صبیحه گویکچن یا خاتون سیبلیجیان معمای دختر خوانده کمال آتاتورک
نویسنده: ایساک یونانسیان
در تاریخ ششم ژانویه سال ۲۰۰۴م. مقاله ای در هفته نامه آگوس چاپ استانبول به قلم هراند دینک، تحت عنوان “معمای صبیحه گویگچن دختر خوانده کمال آتاتورک” به چاپ رسید .این مقاله گزیده ای از کتاب “کوه و سرنوشت” نوشته سیمون سیمونیان که در سال ۱۹۷۲م در بیروت بچاپ رسیده بود را شامل می شد. نویسنده در این کتاب برای اولین بار از “صبیحه گویکچن” دختر خوانده کمال آتاتورک صحبت و فاش ساخته بود که “صبیحه گویکچن” یک دختر یتیم ارمنی و از بازماندگان نسل کشی ارمنیان در سال ۱۹۱۵م. است و نام واقعی او “خاتون سیبلیجیان” می باشد.
این مقاله بازتاب گسترده ای در جامعه ترکیه یافت و به نوعی جامعه ترکیه را به شوک فرو برد. برای اولین بار بود که شخصی در ترکیه به چنین موضوعی پرداخته و قداست آتاتورک و خانواده اش را زیر سوال برده بود. آنهم در خصوص شخصی که تا آن زمان قهرمان ملی و مظهر قدرت برای زنان ترکیه بشمار می رفت.
بدنبال این خبر و افشاء گری هفته نامه آگوس ،روزنامه “حوریت” در تاریخ ۲۱ فوریه همان سال مقاله ای از “ارسین کالکان” تحت عنوان “صبیحه گویکچن یا خاتون سیبلیجیان” چاپ نمود که بلافاصله و در همان روز تمام شماره های این روزنامه از طرف مقامات امنیتی ترکیه جمع آوری گردید.
تاثیر این خبر تا حدی بود که علاوه بر کاهش روحیه ملت ، تاثیر زیادی نیز بر دولتمردان ترکیه گذاشت این خبر بهترین دستاویز برای مخالفان جهت زیر سوال بردن آتاتورک و سیاست های او بود.در این بین ملی گرایان افراطی به مقابله با هراند دینک شتافته و سیل تهدیدات جانی را روانه دفتر هفته نامه آگوس نمودند.در این خصوص روزنامه “طرف” در شماره مورخ ۱۹ ژانویه خود مطلبی از “چنگیز آلدان” ملی گرای افراطی منتشر نمود که گفته بود: اگر هراند دینکها کشته نشوند کشور و ملیت ترک تکه تکه می گردد.
در همان سال و بدنبال افشاگری هراند دینک از این ماجرا خانمی با نام “هریپسیمه سیبلیجیان” به دفتر روزنامه آگوس در استانبول رفته و مدعی می شود صبیحه گویکچن خاله وی می باشد.هراند دینک با او به گفتگو می نشیند و هریپسیمه سیبلیجیان می گوید:
<<مادرم “تیروهی” نام داشت من از مادرم شنیده ام که در زمان نسل کشی ارمنیان در بورسیا پدر بزرگم نرسس و مادر بزرگم مریم کشته می شوند و مادرم به همراه خواهرش خاتون(صبیحه) و برادرش توسط یکی از همسایگان که اصلیتی یونانی داشت به یتیم خانه بورسیا سپرده می شوند. خواهرم خاتون خیلی کوچک و سه سال بیشتر نداشت و اکثرا گوشه گیر بود چون هنوز نمی توانست کشته شدن مادر و پدرمان را قبول و درد یتیم بودن را تحمل کند .مادرم تعریف کرده، روزی کمال آتاتورک برای بازدید از بورسیا به شهر آمده بود که در بازدید از یتیم خانه و دیدن غم و اندوه خواهرم خاتون که آن زمان ۱۲ سال داشت تصمیم گرفت او را به فرزند خواندگی قبول کند،چند روز بعد آمدند و خواهرم را که گریه می کرد و نمیدانست برای چه از ما جدا می کنند بردند و دیگر هیچوقت نتوانستم او را ببینم. مادرم چند سال بعد که بزرگتر شده بود با دیدن اوضاع نابسامان ارمنیان در ترکیه از یتیم خانه فرار و به همراه تعداد زیادی از ارمنیان به سوریه مهاجرت و پس از آن نیز در سال ۱۹۴۶م. در زمان مهاجرت ارمنیان به اتحاد جماهیر شوروی به ارمنستان می رود. تا آنجایی که بیاد دارم مادرم تا آخر عمر بارها سعی نمود که با خواهر معروفش صبیحه گویکچن در ترکیه ارتباط برقرارنماید اما اوضاع سیاسی و امنیتی اتحاد جماهیر شوروی و همچنین معروفیت صبیحه مانع از برقراری این ارتباط گردید.>>
صبیحه گویکچن(۱۹۱۳-۲۰۰۱م.)
