سالار سیف الدینی:
مشکل ما بحث خطاهای ادراکی در سیاست گذاری هایمان در قبال باکو است
سخنرانی سالار سیف الدینی در «سمینار معادلات ژئوپلیتیک قفقاز و نقش آفرینان منطقه ای و فرا منطقه ای»
۱۴ اسفند ماه ۱۴۰۱
موضوعی که بنده به آن خواهم پرداخت، بحث خطاهای ادراکی ما در سیاست گذاری هایمان در قبال باکو است. می دانید که ما پس از فروپاشی شوروی یک سری تصمیمات و سیاستگذاری هایی داشتیم که در بسیاری از آن ها به لحاظ ادراکی و شناخت مسئله به خطا رفتیم و اون خطاها امروز تا اندازه زیادی دامن ما را گرفته است. اولین موضوع این بود که ما اصلاً کشوری را با این نام نمی بایست به رسمیت می شناختیم. شما می دانید امروز اگر کسی نام یک شرکت را در اداره ثبت شرکت ها ثبت نماید، فردا شخص دیگری نمی تواند آن اسم را برای برند خود استفاده نماید. ما اجازه دادیم تا باکو از یک برند چند هزار ساله(نام آذربایجان) استفاده کند و در واقع مال خود کند.
موضوع دیگر در سیاست خارجی ما این است که ما اصولاً سیاست خارجی نداریم، ما صرفاً با باکو دیپلماسی داریم، می رویم و می آییم، تفاهم نامه ها و پروتکل هایی را اجرا می کنیم. سیاست خارجی به معنای پالسی که نوشته شده و برنامه ریزی شده باشد نداریم و همه تابع شرایط و سلیقه ها و این که چه کسی سفیر و وزیر و دبیر شورای امنیت ملی باشد قرار دارد. این قضیه باعث شده است که امروز طرف مقابل ما با داشتن این پالس منسجم ما را به این نقطه برساند. امروز در ایران، همه احزاب و همه جناح ها از اصولگرا تا اپوزیسیون ناراضی هستند، چون کسی سیاست گذاری و هدایت نکرده است.بنیانی که آن ها در ۱۹۱۸، گذاشتند و برنامه ریزی کردند بی دلیل نبود. حتی دولت درمانده قاجار هم آن جا را به اسم (آذربایجان) به رسمیت نشناخت. بارها سید ضیا و بقیه به باکو رفتند و مذاکره کردند. ایران در آن شرایط هم آنقدر حواسش بود که این کار با کیفیت پیش نرود و آدم هایی مثل ملک الشعرای بهار این قضیه را پیش بردند. نه تنها ما بلکه انگلیس و عثمانی هم بصورت کامل شناسایی نکرد.
یکی دیگر از آسیب هایی که ما در ۲۰۲۰، و حتی قبل از آن در ۲۰۱۶، درک نکردیم، ماهیت مناقشه و جنگ قره باغ بود. جنگ ۲۰۲۰ قره باغ و این مناقشه بطور کلی مبتنی بر هنر جنگ بود. هر چه در آن اتفاق افتاد قبلاً برایش اندیشه شده بود.«کلازیست» در ماهیت جنگ جمله مهمی دارد که می گوید فرمانده یا حاکم در درجه اول باید هویت و ماهیت مناقشه و ماهیت سیاسی جنگ را بشناسد تا جنگ را تعبیر به امر دیگری نکند. حال بروید و ببینید که ما این جنگ را چگونه تعبیر کردیم، در محافل نظامی و سیاسی ایران در مورد این جنگ چه می گفتند و این جنگ را با کدام مناقشه دیگر خاورمیانه مقایسه می کردند. اینطور شد که یک دفعه غافلگیر شدیم و دیدیم که تکفیری ها آن طرف مرز ما حضور دارند.
بحث دیگر این است که سیاست خارجی ما ادامه سیاست داخلی نیست. این یک اصل است که سیاست خارجی باید ادامه سیاست داخلی یک کشور باشد که در ایران بلعکس شده است. ما هیچ وقت در سیاست خارجی نباید یک عنصر مرده ای را که فکر می کنیم مرده و یا افسانه است زنده کنیم و به واسطه یک جنگ موضع بگیریم که اون مرده را زنده کند. کما اینکه آن ها بگویند پس می شود با این ایدئولوژی کار را پیش برد و کردند و شد.بحث دیگر این است که در ایران اصول برای کشور نیست بلکه کشور برای اصول است. در وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران سال ها می گفتند سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران این است که با اشغالگری و تجاوز مقابله کند. این جمله را آنقدر گفتند و تکرار کردند که البته بعد معلوم شد که این جمله فقط برای قفقاز مصداق دارد و در اوکراین، عراق و سوریه، گرجستان چنین نیست.
