کلارنس آشر شاهد عینی نژادکشی ارمنیان
روابط عمومی موسسه ترجمه و تحقیق هور
کلارنس آشر در نهم سپتامبر ۱۸۷۰ میلادی در شهر “آرورا، ایلینوی”،آمریکا متولد شد.کلارنس پزشک و مبلغ مذهبی است که شاهد قتل عام ۵۵۰۰۰ ارمنی شهر “وان” بود.او شوهر ” الیزابت فریمن باروس” یکی از شاهدان عینی نژادکشی می باشد.در سال ۱۹۱۷ میلادی آشر خاطرات خود را در باب یک کتابی به نام : ” یک پزشک در ترکیه و ماجراجویی های او در میانۀ جنگ و صلح ” که یکی از مفصل ترین گزارش های شاهدان عینی نژادکشی ارمنیان محسوب می شود را به چاپ رسانید.
گزارش های وی در سال ۲۰۰۲ میلادی در “فیلم آرارات” به کارگردانی “آتوم اگویان” توسط کمپانی “میراماکس فیلمز” به تصویر کشیده شده است.
کلارنس آشر پس از به پایان رساندن تحصیلات خود وارد دانشكده پزشکی شهر “کانزاسسیتی” شد و پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه به همراه هیئتی از مبلغان مذهبی برای ماموریت های خارجی وارد شهر “خاربرد” عثمانی شد.به محض ورود مأموران گمرک کتاب فرهنگ لغت کلارنس را به خاطر داشتن کلمات آزادی و انقلاب توقیف کردند و همچنین خواستار حذف نقشه ها از کتاب انجیل شدند چون حاوی کلمه “ارمنستان” بود.
آشر بعد از یک سال اقامت در شهر خاربرد،به شهر وان رفت زیرا روستاهای شهر به علت کشتار حمیدیه ( کشتارهای ۱۸۹۴–۱۸۹۶ ) به شدت آسیب دیده بودند و به پزشک نیاز داشتند. آشر بلافاصله کار خود را در یتیم خانه ای که صدها یتیم ارمنی در آن نگهداری می شدند را آغاز کرد.وی به فرماندار شهر وان بی اعتماد بود او در خاطرات خود نوشته است که فرماندار از هر ابزاری که در توان خود بود برای تحریک ارمنی ها به شورش استفاده می كرد تا بهانه ای برای قتل عام آنها داشته باشد.
کلارنس آشر درباره حوادث شهر وان این گونه در خاطرات خود می نویسد:
” در فوریه سال ۱۹۱۵ میلادی جودت بیگ، برادر زن انور پاشا، وزیر جنگ ترکیه، حاکم شهر وان می شود. جودت بیگ پس از انتصاب، برای ورود به وان، تا ماه مارس در خارپوت منتظر ماند تا ارتشی مرکـب از هزاران سرباز ترک و کـرد و سنی های شمـال قفـقاز را با خود همـراه کند. پیش از ورود جـودت به وان، در گیـری های پراکنده ای بین فداییان ارمنـی و سربازان ترک فراری از ارتش، پیش آمده و جودت نیز تقصیرهمۀ آشـوب ها را متوجه ارمنیان وان دانستـه بود. درآن دوران سکوت، کمتر کسی از ساکنان وان این احتمال را می داد که مأموریت ادامۀ برنامۀ نژادکشی به جودت محول شده باشد. با این حال، همـه احساس می کردند در صورتی که جـودت به زور متـوسل شود راهی به جز مقابله به مثل و دفاع مسلحانه برای مردم وان باقی نخواهد ماند. “
جودت،که اصرار داشت ارمنیان را مسبب اقدامات آتی خود معرفی کند،در نخستین گام، پس از استقرار در وان در ۱۶ آوریل،دستور بازداشت یکی از بزرگان ارمنی “شاتاخ” را صادر کرد. اهالی ارمنی شهر، که نگران اعدام رهبر خود بودند، زندان را محاصره کردند و خواستار آزادی وی شدند. جودت گروه کوچکی از نمایندگان ارمنی را برای مذاکره صلح به شاتاخ، محل ستاد خود دعوت کرد، در حالیکه پیشاپیش، دستور قتل آنان را صادر کرده بود.
آشر، که با جودت بیگ آشنایی قدیمی داشت، به دیدار او رفت تا شاید سبب کاهش تنش به وجود آمده شود. او از دیدار خود با والی، چنین یاد می کند:
“وقتی دراتاق کار او بودم فرمانده هنگ مخصوص والی که به هنگ قصاب معروف بود وارد شد و از جودت پرسید که آیا او را احضار کرده است؟جودت گفت: ,بله، به شاتاخ برو و همه را درو کن،. بعد، رو به من کرد و گفت که ,هیچ ارمنی ای را که قدش از این بلندتر باشد زنده نخواهم گذاشت،. وقتی این را می گفت با دستش زانوی خود را نشانه گرفته بود”.
هنگ قصاب، طبق اظهارات آشر بی نظم تر از تصور جودت بود. سربازان این هنگ به جای رفتن به شاتاخ به شش روستا در دره ای نزدیک حمله کردند و هر که را توانستند از دم تیغ گذراندند. آشر از یکی از بازماندگان کشتار شاتاخ، که برای معالجه به او پناه آورده بود شنیده بود که آن روز، مردانی با دشنه و ساطور به گروه زنان و کودکان فراری هجوم برده و از چپ و راست، بدن این و آن را دریده بوده اند.
