ترکیه عثمانی و ارمنیان
ظهور ترکان عثمانی و تشکیل امپراطوری
ترکان عثمانی یکی از قبایل نژاد تورانیان بودند که سرزمین اصلی آنها در آسیای مرکزی از کوههای اورال تا دشت ترکستان چین بود. آنان قبایلی کوچ نشین و چادرنشین بودند که همواره از جایی به جای دیگر نقل مکان کرده و از راه راهزنی و غارت یکجانشینان و روستانشینان روزگار میگذراندند. ترکان عثمانی و برخی دیگراز قبایل تورانیان در اثر حملات متوالی مغولان، خشکسالی و عوامل دیگر در قرن سیزدهم مجبور به ترک سرزمین اصلی خود که ترکستان بود شده و در زمان سلطه ترکان سلجوقی به آسیای صغیر و آناتولی (ترکیه امروزی) مهاجرت کردند و در مدت زمان کوتاهی چنان امپراطوری عظیمی ایجاد کردند که از یک طرف تمامی کشورهای مسیحی بالکان تا دروازههای وین در اروپا از طرف شرق به ایران و ارمنستان از جنوب تمامی کشورهای عربی عراق، سوریه، لبنان، کویت، فلسطین و شمال آفریقا مصر، لیبی، الجزایر و تونس را شامل میشد. عثمانیان پس از آنکه توسط سلطان محمد دوم در سال ۱۴۵۳ میلادی قسطنطنیه را فتح و انهدام امپراطوری بیزانس، مدت ۳۵۰ سال یعنی تا اواخر قرن هیجدهم اروپا را میدان تاخت و تاز خود قرار دادند که طی این مدت قلمرو امپراطوری نیز همچنان دست نخورده باقی ماند.
پس از آنکه عثمانیان در جنگ با ایران صفوی تمامی سرزمین ارمنستان و حتی گرجستان و آذربایجان ایران را متصرف شدند شاه عباس کوشید تا ارمنستان را باز پس گیرد و در طی ۲۰ سال جنگ ایرانیان توانستند قسمت شرقی ارمنستان و مناطق مهمی چون ایروان، نخجوان و قره باغ را تصرف کنند. بدین ترتیب ارمنستان به دو قسمت ارمنستان شرقی تحت حاکمیت ایران و ارمنستان غربی تحت حاکمیت عثمانی تقسیم شد. البته بعدها طی نگهای ایران و روس و با دو معاهده گلستان و ترکمانچای در سال ۱۸۲۸ ارمنستان شرقی که شامل نخجوان و قره باغ نیز میشد به دولت روس واگذار گردید ولی بحث ما در مورد ارمنستان غربی است که امروزه جزئی از خاک ترکیه محسوب و در نقشههای جغرافیایی دیده نمیشود.
اوضاع ارمنیان در امپراطوری عثمانی
آنچه را که همه سلاطین عثمانی در آن اتفاق نظر داشتند سیاست پان ترکیسم یعنی ملت واحد، مذهب واحد، زبان واحد و… بود که به طرزی خشن در حکومت عثمانی به اجرا درمیآمد. از اوایل قرن نوزدهم، امپراطوری عثمانی در سراشیبی انحطاط و سقوط قرار گرفت. از طرف دیگر دولت عثمانی به مشکلات شدید اقتصادی و مالی گرفتار شده بود، تا آنجا که حتی قادر نبود حقوق کارکنان و خدمتگزاران خود را بپردازد. تبعیض بین ترک و غیر ترک که شامل ارمنیان، یونانیان، کردها، بلغارها و اسلاوها، اعراب و… میشدند و همچنین تبعیض بین مسلمان و مسیحی که به آنها نام کافر داده بودند در کشور غوغا میکرد.
پرداخت مالیاتها برای اتباع مسیحی بسیار سنگین بود و مامورهای دولت عثمانی در سوء استفادههای شخصی و چپاول مسیحیان از هیچ اقدامی فروگذار نمیکردند. در دادگاهها همواره حق با آنها بوده و در دعاوی بین ترک و غیر ترک همواره حق به جانب ترکها بود. این احساس برتری در ملت ترک باعث میشد آنها در قبال اقوام دیگر خاصه ارمنیان از هیچ اقدامی حتی از کشتن طرف مقابل پروائی بخود راه ندهند. در این هنگام امپراطوری عثمانی برای قدرتهای بزرگ اروپائی همچون انگلستان، فرانسه و روسیه به وسیلهای تبدیل شده بود که هر از گاهی به بهانه دفاع از اقلیت مسیحی در امور داخلی ترکیه مداخله و امتیازاتی را کسب کرده و بعد از آن اقلیت بیچاره را بحال خود رها میکردند. سرانجام با مداخلات اروپائیان و روسیه مناطق اروپائی و مدیترانهای امپراطوری، مونته نگرو، بلغارستان، بوسنی، هرزه گوین، لبنان، کویت، مقدونیه، آلبانی، مصر و تونس از امپراطوری عثمانی جدا شدند. اما زمان جدا ساختن آناتولی و ارمنستان چه وقت فرا میرسد؟ این سؤال پیش از آنکه به فکر ارمنیان خطور کند به ذهن مسئولان باب عالی راه یافته و آنها را به وحشت و چاره جوئی انداخته بود.
