شاهدان عینی نسل کشی ارمنیان:ویکتورپیچمن،ماریا یاکوبسن،روت پارملی
این مقاله درباره خلاصه ای از زندگی نامه سه شاهد عینی نسل کشی ارمنیان می باشد که با به خطر انداختن جان خود باعث نجات هزاران زن و کودک ارمنی شدند و علاوه بر، با نگاشتن خاطرات خود از آن دوران و توصیف، مصائبی که ارمنیان متحمل شدند عکس هایی از آن وقایع تهیه کردند.
ترجمه: ژیلبرت آقاجانیان
“ویکتور پیچمن” متولد ۱۸۸۱م اهل اتریش،آبزی شناس و مسئول موزه تاریخ طبیعی “وین” بود.او از سال ۱۹۳۲ میلادی تا پایان جنگ جهانی دوم عضو (حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان) بود.
ویکتور پیچمن با هم حزبی خود “ماکس اروین شوبنر” اهل آلمان در ۱۸ ژوئن ۱۹۱۵ عضو ارتش اتریش در جنگ جهانی اول به آموزش سپاه امپراتوری عثمانی برای نبرد در مناطق کوهستانی پرداخت.(امپراتوری اتریش-مجارستان و آلمان متحد عثمانی بودند). آنان در شهر (کارین) – ارزروم امروزی مستقر بوده و شاهد تبعید و قتل عام گسترده ارمنیان بودند و عکسهائی را از آن وقایع تهیه کردند.
ویکتور پیچمن درباره ارمنیان و نسل کشی در سالهای ۱۹۲۷ و ۱۹۴۰ دو کتاب منشر نموده است او در کتاب خود می نویسد:
” UNDER ICE AND PALMS, Through Kurdish Mountains and Armenian Cities”
<<ما در شهر ارزروم بودیم اهالی ارمنی ارزروم که بسیاری از آنان پیاده به طرف شهر (بایدبرت) ،بایبورت، امروزی می بردند ما گروهی از آنان که افراد مسن و زن را تشکیل می دادند کمک کردیم به شهر رساندیم که سربازان تُرک ما را به زور تهدید اسلحه ما را متوقف کردند و آن ارمنیان را دستگیر و روانه زندان شهر (یرزنکا)، ارزنجان، امروزی بردند.>>
عکسهای گرفته شده توسط ویکتور پیچمن اخراج ارمنیان از شهر ارزروم:
“ماریا یاکوبسن” مبلغ مذهبی اهل دانمارک در شهر کوچکی به نام “سیم” در سال ۶ نوامبر ۱۸۸۲ میلادی متولد شد.او بین سالهای ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۹ در شهر “خارپرت” الازیغ کنونی در یک بیمارستان آمریکایی مشغول به کار بود.
ماریا در طول اقامت خود در شهر شاهد کشتار ارمنیان بوده و کتابی ۶۰۰ صفحه ای از خاطرات خود را نگاشته و علاوه بر خاطرات عکس هایی از زنان و کودکان ارمنی تهیه نموده است.
ماریا در بین ارمنیان به ( مایریک به معنی مادر ) معروف بوده است او به پاس تلاشهای انسان دوستانه و نجات هزاران زن و کودک به چندین مدال نائل شده است.ماریا از طریق سازمانهای انسان دوستانه و با جمع آوری اعانه در آمریکا،نروژ،دانمارک و سوئد توانست ۲۰۸ کودک ارمنی را در بیروت اسکان دهد علاوه بر آن یک یتیمخانه به نام ( آشیانه پرنده ها ) در شهر “جبیل” لبنان تاسیس نماید.
مادر ماریا در سال ۶ آوریل ۱۹۶۰ فوت کرد و براساس وصیعت نامه ای که او نوشته بود ماریا را در حیاط همان یتیمخانه دفن کردند.
یتیمخانه – آشیانه پرنده ها
“روت پارملی” متولد ۳ آوریل ۱۸۸۵م در شهر ترابزون ترکیه – وفات ۱۵ دسامبر ۱۹۷۳م در “کنکورد نیوهمپشایر” آمریکا. او به عنوان پرستار در بیمارستان زنان آمریکائی در شهر “خارپرت” خدمت می کرد.پرستار پارملی شاهد نسل کشی ارمنیان می باشد.
خانواده او از مبلغان مذهبی مسیحی بودند.به علت نبود مدرسه تا سن ۱۱ سالگی در نزد خانواده خود تحصیلات ابتدایی را گزرانده تا این که به آمریکا نقل مکان می کند.او تحصیلات خود را در دبیرستان “اوبرلین” در شهر “اوهایو” ادامه داد و تا این که در سال ۱۹۰۷میلادی با مدرک کارشناسی از دانشگاه اوبرلین فارغ التحصیل می شود.