جودت برای پوشاندن جنایت و تظاهر به حسن نیت از جوانان ارمنی وان دعوت کرد که در برابر آزادی چند تن از مقامات ارمنی زندانی، خود را برای خدمت به میهن به ارتش معرفی کنند. اما ارمنیان با دسیسه های فرماندۀ ترک آشنا شده و دیگر فریب نمی خوردند. در این مقطع آشر و سر کنسول ایتالیا مرتب نزد جودت می رفتند تا او را از واکنش ارمنیان و خونریزی های بیشتر برحذر دارند. تلاش آشر و دوستان او فایده ای نداشت زیرا فرمان قتل عام ارمنیان از مرکز به دست والی وان رسیده بود. طبق این فرمان همۀ مردان ارمنی وان باید کشته و دختران جوان و کودکان بین خانواده های ترک و کرد تقسیم می شدند. فرمان شخصی جودت هم این بود: “اگر مسلمانی به خود اجازه داد که حتی یک نفراز ارمنیان را در خانۀ خود پناه دهد، اول خانۀ او را بسوزانید، بعد آن ارمنی را در برابر دیدگان حامی خود بکشید و آخر سر، خود فرد مسلمان را به دار بیاویزید.”
آشر می نویسد که در روز دوشنبه،۲ آوریل، سربازان جودت “آرجش”، دومین شهر بزرگ وان، را اشغال کردند. به دستور فرماندۀ گروه، سربازان ترک، بزرگان شهر و دو هزار و پانصد تن ازمردان شهر را به لب رودخانه راندند و همه را در گروه های پنجاه نفری سر بریدند. زنان، کودکان و دارایی هایشان را نیز همچون غنیمت جنگی بین سربازان و سکنۀ ترک محل تقسیم کردند.
آشر در یادداشت هایش همچنین اشاره به جنگ وان می کند و می نویسد که در دورۀ تصدی جودت بیگ قریب پنجاه و پنج هزار تن از مردم قحطی زدۀ وان که نمی توانستند دست به اسلحه برند و از خود دفاع کنند سلاخی شدند.
الیزابت فریمن باروس، همسر کلارنس آشر، نیز خاطرات خود را از روزهای جنگ وان به تفصیل نوشته بود. پدر الیزابت این مجموعۀ یادداشت ها را در کتابی با نام برگی از زندگی یک شهید به هنگام جنگ در سرزمین آرارات در ۱۹۱۷م در امریکا منتشر کرد. الیزابت در یاداشت هایش این گونه از وان یاد کرده است:
“خانۀ تابستانی ما کنار دریاچۀ وان در ده مایلی شهر است. افق امشب هم مانند شب های دیگر، رنگ روز گرفته. می دانیم که ترک ها خانه های پیرامون شهر را به آتش کشیده اند. جنگ بین نیروهای ترک و مدافعان شهر که جودت آنان را یاغی می نامد به شدت ادامه دارد. خبر می رسد که روستاهای اطراف را یکی پس از دیگری به آتش می کشند. مردان را تیرباران می کنند و زن ها و بچه ها را با خود می برند. دو هفته از آغاز جنگ گذشته و به نظر می رسد که پیروزی با ارمنیان وان است. آنان به امید رسیدن نیروهای کمکی و ارتش روسیه هستند. ما در خانه به بیش از صد خانوار آواره جا داده ایم. صدای گریه و شیون بچه ها از هر کنج خانه و هر جا که سقفی دارد به گوش می رسد. همه گرسنه هستند. کرد ها در اطراف شهر همه را می کشند یا به دست گرسنگی و بیماری می سپارند تا کار باقی مانده را تمام کنند. کاملاً، آشکار است که قتل عام از روی برنامه ای از پیش طراحی شده صورت می گیرد. امروز، چهل زن و کودک زخمی را به بیمارستان ما آوردند. شنیده ایم که صومعۀ واراگاوانک را، که به دو هزارکودک پناه داده بود، به آتش کشیده اند. از آنجا که برخی از سربازان ترک با این سلاخی ها مخالف اند، جودت کردهای محلی و تاتارهای قفقاز را با وعدۀ غنیمت و موقعیت بهتر پس از جنگ به قصاب های هنگ خود افزوده است “.
در آن فضای مملو از بیماری های واگیردار الیزابت نیزبه تیفوس مبتلا شد و در ۱۴ ژوئیۀ ۱۹۱۵م، در چهل و دو سالگی در گذشت. شش مبلغ امریکایی دیگر نیز جان خود را در وان ازدست دادند. کلارنس آشر پیکر همسرش را در گورستان ارمنیان وان به خاک سپرد. او نیز در پایان جنگ بیست و هفت روزۀ وان،پس از شانزده سال فعالیت بشردوستانه در ترکیه، در حالی که سخت بیمار و در حالت کما بود وان را ترک گفت. چهارده مهاجر ارمنی پیکر نیمه جان آشر را روی تنها گاری خود قرار داده، همراه خود از وان خارج کردند.
کلارنس آشر درسال ۲۰ سپتامبر ۱۹۵۵ میلادی در شهر لس آنجلس، کالیفرنیا در گذشت.
منابع:
https://archive.org/details/anamericanphysic00usshuoft/page/n8
آرام مانـوکیـان بنیان گذار جمهوری ارمنستان، نویسنده:رافی آراکلیانس، فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۸۴