سازوکار حفاظتیِ میراث فرهنگی ارمنیها در آرتساخ
در چهارچوب نظام حقوقی بینالملل
نویسنده: آرمینه ه. تیگرانیان
ترجمه: آنی هُوسِپیان
این مقاله به بررسیِ دستدرازی به ارزشهای ارامنه، بیحرمتی و تخریب خصمانۀ میراث فرهنگی آرتساخ، از جانبِ کشور آذربایجان، در طول و بعد از جنگ دوم آرتساخ و آذربایجان، در ساختار قوانین تعریف شدۀ حقوق بینالملل برای «محافظت از میراث فرهنگیِ سرزمینِ اشغال شده»، میپردازد. از این جهت، برای درک بهترِ هدف و منظور مقاله، اسناد حقوق بینالملل مربوط به حفاظت از میراث فرهنگی ارائه خواهد شد که شامل: تشکیل و توسعۀ روندی است که از راه بررسی برخی از قوانین متداول تصویب شده توسط دادگاه لاهه، کنوانسیون ژنو، کنوانسیونهای تأیید شده توسط پارلمان اروپا، اسناد حمایتی از حقوق بشر، هنجارهای بشردوستانۀ بینالمللی و عرفهایی، برای حفاظت از ارزشهای فرهنگی در سرزمینهای اشغالی است. همچنین به سیاستهای برنامهریزی شدۀ دولت آذربایجان، برای نابودیِ هدفمندِ هویت و میراث فرهنگیِ ارامنه، اشاره میکند.
تخریب میراث فرهنگیِ ارامنه از جانب کشور آذربایجان در طول جنگ آرتساخ
میراث فرهنگی، تقویت کنندۀ هویت ملی-فرهنگیِ سکنۀ بومی یک منطقه است؛ و به گفتۀ ر. بیوان: این همان شکلگیریِ هویت ملی و حافظۀ جمعیتاریخیِ اقوام بومی است. حفظ و حفاظت از میراث فرهنگی، یکی از سختترین و پرخطرترین کشمکشها در طول جنگ است؛ چراکه، موجودیت میراث فرهنگی را از یک طرف و یکپارچگیِ منطقه و جامعۀ معین را از طرفی دیگر، میتواند تهدید کند؛ و بهعنوان نمادی از هویت تاریخی، فرهنگی یا مذهبی جامعهای، بیشترین آسیبپذیری را در برابر حملهها، غارت و تخریب و خرابکاریِ عمدی، در طول درگیری دارد؛ و البته که در این حین، میراث فرهنگی جامعه، مداوم برای تضعیف بیشتر بافت اجتماعی و نابودیِ هویت جمعی، هدف قرار میگیرد.
برای ادامۀ نابودی و نسلکشی ارامنه در منطقۀ قفقاز جنوبی، با رهبریِ ارتش عثمانی (ترکیه)، دولت جعلیِ آذربایجان در ۱۹۱۸، شروع به کار کرد؛ و برای شکلگیری و نشان دادن هرچه قویترِ هویت ملی و اثبات تعلقش به برخی از سرزمینها، آشکارا سیاستِ دیکته شده و وقیح ضد ارمنی را راس خواستههای دولت قرار داد؛ پس این خواسته، نیازمند نابودی پیدرپی هویت و میراث فرهنگیِ غنیِ و قدیمی ارمنی، چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح، در آن مناطق است. و پس از پیوستن قرهباغ کوهستانی به آذربایجان (شوروی) در ۱۹۲۱، نه تنها تخریب میراث فرهنگی ارمنیِ این مناطق متوقف نشد بلکه در سطح دولتی نیز ترویج پیدا کرد. حتی زندگیِ عادی و مستقل، مطابق با هویتِ اصیل، از ارمنیهای آرتساخ، بارها هم توسط کشور آذربایجان (بهعنوان کشوری مستقل) و هم توسط جماهیرشوروی، نقض شد و نشانههای متعدد پاکسازیهای قومی (نسلکشی)، فرهنگی، نپذیرفتن میراث فرهنگیِ ارمنیِ آرتساخ و نادیده گرفتن نشانههایی از ساکنین اصلی و بومیِ (ارمنیها) این مناطق، و در نهایت با شناساندن تمام این سمبلهای میراث فرهنگی و آثار آنها، بهعنوان بخشی از فرهنگ باقیماندۀ اقوام آلبانیایی و آذری، نابود شدند. در نهایت رویکردهای بیجایِ کشور آذربایجان، برای ایجاد تغییراتی قومی در این سرزمین و تخریب تمام میراث فرهنگیِ موجود در آن مناطق، هم در جنگ اول و هم در جنگ دوم، به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل و تهدیدی جدی برای یکپارچگیِ جامعۀ فرهنگی و موجودیت آرتساخ شد.