صبیحه گویکچن ،قهرمان ملی ترکیه و جزو بیست خلبان برتر تاریخ جهان و اولین زن خلبان و نظامی تاریخ ترکیه و جهان می باشد. وی پرواز با بیش از بیست و دو نوع هواپیمای جنگی وبیش از ۸۰۰۰ ساعت پرواز را در کارنامه خود ثبت کرده است. فرودگاه بین المللی آنکارا به نام وی نام گذاری شده است.
صبیحه در تاریخ ۲۲ مارس سال ۱۹۱۳م. در یک خانواده ارمنی در بورسیای ترکیه متولد شد. در سن سه سالگی بعلت از دست دادن والدینش در کشتارهای سال ۱۹۱۵م. یتیم و بهمراه خواهر بزرگتر و برادرش سر از یتیم خانه بورسیا در می آورد. صبیحه در طول دوران زندگیش و در مصاحبه های گوناگون هرگز بیش از چند کلمه در خصوص دوران کودکی خود سخن نگفته تنها در مصاحبه ای که “اکتای وورال” در سال ۱۹۹۰م. با وی داشته گفته: پدرم در آدریاناپولیس دفتر دار بوده اما بدلایل نامعلوم و در زمان سلطان عبدالحمید و با دستور وی به بورسیا تبعید شده است.من در بورسیا متولد شدم و در زمان جنگ جهانی اول والدینم کشته شدند و بهمراه خواهر و بردارم سر از یتیم خانه در آوردیم.
در سال۱۹۲۵م. مصطفی کمال آتاتورک رئیس جمهور و بنیانگذار ترکیه نوین که علاقمند به امور خیریه بود درسفری که به بورسیا داشت . بازدیدی نیز از یتیم خانه بورسیا به عمل آورد.در این بازدید و به نقل از تاریخ نگاران ترک، آتاتورک با دیدن غم و اندوه صبیحه و زیبایی او شیفته وی شده و اورا به فرزند خواندگی قبول می کند.
صبیحه به آنکارا منتقل شده و بهمراه سایر فرزندان آتاتورک در کاخ ریاست جمهوری مستقر می شود.از آنجا که برای آتاتورک ملیت و اینکه چه خونی در رگهای فرزند خوانده هایش جاریست مهم نبوده، صبیحه را نیز در کنار سایر فرزندانش نگهداری می کند .برای آتاتورک مهم آن بود که فرزند خوانده هایش بمانند فرزندان خود با آداب و رسوم و فرهنگ ترکیه بزرگ و تربیت شوند،برای او همگی آنها ترک بشمار می رفتند و آرزو داشت تربیت فرزندانش در شکوفایی آینده ترکیه مثمر ثمر واقع گردد.
در سال ۱۹۳۴م.هنگامی که قانون اختیار نام خانوادگی در ترکیه به تصویب رسید آتاتورک بر خلاف تصور اطرافیانش نام خانوادگی غیر از نام خانوادگی خود بروی صبیحه گذاشت و نام خانوادگی گویگچن (در زبان ترکی، آبی آسمانی) را بر او نهاد.نامی که آینده صبیحه با آن گره خورد و وی به اولین زن خلبان نظامی تاریخ ترکیه ملقب گشت.
صبیحه پس از گذراندن دوران ابتدایی بیمار و مجبور به ترک موقت تحصیل شد، پزشکان نوع بیماری وی را تب ارمنی (تب مدیترانه ای)تشخیص دادند.