پرستار پارملی تحصیلات خود را در دانشگاه “ایلینوی” در “اربانا شمپین” آمریکا ادامه داده و مدرک پزشکی خود را کسب می کند.پرستار پارملی به “فیلادلفیا” نقل مکان می کند و در بیمارستان زنان آن شهر مشغول به کار می شود.او در سال ۱۹۱۴میلادی به همراه هیئتی از آمریکا برای ماموریتهای خارجی به شهر خارپرت،می رود.
او در مدت کوتاهی می تواند در کالج آمریکائی – ارمنی ( یِپرات ) زبان ارمنی و ترکی را فرا بگیرد.
از فعالیتهای انسان دوستانه متعددی انجام می دهد که از آن فعالیتها می توان به:
کمک به مهاجرین زنان یونانی در بیمارستان “سالونیک” یونان.و کمک به زنان باردار ارمنی در بیمارستان آمریکائی شهر خارپرت، را نام برد.
پرستار پارملی در دفتر خاطرات خود که در طی قتل عام او در شهر خارپرت سکونت داشته نوشته است.
( در سال ۱۹۶۷میلادی دفتر خاطرات پارملی به صورت کتابی به نام “پیشگام در دره فرات” به تلاش دانشگاه کومیتاس در انگلستان به چاپ می رسد.)
همچنین علاوه بر این کتاب،کتاب دیگری به نام “جنایات ترکیه” نوشته جیمز بارتون در سال ۱۹۹۸م به چاپ رسیده که نوشته های پرستار پارملی در آن کتاب هم ذکر شده است.
<<من تنها پرستار شهر خارپرت بودم و در مراحل آغاز قتل عام شاهد دستگیری روشنفکران ارمنی شهر خارپرت بودم.در تاریخ ۱ مه ۱۹۱۵ گروهی از ارمنی ها که شامل بازرگانان،کشیش،اساتید دانشگاه و غیره بودند دستگیر شدند.هر چند تعداد کمی از مردان با نفوذ ارمنی شبانه از شهر گریخته بودند.آنان را در زندان خارپرت که سلولهای تنگ آن بزرگتر از یک صندوقچه نبود انداخته بودند آنان تحت شکنجه و فشار روحی و جسمی قرار داشتند. من یک بار برای مداوا آنان به زندان رفتم.او در دفتر خاطرات خود به نام های “تنکجیان، سوقیگیان، بوجانسانیان و پروفسور دونابد لولجیان” اشاره می کند.>>
او در ادامه می نویسد:
<<مردان میانسال و مسن خارپرت به زندان دیگری در حوالی آن شهر به نام ” مِزْرِه ” فرستاده بودند. در میان آنان به مردی برخوردم که نام آن “هاکوپ بنیان” بود مردی ضعیف و خسته از راهپیمائی طولانی.هاکوپ برای پرستار پارملی تعریف می کند:زمانی که افسران برای دستگیری او به خانه اش آمده بودند از آنان خواسته بود که او را بکشند چون او نمی تواند مسافت طولانی را راهپیمائی کند.او به همراه همسر و سه دخترش مجبور به تبعید شده بودند.>>
<<هنگامی که به شهر اورفا ( در مرز ترکیه – عراق ) رسیدیم زنان بسیاری را دیدم که از فرط گرسنگی و تشنگی بی هوش شده بودند.و بسیاری از زنان حتی لباس در تن نداشتند.>>
<<به من دیگر اجازه نمی دادند برای مداوای زندانیان به زندان خارپرت بروم.خبرهای شکنجه زندانیان را از طریق یک دارو فروش به ما می رسید.ما اطلاع پیدا کردیم که تعداد زندانیان ۸۰۰ نفر می باشند و قرار است آنان را در چهار گروه دویست نفری تبعید شوند.در حالی که مردان در زندان هستند در میدان مرکزی شهر زنان و کودکان و جوانان آن شهر را جمع کرده بودند و آماده تبعید بودند.>>
پرستار پارملی در ادامه می نویسد:
<<توصیف شرایط تبعید شدگان بسیار آزار دهنده و دردناک می باشد.جمعیت بسیاری از پسران نوجوان،زنان و کودکان ارمنی از خانه و کاشانه خود تبعید شدند بدون هیچ دسترسی به آب و غذا به قصد مرگ وادار به راهپیمائی در مسیرهای طولانی شدند.که بسیاری از این تبعید شدگان کشته شده یا برای مقاصد دیگر ربوده شدند.>>
One Comment
تاكور
درود بر شما، لطفا كتاب (حراج جانها) https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D8%AC_%D8%AC%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7 را به فارسی ترجمه كنید
و اگر به هر زبانی وجود دارد برای من بفرستید شاید به گونهای اقدامی بشود