نژادکشی ارمنیان و سیاست های پان ترکیستی از دیدگاه حسین کاظم زاده ( ایرانشهر )
نویسنده: دکتر کارن خانلری
حسین کاظم زاده، فرزند حاج میرزا کاظم طبیب تبریزی، در۲۰ دی ۱۲۶۲ش در تبریز چشم به جهان گشود. وی از نویسندگان بنام ایرانی است که از ۱۳۱۵ش، در ایالت سنگالن [۱] سوئیس، شروع به تألیف و نگارش کتابهای گوناگون کرد.
کاظم زاده به زبانهای فرانسه، آلمانی، ترکی و انگلیسی آشنایی داشت و در دانشکدههای حقوق استانبول و بلژیک و دانشگاه سوربن تحصیل کرده بود و مدتی نیز در دانشگاه کمبریج، در سمت معاون ادوارد براون، خاورشناس معروف، به تدریس زبان فارسی اشتغال داشت. وی در استانبول انجمنی مخفی را برای پیشبرد جنبش مشروطه پایه گذاری کرد.
شهرت او به ایرانشهر، به دلیل انتشار مجلهای به همین نام بود که در برلین، با همکاری ابراهیم پورداوود و چند تن دیگر، منتشر میکرد. نخستین شمارۀ این مجله در ۲۶ ژوئن ۱۹۲۲م انتشار یافت. حسین کاظم زادۀ ایرانشهر در روز یکشنبه، ۲۷ اسفند ۱۳۴۰ش، در سوئیس، دارفانی را وداع گفت.
نشریۀ علمی، ادبی، اجتماعی و مصور ایرانشهر در سالهای ۱۳۰۱ ـ ۱۳۰۶ش (۱۹۲۲ ـ ۱۹۲۷م) منتشر میشد و به گفتۀ جواد اقبال «یکی از مجلات مفید و پرخوانندۀ قرن اخیر ایران» بود.
کاظم زاده در یکی از مقالات خود، که در واقع دیباچۀ رسالۀ وی به نام «معارف در عثمانی» است و آن را در بخش اجتماعی نشریۀ ایرانشهر، در ۱۳۰۲ش (۱۹۲۴م) به چاپ رسانده، با طبع ادبی خاص خود، به تحلیل عثمانی ۱۹۱۷م و جمهوری نوپای ترکیه و مقایسۀ آن با عثمانی۱۹۱۰م پرداخته.
وی، که برای رسیدن به جمع بندی و استنتاج های نهایی به مشاهدات عینی خود بسنده نکرده و به بررسی دقیق اندیشه های سیاسی ایدئولوگهای پانترکیست معاصر پرداخته و مطبوعات دورۀ حکومت حزب اتحاد و ترقی (۱۹۰۸ـ ۱۹۱۸م) و دورۀ تشکیل جمهوری ترکیه (۱۹۲۳م به بعد) را مورد ارزیابی قرار داده، میگوید:
«ژونترکها [ترکهای جوان، حزب اتحاد و ترقی] میخواهند آخرین پایۀ افکار غرب را در خصوص سیاستی که بر انگیختۀ قرنهای گذشتۀ تاریخ است در مملکت خود بلند کنند و این عبارت از ملیت است. ژونترکها به خوبی فهمیدهاند که دورۀ سیاست مذهبی و موازنۀ دولی و حدود جغرافیایی گذشته است و از این پس هستی و استقلال اقوام برروی اساس ملیت و اقتصاد گذاشته خواهد شد… . اینک آنچه را که لازمۀ این سیاست است به دست میآورند، زمینه را برای پرورش دادن این سیاست حاضر میکنند و شرایط آن را فراهم میسازند… . در هر یک از رشتههای اداری و اقتصادی و سیاسی و جز آن روح این سیاست را میدمند! و زنده نگاه میدارند».[۲]
وی سپس به مکانیزمها و روش اجرای همه جانبۀ سیاست ملیتگرای حکومت حزب اتحاد و ترقی در عثمانی اشاره میکند و میگوید:
«… پیش از همه یک تصفیۀ سیاسی و اقتصادی از مدتی است شروع شده و به خصوص در این موقع جنگ، که بهترین وسیله به دست حکومتها در اجرای مقاصد خود داده شده، این کار تصفیه به تندی به عمل میآید. دست عناصر مختلف مملکت و تبعۀ خارجه را، که نفوذ و تسلط زیاد در امور تجارتی و اقتصادی مملکت داشته باشند، کوتاه میکنند. عناصر غیرترک مملکت را، با اینکه اتباع دولت عثمانی هستند، مضر سیاست و استقلال خود شناخته از پا در میآورند و از میان برمیدارند تا میدان را برای ترکنژادان خالی کنند و تجارت را از دست اتباع خارجه، به خصوص آنهایی که مانند ایرانیان و یونانیان محروم از حمایت دولت خود هستند، با وسایل گوناگون بربایند».[۳]
أکید کاظم زاده بر روش در پیش گرفته شده از سوی حکومت عثمانی، یعنی «از پا درآوردن» و «از میان برداشتن» در قبال «عناصر غیرترک مملکت»، در واقع همان سیاست پاکسازی نژادی است که از دورۀ جنگ جهانی اول در عثمانی اجرا شد و ارمنیان از نخستین قربانیان این سیاست بودند. بدیهی است در آن زمان هنوز واژۀ حقوقی نژادکشی یا قومکشی[۴] به منزلۀ جنایت علیه بشر تدوین نشده بود، با وجود این کاظمزاده، که ابعاد بزرگ چنین جنایتی را به خوبی درک کرده بود، دربارۀ آن هشدار میدهد که:
«خلاصه گفتم اگر این کار تصفیه بدین قرار پیش برود، پس از اختتام جنگ در خاک عثمانی جز نژاد ترک عنصر دیگری نخواهد ماند و تمام کارهای ثروتی و تجاری و اقتصادی به دست آنها خواهد افتاد و از کشمکش و مقاصد خفی و فعالیت عناصر استقلال خواه و افراقجوی دیگر مانند ارمنیها و یونانیان و اعراب و غیره آسوده خواهند شد».[۵]
به علاوه، وی نشان میدهد که دامنۀ این پاکسازیها افزون بر « اتباع دولت عثمانی» به «اتباع خارجه» از جمله ایرانیان و یونانیان نیز تعمیم یافته است. او به طور مشخص در مورد ایرانیان میگوید:
«در زمان جنگ بین المللی، وقتی که در اسلامبول، به نام اتحاد اسلام و با زور و جبر و وحشیگری تمام، بر خلاف قوانین بینالملل، کسبه و تجار و محصلان ایرانی را سرباز گرفته به میدان جنگ می فرستادند و با یک وحشیت تجار ریش سفید ایرانی را از حجره و خانه های خود به در کشیده مانند دزدها و بی سرو پاها پابرهنه و در زیر شلاق به سربازخانه ها و اردوگاهها میراندند جریدۀ قرهگوز در اسلامبول این خبر را به خوانندگان خود مژده میداد و مینوشت: ,خرهای عجم را در اسلامبول جمعآوری کردند،».[۶]
در تلاش برای ریشه یابی سیاست پاکسازی قومی کاظم زاده پرده از هدف غایی دولت اتحاد و ترقی برمیدارد و میگوید:
«حکومت اتحاد و ترقی از یک طرف در خارج مشغول جنگ با روس و انگلیس و یونان و غیره و در داخله نیز به تسلیح نژاد ترک با معارف ملی و به حل مسئلۀ عناصر غیرترک و قلع و قمع دشمنان داخلی سرگرم بود و از طرف دیگر، قسمتی از مساعی و قوای معنوی خود را هم به تبلیغات اتحاد اسلام در خارج مصروف میداشت در صورتی که خود عقیده به اسلام نداشت و اساس فکر و نقشۀ او جز تشکیل یک سلطنت امپراتوری ترک چیز دیگری نبود ولی آن را علناً اظهار نمیتوانست کند و رسمیت نمیخواست بدهد زیرا موقع را هنوز مناسب نمیدید».[۷]