در سال ۱۸۶۱ در یک اقدام زیرکانه که زیر پوشش اصلاحات به منظور تضعیف موقعیت ارمنیان انجام گرفت ایالات به ولایات تقسیم شدند. تا آن زمان ارمنستان عثمانی ایالت ارمنستان یا به قول ترکها ارمنستان ایالتی نامیده میشد که این ایالت به چهار ولایت و چهار شهر وان، دیاربکر، ارزروم و خاربرت به عنوان چهار مرکز ولایت تقسیم شد که دو ولایت جدید بیتلیس و سیواس به آن افزوده و بدین ترتیب نام ارمنستان از صفحه تقسیمات کشوری و جغرافیای ملی عثمانی محو گردید.
کشتارهای سلطان عبدالحمید دوم
در ۱۸۷۶م سلطان عبدالحمید دوم به کمک مدحت پاشا که در راس گروه لیبرالها قرار داشت. به مقام سلطنت رسید. او ابتدا مدحت پاشا را بقتل رساند و سپس در سال ۱۸۷۸ مجلس ملی را منحل کرد و خود راساً زمام امور را بدست گرفت. سلطان عبدالحمید دوم مستبدی بسیار حیله گر و در عین حال دیکتاتوری خونآشام بود. اوضاع ارمنیان در زمان سلطنت او به اسفبارترین و دهشتناکترین وضع خود از آغاز سلطه عثمانیان رسید. روزی نبود که در هر شهر و آبادی ارمنی نشین چند نفری کشته نشوند. کردها که قبایلی چادرنشین بودند و از راه راهزنی روزگار میگذراندند. هر از گاهی از کوه پائین آمده و پس از قتل و غارت چند روستای ارمنی نشین مجدداً به کوهها بازمیگشتند. در چنین اوضاع و احوالی که کردها و ترکهای اطراف روستاهای ارمنیان مسلح بودند و دولت نیز هر روز آنها را مسلح تر میساخت، به ارمنیان اجازه نگهداری اسلحه برای دفاع در برابر متجاوزین کرد و ترک را داده نمیشد. هیچ ارمنی اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ در مزرعه، در خیابان، در منزل و حتی درکلیسا تأمین جانی نداشتند. وقتی ترکها یا کردها به جان و مال و ناموس ارمنیان تجاوز میکردند. محاکمه و مجازاتی در کار نبود. وقتی یک ارمنی به دادگاه شکایت میکرد که فلان ترک به دخترش تجاوز کرده اولین واکنش دادگاه توقیف و زندانی کردن خود او بود. باب عالی برای آنکه کردها را به تجاوز و قتل و غارت ارمنیان تشویق کنند به کردهای راهزن یونیفورم دولت پوشانید و آنان را مأمور دولت و ژاندارم ارمنیان قرار دادند. این گروهها که به دستور سلطان عبدالحمید تشکیل شد. افواج حمیدیه نامیده شدند آنها از قساوت و بی رحمی کمنظیر بودند. نتیجه مسلم این اقدام مسلح کردن کردها به حد افراط دادن جنبه قانونی به تبهکاریها و تجاوزات آنان تصرف اراضی ملکی ارمنیان و تحلیل جمعیت آنان بود. حمله به افراد حمیدیه یا دفاع از خود در برابر او مقاومت در برابر حکومت شورش تلقی میشد و مجازاتهای سنگینی برای ارمنیان بدنبال داشت.
هنوز کشتارهای جمعی آغاز نشده بود، اما کشتارهای پراکنده و مکرر ارمنیان چنان رعب و وحشتی را در دلها بوجود آورده بود که هر لحظه از زندگی را با ترس و دغدغه خاطر از دزدی مسلحانه کردها تجاوز به عنف و کشتارها می گذرانیدند. دولتهای اروپایی بارها و بارها به سلطان تذکر دادند لیکن فعالیتهای آنها هیچوقت از حد حرف تجاوز نکرده و هر بار سلطان با حیله گری به آنها قول اصلاحات میداد، اصلاحاتی که از ۴۰ سال پیش وعده داده شده بود و هیچگاه فرا نمیرسید.