تب ارمنی یا بیماری ارمنی نوعی بیماری ژنتیکی و موروثی است که اکثرا بین مردمان ارمنی،یونانی و قبرسی که در کنار دریای مدیترانه ساکن هستند شایع است این بیماری بر اثر اختلال در کروموزوم شماره ۱۶ روی می دهد و عوارض آن شامل تب شدید،درد در ناحیه شکم و قفسه سینه و التهاب مفاصل می باشد.
صبیحه بدنبال این بیماری و پس از ترک تحصیل به جزیره هیبلی در ترکیه و پس از آن جهت مداوا به وین و پاریس می رود،وی پس از گذراندن دوران نقاهت و بهبود به آنکارا باز می گردد.
هراند دینک در مقاله خود در خصوص اثبات هویت ارمنی صبیحه اشاره ای نیز به این بیماری نموده است.
در سال ۱۹۳۵م.با بازگشایی اولین آموزشکده خلبانی ترکیه در شهر اسکی شهیر (موسسه اسکی شهیر) و در مراسم افتتاحیه صبیحه با دیدن رزمایش و مانور هواپیماهای روس روبه آتاتورک کرده و می گوید من نیز مایلم این هواپیماها را امتحان کنم.در مقابل این درخواست آتاتورک می گوید:
<< شجاعتت را تحسین می کنم واقعا نام گویکچن (آبی آسمانی) برای تو بسیار برازنده است.>>
صبیحه بلافاصله در کلاسهای خلبانی این آموزشکده شرکت و پس از گذراندن دوره های مقدماتی جهت ادامه تحصیل و آموزش پیشرفته به همراه هفت کارآموز پسر به شوروی و شهر اودسا در اوکراین می رود.
وی پس از گذراندن دوره های پیشرفته خلبانی در اودسا و دریافت دیپلم خلبانی به ترکیه بازگشته و شروع به پروازهای حرفه ای در آموزشکده اسکی شهیر می کند.وی اولین پرواز خود را با یک هواپیمای تمام اتوماتیک انجام می دهد.پس از این پرواز آتاتورک به صبیحه می گوید:
<<بسیار خرسندم تو مرا بسیار مفتخر و خرسند نمودی اکنون می توان در خصوص برنامه هایی که برای تو در نظر گرفته ام صحبت نمایم،شاید تو بتوانی اولین خلبان زن نظامی در جهان شوی ،آیا می دانی چه افتخار بزرگیست که یک دختر ترک بتواند این لقب را کسب نماید>>
بدنبال این موفقیت ماهنامه هوانوردی و ورزش در شماره ۱۷۰ خود درباره صبیحه گویکچن مقاله ای بچاپ می رساند. این مقاله که آمیزه ای از کنایه و تمسخر نسبت به کسانی که مخالف حضور زنان ترک در عرصه های دولتی و پست های تخصصی بودند می نویسد:
<< ای شعرای صاحب دیوان از گورستانها برخیزید و دختران ترک را نگاه کنید که چگونه با روسری و ظاهری پوشیده اما با چشمانی نافذ با بالهای آهنین به جنگ ستاره های آسمان می روند.ای منتقدان و ای مخالفانی که اکنون پشت میله های زندان بسر می برید،برخیزید و نگاه کنید که چگونه همان زنهایی که شما مخالف حضور آنها در عرصه های اجتماعی ،مدیریتی هستید اینگونه می درخشند،چشمانتان را باز کنید و ببینید که یک روز زنان ما نماینده مجلس می شوند و روز بعد شاهد زنان هنرمند و مجسمه ساز هستیم و امروز هم یک دختر ترک آسمانهای کشور را در می نوردد.>>
صبیحه و حوادث درسیم:
<< جمهوری کمالیستی ترکیه از ابتدای تاسیس خود در ادامه سیاست نابودی و استحاله اقوام غیر ترک که از سوی دولت ترکیه عثمانی اجرا می شد و منجر به نسل کشی ارمنیان ٬ یونانی ها و آشوری ها گردیدعمل نمود. در ماده ۸۸ قانون اساسی جمهوری ترکیه مصوب ۲۰ آوریل ۱۹۲۴ میلادی آمده بود که ” کلیه شهروندان ترکیه بدون در نظر گرفتن تعلق مذهبی و ملی ترک محسوب می شوند. ( لازم به ذکر است که هنوز هم بر سر در مدارس ترکیه از جمله مدارس اقلیت های غیر ترک این کشور عبارت ” هر