کاظم زاده سپس به مقایسۀ سیاستگذاران اتحاد و ترقی عثمانی و پایهگذاران جمهوری ترکیه میپردازد و میگوید:
«آمال و افکار ملیون امروزی ترک بر روی شالودۀ آمال و افکار همان اتحاد و ترقی ریخته شده و تمام مقاصد و نیات اوست که به موقع اجرا گذاشته میشود».[۸]
وی آنگاه مشخصاً به وجه تمایز این دو جریان سیاسی اشاره میکند و میگوید:
«اگر اتحاد و ترقی در تعقیب سیاست اساسی و مقصد اصلی خود به قدر ملیون امروزی شجاعت و شهامت نشان نمیداد، علت آن مساعد نبودن زمین و زمان بود وگرنه هیچ فرق دیگری میان آمال سیاسی ملیون آنقره [آنکارا ـ ک.خ.] و آمال آن فرقه نیست فقط ملیون امروزی ترک مجبور نیستند مانند اتحاد و ترقی یک سیاست ریاکار دورو و دوپهلو پیش گیرند».[۹]
«سیاست ریاکار دورو و دوپهلو»ی حکومت حزب اتحاد و ترقی عثمانی به عقیدۀ کاظم زاده همانا سیاست «اتحاد اسلام» بود که:
«… جز آلت اجرای مقاصد سیاسی چیز دیگری نبود و در حقیقت امر مقصد غایی و آخرین نقطۀ آمال سیاسی او تأسیس امپراتوری ترک بود و بس».[۱۰]
حسین کاظم زاده، که راهبرد ملیون جدید و سیاست گذاران جمهوری ترکیه را بسیار افسارگسیخته تر و تهاجمی تر یافته بود، به تبیین نقادانه آن پرداخت و مؤلفه های نوین پانترکیستی آن را در قبال ایران ترسیم کرد:
«بدبختانه، وقتی که احوال روحی و مقاصد سیاسی دولت همجوار خود را تدقیق میکنیم میبینیم که سیاست و نیات ترکهای امروزی، نسبت به ایران و ایرانیان، فرقی با سیاست اتحاد و ترقی ندارد زیرا چنانکه در دورۀ اتحاد و ترقی مراکز سیاسی و مطبوعات آنها نسبت به ایران نیات بدی داشتند امروز هم علائم و آثار آن خیالات از قبیل تحقیر کردن ایرانیان و مجبور کردن آنان به ترک خاک عثمانی، تحریک کردن در میان آذربایجانیان و تبلیغات در میان ترکزبانان ایران و تشویق کردن آنان به بلند کردن علم استقلال و تحریف کردن وثایق و آثار تاریخی و ترک شمردن اغلب بزرگان و ادبا و شعرای ایران به کمال شدت درکار است».[۱۱]
جالب اینکه «تحریف وثایق و آثار تاریخی»، که کاظم زاده در آن زمان بر میشمارد، امروزه نیز از جای جای جهان سایبرنتیک به چشم و گوش میرسد:
«گاهی اهالی آذربایجان و خراسان و بسیاری از قطعات ایران را ترکنژاد گفته برای جدا کردن و ربودن آنها خود را مهربانتر از مادر نشان میدهند و گاهی اکراد را از نژاد ترک میشمارند و گاهی هم افراط و خودپرستی را به جایی میرسانند که زرتشت را منسوب به قوم چنگیز و مغول میسازند!».[۱۲]
پی نوشت ها:
St. Gallen1ـ
۲ـ «معارف در عثمانی»، ایرانشهر، ش ۳ (بهمن ۱۳۰۲/ژانویۀ ۱۹۲۴م): ۱۳۲٫
۳ـهمانجا.
[۱]Genocide4ـ
۵ـ همان، ص ۱۳۲ و ۱۳۳٫
۶ـهمان، ص ۱۳۸٫
۷ـهمان، ص ۱۳۳٫
۸ـهمان، ص ۱۳۳و ۱۳۴٫
۹ـهمان، ص ۱۳۵٫
۱۰ـهمان، ص ۱۳۳ و۱۳۴٫
۱۱ـهمان، ص ۱۳۷٫
۱۲ـهمان، ص ۱۴۱