د. و. روسِن معتقد است، «یکی از اقدامهای اصلی، به امید کنترل آسانتر روی مناطقِ متعلق به کشوری (در اینجا سرزمین اشغالی آرتساخ)، در از بین بردنِ ریشهها و نسبهای قومی و بومی است.» و به راحتی میتوان متوجه شد، اساس سیاست ارمنیستیزانۀ کشور آذربایجان، تمایل به تخریب پیوستۀ هویت ارمنی است.
در کل کارشناسانی که علتهای وقوع جنگ را بررسی میکنند، چهار مورد سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی را موارد منجر به درگیری تشخیص میدهند؛ که هرکدام بهتنهایی برای شروع جنگ جهانی، کافی خواهد بود. و با یک بررسی متوجه میشویم که حملههای کشور آذربایجان، در حین و بعد از جنگ پاییز ۲۰۲۰، تنها نظامی نبوده؛ بلکه اقدامهایی برای رسیدن به اهدافِ نابودیِ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیز داشته است و به اعتقاد اریک روتلیسبرگر، تغییر ساختار قومیِ سرزمین (اشغالی)، اکنون در کنار و همراستای الویت پیروزیِ نظامی قرار میگیرد. و در این مورد هم، تخریب میراث فرهنگیِ آرتساخ از سوی آذربایجان، سلاحی قوی برای پاکسازیِ قومی و از بین بردن هویت فرهنگی ارمنی است و تکرار مداوم نابودیِ ارزشهای فرهنگی ارمنی در این منطقه نشان میدهد که آرتساخ بارهاوبارها، بدون در نظر گرفتن حملههای و حضور نیروهای نظامی، در «جنگ فرهنگی» بوده؛ چراکه، تخریب میراث فرهنگی که نمادی از هویت قومی خاص به شمار میآید، به گفتۀ بسیاری از کارشناسها «نوعی جنگ» است.
با دیدگاههایی که در پیش رفت، میتوان با اطمینان گفت، سیاسیتهای تخریب عمدی و پیدرپیِ ارزشهای فرهنگی ارمنیها در این منطقه، کاملاً با اصطلاح «پاکسازی فرهنگی» یا فراتر «نسلکشی فرهنگی» همپوشانی دارد. چون نابودی فرهنگی پیوند مستقیم با نسلکشی دارد که هم میتواند جزئی از آن باشد و هم میتواند قبل از نابودی فرهنگی رخ دهد. در نهایت، از سوی آذربایجان، تخریب مداوم و عمدیِ فرهنگ ملی و هویتی ارمنی، طبق کنوانسیون «پیشگیری و مجازات نسلکشی» ۱۹۴۸، نسلکشیِ فرهنگی و جنایت علیه تمام بشریت، شناخته میشود؛ و نظریهپردازان بسیاری به این باور رسیدهاند: حمله به میراث فرهنگی سرزمینی (اشغالی)، معمولاً قبل از تلاش برای نسلکشی انجام میگیرد. توماس.جی. ویس و نینا کانلی استدلالشان چنین است: با جلوگیری از نابودیِ میراث فرهنگی میتوان از نسلکشی نیز جلوگیری کرد. برخی مانند هلن فرود و دریک مانراورتسی، فراتر میروند که: استفاده از زور در جهت حفاظت از میراث فرهنگی کاملاً موجه است؛ حفظ و حفاظت از میراث فرهنگی میتواند با محافظت از مردم در تضاد باشد ولی، ارزش و تأثیر اصلیِ میراث فرهنگی در زندگی جوامع بسیار زیاد و پررنگ است. با آنکه این جنگ آخر تلفات جانی نیز داشته؛ اما، هرگونه مبادرت با هدف نابودیِ میراث فرهنگیِ جمعیِ جامعۀ آن منطقه، از بین بردن حافظۀ تاریخیِ جمعی، بههمزدنِ زندگیِ روزانه، برای تلقیِ این عمل تحتعنوان نسلکشی کفایت میکند.