ما فکر کردیم که باید کل منافع ملی مملکت را صرف این اصل بکنیم به واسطه اینکه ما همچین صحبتی کردیم در طرح ۳ بعلاوه ۳ بر اساس همین الگو رفتیم و به ترکیه، روسیه،گرجستان، ارمنستان و باکو گفتیم که براساس این درکی که ما از اصل تمامیت ارضی کشورها و مقابله با اشغال داریم بیاییم بنشینیم و چاره ای برای مناقشه قره باغ بیابیم.گرجستان از همان اول پاسخ منفی داد زیرا گفت روسیه عملاً چند ساله که دو منطقه از گرجستان را اشغال کرده است. بقیه کشورها هم که اصلاً به این اصل اعتقادی ندارند، چون ترکیه خاک دو کشور سوریه و عراق را اشغال کرده و باکو هم که عملاً در مورد ارمنستان ادعا دارد. یعنی آن ها اصلاً اعتقادی به این اصل نداشتند. از این رو ما ماندیم و خودمان. ما صرفاً معتقدیم که کشورها نباید دست به اشغالگری بزنند، بله درسته ولی ما وارد یک بازی ای شدیم که اعضای آن ها اعتقادی به این اصول ندارند. انگار شما با کسانی فوتبال بازی می کنید که اعتقاد دارند با دست هم می شود بازی کرد و ما هم می گویم خیلی خوب ما چشم خودمان را می بیندیم.اگر ما چنین اصلی در سیاست خارجی خود داریم پس چرا در قبال اوکراین آن را اجرا نمی کنیم. چرا سیاست اعمالی ما در اوکراین این است که وقتی شورای امنیت یا مجمع عمومی در محکومیت روسیه رأی می گیرد ما رأی ممتنع می دهیم.
این اصل همان بود که باعث شد ما منافع بلند مدت خود را در قفقاز قربانی کردیم. قره باغ بر اساس اصل ۴۴ قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی که به کشورها اجازه استقلال می داد همه پرسی برگزار و اعلام استقلال کرد. ولی ما باز بدنبال اصول خود رفتیم و منافع خود را در آن جا قربانی کردیم.موضوع دیگر عدم فهم ما از استراتژی است یعنی اصلاً نمی دانیم استراتژی یعنی چه، یه کلمه ای گرفتیم دستمون تحت عنوان راهبرد و همش تکرار می کنیم. اگر استراتژی را راهبرد تعریف کنیم همین می شود که هست. استراتژی یعنی فریب و هیچ نسبتی با راهبرد ندارد و این تمام ادراک ما را از مفهوم استراتژی منحرف کرده،گویی فکر می کنیم که باید یک راهی را باز کنیم به هر قیمتی حتی به نفع خودمان هم نباشد.ولی دیگران این طور نیستند و سیاست اعلامی و اعمالی دارند که ما این را نداریم. در سیاست اعلامی تقریباً هیچ سیاست اعلامی نیست که مبتنی بر فریب نباشد چون استراتژی یعنی فریب و معنی دیگری ندارد. دولت ها براساس منافع خودشان یک حرفی را می زنند و در عمل برنامه دیگری را دنبال می کنند. وقتی با مسئولین امنیت ملی کشور صحبت می کردم آن ها در رابطه با حضور اسرائیل در باکو می گفتند که اسرائیل کاری به کار ما نداره و باکو به ما تضمین داده که رابطه آن ها با اسرائیل به رابطه با ایران لطمه نخواهد زد. منظورم بحث بد بینی است که لازمه سیاست خارجی است و ما به هر چیزی که در قلمرو مناسبات قدرت است باید بدبین باشیم. زیرا کشورها نمی آیند و در مورد استراتژی ۱۰ ساله خود جار بزنند. از مرداد ماه ۲۰۲۰ مشخص بود که جنگی در پیش است چون به وضوح جابجایی نیروها دیده می شد. ولی خیلی از افراد و سیاستگذاران و دست اندرکاران ما تا یک شب قبل از اون هم باور نمی کردند.
الان که کار به این صورت پیش رفته چه سیاستی دارید؟ هنوز که هنوز است دنبال دیپلماسی هستید. هیئت می رود هیئت می آید، چهار تفاهم نامه امضا می کنید که هیچ دستاوردی ندارد و دائماً پسرفت می کنیم.
لذا بنده فکر می کنم منطق این مناسبات که در قفقاز شکل گرفته مبتنی بر منطق هنر جنگ است و در اینجا در چنین منطقی فریب و غافل گیری نقش مهمی ایفا می کند. فریب می دهند که راحت بتوانند اقدامی انجام دهند.