسرو که هنوز شیرین را ندیده و نمیشناخت، با دیدن شیرین شور و غلغلهای در دلش بپا میشود و مخفیانه از پشت درخت نظارهگر او میشود. شیرین نیز از آب بیرون آمده و خسرو را میبیند، دلش به او نوید عشق میداد، ولی عقل میگفت که شاید او خسرو نباشد. بیدرنگ بر اسب سوار شده و سوی تیسپون میرود.
در حالیکه چشمه در حال نزدیک شدن به رنگ تیره و کدر شدن است که در اصل نقاشی با رنگ نقر ه ای می درخشد و با رنگ طلایی آسمان مافوق تکمیل شده است.
- تصویر دوم شاهزاده شیرین در حال ستایش فرهاد است و نقاش فرهاد را یک مهندس با استعداد ترسیم کرده است.شیرین گلهای از گوسفندان، فرسنگها دورتر از قصر خویش بر فراز کوه بیستون داشت که هر روز خدمتکاران از آنجا برای شیرین، شیر میآوردند. شیرین در پی چاره برای کم کردن زحمت خدمتکاران بود، چرا که آوردن گله به نزدیکی امکان نداشت، چون گیاهی وحشی در آنجا میرویید که با خوردن آن توسط گوسفندان، شیر گوسفندان سمی میشد. شاپور، همکلاسی قدیم خویش، فرهاد را به شیرین معرفی میکند که یک مهندس بود. فرهاد با دیدن شیرین دلباختهٔ او میشود و جویی از سنگ بین کوه و قصر بنا میکند تا شیر را از طریق آن به قصر منتقل کنند.
- سومین تصویر ازدواج خسرو و شیرین نشان می دهد. پس از یکسری رخدادهای عاشقانه، خسرو که میبیند شیرین بدون ازدواجی شکوهمندانه با کابین لازم، اجازه وصال نمیدهد، قول میدهد که هر چه زودتر مقدمات ازدواجی باشکوه را فراهم کند و کمی بعد ازدواجی باشکوه ترتیب داده میشود.