کشتارهای محدود و پراکندهای از این دست، سرانجام در سال ۱۸۹۴ شکل و ابعاد قطعی و کامل یک کشتار دسته جمعی بخود گرفت و در سرتاسر آناتولی گسترش یافت. تعداد قربانیان ناگهان به مرز بیسابقهای رسید و قتلعام ارمنیان عمومیت یافت و به سرعت از یک منطقه به منطقه دیگر سرایت کرد. قضیه نخست از آنجا آغاز شد که ارمنیان ساکن در منطقه کوهستانی ساسون از توابع بیتلیس. علیه تجاوزات جنایت آمیز کردها بپا خواستند. ارتش ترکیه آگاهانه مداخله نمود و در همان ابتدا همراه با کردها چندین روستای ارمنی نشین را آتش زده و هزاران نفر را بقتل رساندند. قدرتهای اروپایی و در راس آنها انگلستان برای پایان دادن به کشتار ارمنیان مداخله کردند و سلطان با حیله گری خاصی خود انجام طرحی اصلاحی را به اطلاع دول اروپایی رساند اما کشتارها نه تنها پایان نیافت بلکه شدت و سرعت بیشتری یافت قتلعام ارمنیان در طی سالهای ۱۸۹۴–۱۸۹۶ که ساکنان ارمنی را در آناتولی (قسمتهای شرقی ترکیه) ترابوزان، ارزنجان، بیتلیس، وان، ماراش، اورفا، باییورت، ساسون، دیاربکر، موش، ارزروم، آدانا، آنگورا (آنکارا) و… را یکی پس از دیگری درو کرد و قریب به ۳۰۰۰۰۰ نفر از ارمنیان ساکن این مناطق بطرز فجیعی قتلعام شدند. از نمونه جنایات آنها ۲۸ دسامبر ۱۸۹۵ در اورفا را میتوان نام برد. در حالیکه بیش از ۲۵۰۰ زن و مرد و کودک ارمنی که از ترس جان خود بداخل محراب کلیسا پناه برده بودند. بعد از آتش زدن کلیسا توسط مأموران دولت عثمانی زنده زنده سوختند.
در ۲۶ اوت ۱۸۹۶ عدهای از جوانان ارمنی برای آنکه توجه افکار عمومی اروپا را به آنچه که در عثمانی میگذشت جلب کنند بانک مرکزی عثمانی در قسطنطنیه (استامبول) را اشغال کرده و خواستار پایان دادن به کشتار ارمنیان و انجام اصلاحات وعده داده شدند. اما سه روز بعد از پایان ماجرا خشم ترکهای عثمانی علیه ارمنیان ساکن منفجر و دهها هزار ارمنی در کوچهها و خیابانهای قسطنطنیه سلاخی و قطعه قطعه شدند. این انتقامجوییها از قبل طراحی شده و توسط شخص سلطان عبدالحمید هدایت میشد. بعد از این کشتارها تا سال ۱۹۰۸ کشتار عمده دیگری صورت نگرفت. اما در این سال ناگهان موج کشتار جمعی و قتل و غارت ارمنیان این بار از قسطنطنیه پایتخت عثمانی و در برابر چشم سفرا نمایندگان خارجی و قدرتهای بزرگ انجام گرفت. این کشتار انعکاس وسیعی در اروپا بر جای گذاشت و لطمه شدیدی به حیثیت سلطان وارد آورد و به او القابی نظیر سلطان سرخ، هیولای یلدیز… داده شد. سیاستمداران و روشنفکران اروپا از چپ و راست لیبرال و دموکرات کشتار ارمنیان ساکن حکومت عثمانی را به شدت محکوم کردند. سرانجام سلطان عبدالحمید در همان سال ۱۹۰۸ توسط انقلابیون ترک که به ترکان جوان معروف بودند با کودتایی روبرو شد که بعد از آن سلطنت او جنبه تشریفاتی پیدا کرد و در سال ۱۹۰۹ توسط ترکان جوان از سلطنت خلع شد.
ترکان جوان و کشتار ارامنه آدانا در سال ۱۹۰۹
احزاب و گروههای مختلف ارمنی که از سیاستهای خشن و کشتارهای سلطان عبدالحمید به تنگ آمده بودند، به کمک گروههای انقلابی ترک که به ترکان جوان معروف بودند شتافتند. ترکان جوان کمیتهای بنام «کمیته اتحاد و ترقی» تشکیل داده بودند و به این ترتیب در برابر سلطان عبدالحمید مبارزه میکردند. سرانجام در ۱۹۰۸م با انجام یک کودتا سلطان را به قبول مشروطیت و تشکیل مجلس ملی مجبور کرده و خود راساً زمام امور را در دست گرفتند. در این زمان دو ملت ترک و ارمنی دست در دست یکدیگر میکوشیدند تا از فرصتی که بعد از سی سال سلطنت سلطان عبدالحمید بدست آمده بود، در جهت تشکیل یک حکومت ملی برابری طلب و بدون تبعیض استفاده کنند. در ۱۹۰۹م سلطان دست به کودتا زد و برای مدتی موفق هم شد ولی پس از مدتی مجدداً ترکان جوان زمام امور را بدست گرفته و این بار سلطان عبدالحمید برای همیشه از سلطنت خلع شد.
زمانیکه ارمنیان فکر میکردند با خلع سلطان عبدالحمید همه دوران ترس و وحشت به پایان رسیده ناگهان یکبار دیگر در سال ۱۹۰۹ سیمای خشونت بر آنها ظاهر شد. این بار صحنه کشتار شهر آدانا بود که قریب به ۳۰۰۰۰ نفر از ساکنان ارمنی آن شهر قربانی شدند. شیوه کشتار کاملاً شبیه کشتارهای قبلی بود. تیراندازی، تجاوز به زنان، همکاری نیروهای منظم ارتش با جنایتکاران و غارتگران در کشتار و در پایان باز هیچکس به جرم آدمکشی غارت و آتشسوزی محاکمه و مجازات نشد.