بین سالهای ۱۹۹۸تا ۲۰۰۶، که صلح در منطقه برقرار بوده، ارتش آذربایجان نزدیک به چهارهزار چلیپاسنگ، قبر و قبرستان ارمنیهای قرون وسطیِ ناحیۀ جوقای قدیم در نخجوان را با خاک یکسان و آنجا را به میدان تیر تبدیل کرد. در حالی که، جامعۀ بینالملل کامل در سکوت و بیتفاوت بود، آذربایجان اعلام کرد: «ارمنیها در این سرزمین هرگز زندگی نکردهاند.».
حدود بیست سال بعد، در ۲۰۱۶، جنایتهایی با شتاب بیشتر ظاهر شدند؛ در طول جنگ ۴ روزه (۲ تا ۵ آوریل)، خلاف قوانین بینالمللی حقوق بشر، خسارتهای آشکاری به کلیسای روستای تالش وارد شد که بنا بر سخنهای دادستان دیوان کیفری بینالملل، فاتو بنسوادا: «حمله به مذهب و بناهای تاریخی ریشههای قومی را نابود میکند، و به رویه و ساختار اجتماعی آسیب جدی میرساند.». طبیعتاً بعدها هم راهبرد آذربایجان برای پایان دادن به مناقشۀ قرهباغ کوهستانی (آرتساخ) از راه زور پنهان نماند. رئیسجمهور آذربایجان بارها و آشکارا بیان کرد: « کشور آذربایجان، تمامیت ارضیِ خود را اگر لازم باشد با گزینۀ نظامی باز خواهد گرفت.»؛ و نتیجۀ آن هم جنگ خونینی بود که ۲۷سپتامبر ۲۰۲۰، آغاز شد. در طول این جنگ ۴۴روزِ، بارها میراث فرهنگی و هویتیِ ارمنیهای آرتساخ گلولهباران و بمباران شدند؛ نه تنها میراث منقول، بلکه میراث غیرمنقول، موزهها، تعداد زیادی چلیپاسنگ، بناهای تاریخی، سازههای فرهنگی، کلیسای شوشی، اردوگاه باستانیِ تیکراناگرد، خانۀ فرهنگی شوشی نیز در آتشسوزی ناشی از بمبارانها از بین رفتند. در نهایت، آذربایجان با تخریبگراییِ تمام، کل تعهدات بینالمللی خود را که طبق کنوانسیونهای مختلف و هنجارهای عرفیِ بینالملل اجباری، برای حفظ و حفاظت از میراث فرهنگی در حین جنگ بود، زیر پا گذاشت. باید تاکید کرد که این اقدامهای تهاجمیِ کشور آذربایجان، نه تنها علیه میراث فرهنگیِ ارمنی بلکه علیه میراث فرهنگی کل جهان است؛ چراکه، آسیب رساندن به ارزشهای هر قومی (مردمی)، آسیب رساندن به ارزشهای کل بشریت است. حفظ و حفاظت از میراث فرهنگی از معاهدههای حقوق بشری و مفاد مهم بسیاری از کنوانسیونهای یونسکو است. بنا به گفتۀ ر. فوکییه و همفکرانش، «میراث فرهنگی چگونه به نظر میرسد و چه حسی در دشمن بیدار میکند، مهم نیست؛ مهم این است که باید حفظ شوند».
ارمنستان و آذربایجان هر دو عضو کنوانسیونها و معاهدههایِ حفظ و حفاظت از میراث فرهنگی در حین جنگ، هستند؛ که این درمورد آرتساخ صدق نمیکند. ولی، در این مورد بهخصوص، زیر نظر هنجارهای مرسوم برای حفاظت از میراث فرهنگی و حقوق بشردوستانۀ بینالمللی، قرار میگیرد.