کسی ترک است خوشبخت است نوشته شده است . ) در چنین شریطی کردهای ترکیه از سوی دولت این کشور به عنوان ” ترک کوهستان “ معرفی شدند . دولت آنکارا در مه ۱۹۳۲ میلادی تصمیم گرفت کردها را از محل سکونتشان در شرق ترکیه به مناطق ترک نشین غرب این کشور کوچ بدهد و آن ها را با مهاجران ترک تبار جایگزین کند. قیام های کردهای ترکیه برای احقاق حقوقشان در جریان قیام شیخ سعید در سال ۱۹۲۵ میلادی و شورش کردها در آرارات در سال های ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۱ میلادی سرکوب شد و قتل عام صد هزار سکنه از جمله زن و کودک ارمنی کرد و علوی در درسیم از شهرهای استان تونجلی در سال ۱۹۳۷ آغاز شد. قابل ذکر است که تا قبل از جنگ جهانی اول و وقوع نسل کشی ارمنیان توسط دولت وقت عثمانی ٬ ۴۵ درصد اهالی درسیم را ارامنه و بقیه را کردها و زازا ها تشکیل می دادند و شماری از ارمنیان نجات یافته از نسل کشی توسط ترکیه عثمانی در درسیم پناه گرفتند.>>
در خصوص این کشتارها “یوموش باکرکوی” نود ساله یکی از بازماندگان و شاهدان عینی این قتل عام فجیع به تشریح مشاهدات و خاطرات خود از آن روزهای وحشتناک پرداخته است. این شاهد نود ساله در گفتگو با روزنامه “طرف” گفته: در دوران حکومت آتاتورک در آن سال ها سربازان ارتش دستور داشتند یا مردم را وادار به تسلیم و یا آنها را قتل عام کنند، در مورد زنان منطقه اقدام به تجاوز نموده و سپس آنان را با سرنیزه تفنگ هایشان به طرز فجیعی به قتل رساندند. “یوموش باکرکوی” اظهار داشته ،سربازان آتاتورک قبل از آغاز قتل عام تا مدت ها اقدام به انتقال سلاح و مهمات و تجهیزات جنگی به منطقه به کمک قاطرها نمودند و روز قتل عام مردم روستای وی را به نقطه ای دیگر منتقل کردند، اما وی به همراه چند تن دیگر توانسته از روستا فرار کرده و در جنگل های اطراف مخفی شود. وی افزود سربازان زنان و مردان را از یکدیگر جدا کردند و ابتدا مردان را به رگبار بستند و بعد هم به زنان تجاوز کرده و سپس آنان را به سرنیزه هایشان به قتل رساندند و در آخر تمامی روستا را به آتش کشیدند.
صبیحه در بهار سال ۱۹۳۷م.بعنوان خلبان و بدستور مقامات بلند پایه پروازهای متعددی بر فراز منطقه درسیم در استان تونجلی ترکیه داشته است.گویکچن در خاطرات خود بوضوح به عملیات خود اشاره کرده و گفته است وی در این عملیات شرکت داشته زیرا وظیفه ای بوده که از سوی مقامات بلند پایه ارتش و شخص آتاتورک بر وی محول گشته و چاره ای جزء انجام آن نداشته است.نکته قابل اشاره در این خصوص گفته های فرزند یکی از دوستان نزدیک صبیحه است که نخواسته نامش فاش گردد. وی در تماس با روزنامه آگوس گفته صبیحه سالها پس از این عملیات هنگامی که متوجه شد اخبار این عملیات از مردم کشور پنهان مانده و در بین افراد کشته شده علاوه بر کردها، ارمنیان و علویان زیادی نیز وجود داشتند به مخالفت برخاسته و اعتراضهایی به فرماندهان ارتش و شخص آتاتورک نموده.این شخص می گوید هرگز صبیحه کوچکترین اشاره ای به دوران کودکی و ارمنی بودن خود نکرده اکنون که در مورد وی از هفته نامه شما شنیده ام نمی توانم تصور کنم در آن زمان آیا صبیحه بعلت ارمنی بودن معترض بوده یا بیداری وجدان انسانی.وی همچنین این اعتراضات را مرتبط به کنار گذاشته شدن ناخواسته صابیحا از ارتش پس از مرگ آتاتورک نمی داند.
پس از پایان کشتارهای درسیم در بیست و هشتم ماه می سال ۱۹۳۷م.آتاتورک و نخست وزیر “ایسمت اینانو” مراسمی جهت این پیروزی با حضور سیصد تن از مقامات بلند پایه ترکیه برگزار می کنند در این مراسم آتاتورک در یک تقدیر ویژه از صبیحه و اهداء مدال و نشان لیاقت ترکیه (موراسا) به وی می گوید:
<<صبیحه ما به تو افتخار می کنیم،نه من بلکه تمام ملت ترکیه به تو افتخار می کنند،تو بار دیگر به جهانیان ثابت کردی که دختران جوان ما توانایی چه کارهای سختی را دارند،در این خصوص خود نیز می توانی از خود تعریف و افتخار کنی.ما ملتی سرباز هستیم اما فهم ما از سرباز با آنچه امپریالیسم تعریف می کند متفاوت است.>>
نکته قابل توجه در خصوص این مراسم عدم پوشش اخبار و سخنان آتاتورک در روزنامه ها بود.زیرا آتاتورک و دولتش در طول این عملیات کلیه اخبار آن را از ملت ترک پنهان نگاه داشته بودند. گزارش این مراسم در روزنامه ها سانسور و تنها در خصوص دریافت نشان و مدال لیاقت صبیحه آنهم برای خدمات وی در آموزشکده خلبانی اسکی شهیرخلاصه شد در این گزارشات هیچگونه اشاره ای به عملیات درسیم و نقش صبیحه در این عملیات نشد.
بعنوان مثال یکی از روزنامه ها نوشت:
<<دیروز مراسمی با حضور مقامات بلند پایه و رئیس جمهور آتاتورک جهت اهداء مدال لیاقت به صبیحه گویکچن جهت خدمات ارزنده در ارتش بعنوان اولین زن خلبان تاریخ برگزار شده است.>>
صبیحه نیز پس از دریافت این مدال و در نطق خود هیچگونه اشاره ای به عملیات درسیم نکرده است.
پنج ماه بعد از دریافت این مدال و نشان لیاقت در تاریخ ۲۹ اکتبر ۱۹۳۸م. در زمان برگزاری فستیوال رقص های ملی ترکیه “فوضی چاکماک” فرمانده ستاد مشترک ارتش بدون مقدمه روبه صابیحا می گوید :
<< صبیحه این زنان رقصنده را ببین اینست کار زن ،ارتش و سرباز بودن کار زن نیست در کشور ما و در طول تاریخ زن مظهر مادر و همسر وفادار بوده است.زن و مادر در ترکیه می بایست فرزند سرباز تربیت کند نه خود سرباز شود.>>
بدنبال این واقعه و وقایع مشابه دیگر صبیحه در حد فاصل روزهای ۱۶ تا ۲۱ ماه می و پس از انجام پروازهای انفرادی مابین استانبول-آتن،سالونیک-صوفیا،بلگراد –بخارست و بخارست –استانبول و در بازگشت با فرمان فرماندهی ستاد مشترک ارتش مجوز خلبانی او به مجوز تدریس نزول و وی را جهت تدریس در دانشکده خلبانی روانه اسکی شهیر می کنند.
صبیحه در سال ۱۹۴۱م. در آموزشکده با یک افسر بلند پایه بنام “کمال اسمیر” ازدواج می نماید که دو سال بعد شوهرش فوت و صبیحه تا آخر عمر ازدواج نمی کند.
صبیحه تا سال ۱۹۵۴م. در دانشکده تدریس و سپس استعفاء داده و تا آخر عمر به فراموشی سپرده می شود.
در سال ۱۹۹۶م. صبیحه در آمریکا به کمک خلبان “دانیل آکتون” یک پرواز نمایشی با هواپیمای جدید فالکون ۲۰۰۰ انجام می دهد.
صبیحه گویکچن یا خاتون سیبلیجیان در روز بیست و دوم مارس سال ۲۰۰۱م. در سن ۸۸ سالگی با کوله باری از معما چشم از جهان فرو بست.
منابع:
— سایت روزنامه حوریت http://webarsiv.hurriyet.com.tr/2004/02/28/419832.asp
— سایت خبری http://www.hayzinvor.am/17260.html